نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

پژوهشگر پژوهشکده مطالعات و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

جریان اصلی جامعه‌شناسی، صورتبندی انتقادی از مساله طردشدگان شهری ندارد؛ نگاهی آسیب‌شناختی به فقرای شهری و نظرگاهی هنجاری و پزشکی به «بدن» اتخاذ می‌کند. خوانش انتقادی اما، با تمرکز بر سیاستگذاری‌های اجتماعی شهریِ موجد طرد گروه‌های اجتماعی، صورتبندی جدیدی از مساله شهری و طردشدگان از شهر را امکانپذیر می‌کند که همزمان، خشم اخلاقی فروخفته‌ی طردشدگان، ‌رسمیت می‌یابد و مکانیسم‌های برسازنده‌ی معیارِ «بدن غیرمعلول» را هویدا می‌سازد و اینکه چگونه «بدن»‌های غیرهمخوان با این هنجار و توامان فقرای شهری نیز، از دستورکار سیاستگذاری شهری حذف می‌شوند. از این رو، طردشدگان از شهر با وجود بازدارنده‌های محیطی و اجتماعی-اقتصادی موجود، به کنشگرانی عاصی و خشمگین بدل می‌شوند که نوعی هرمنوتیک ویرانگر را در قبال حیات شهری می‌پرورانند.
روش تحقیق کیفی است و با مصاحبه، مشاهده، اقتباس از پژوهش‌های پیشین، تجربه زیسته پژوهشگر با فرودستان شهری و برداشت از رمان صورت گرفته است. سازماندهی داده‌ها در قالب روایت‌هایی از جنس «رمان اجتماعی» و بازسازی جامعه‌شناختیِ داده‌هاست و به‌منظور تحصیل عینیت روایت‌ها، نظرات افراد درگیر وضعیت‌های مشابهِ توصیف‌شده در روایت و یا پژوهشگران این حوزه، گرفته‌شده و بازخوردها نیز در روایت نهایی، آمده است. نکته آخر، شهر برای طبقات‌ برخوردار جامعه و بدن‌های نا معلول ساخته می‌شود و طردشدگان شهری متناسب با موقعیت هرمنوتیک فرودستی که در حیات شهری بدانها تخصیص داده‌شده، عموماً از خلال کردارهای روزمره و بواسطه‌ی حضور در فضاهای شهری، با بازدارنده‌های متنوعی روبرو می‌شوند و شهر و مواهب زندگی شهری برایشان، «دست‌نیافتنی‌تر» شده و موجد خشمی اخلاقی از جامعه و اتخاذ هرمنوتیک ویرانگر توسط آنها، خواهد شد.
 

کلیدواژه‌ها

موضوعات