نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 استادیار جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان

2 دانشیار جامعه شناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر گروه جامعه شناسی انقلاب پژوهشکده امام خمینی(ره)

چکیده

این مقاله با هدف مطالعۀ عوامل تحریف کنندۀ فمینیسم اسلامی در کشورهای مسلمان واقع در قارۀ آسیا انجام شده و به منظور وارسی فرضیات تحقیق از روشِ تحلیل ثانویۀ
داده­های مراکز اطلاعات جهانی و گزارش سازمان ملل (2015) استفاده شده است.
یافته­های تحقیق نشان دادند دو مانع مهم و تبیین­کننده در عینیت بخشیدن به اصول فمینیسم اسلامی عبارت است از: 1) درونی شدن ارزش­های مردسالارانه در حکومت و تقویت فقه ایستا که زنان را به یک سوژۀ منفعل سیاسی مبدل کرده است؛ 2) استعمار غرب و سلطۀ فمینیسم سکولار که مانع استقلال هویت فمینیسم در کشورهای اسلامی شده است. در چنین شرایطی تقویت و ترویج فمینیسمِ هرمنوتیک ضرورت دارد که مبتنی بر بر تفسیر زنانۀ بومی است. نتایج این مطالعه نشان داد؛ در شرایطی که شکاف جنسیتی (توسعه و توانمندسازی جنسیتی) در جامعه افزایش یابد، آزادی­های سیاسی و حقوق مدنی زنان کاهش یابد شود و همزمان یا اصول فقهی در ارتباط با مسائل زنان ایستا باشد یا جامعه تحت استعمار گفتمان فمینیسم سکولار باشد، زمینۀ تعامل با مبانی فمینیسم اسلامی در جامعه کاهش می­یابد. با توجه به این شاخص­ها، در گروهی از کشورهای اسلامی-آسیایی فقه ایستا و در موارد دیگر، قدرت عملگری استعمار مهمترین عوامل تحریف فمینیسم اسلامی به­شمار می­روند. اگرچه فمینیسم برای مولد بودن نیازمند حفظ پیوندهای
بین­المللی است، اما تا زمانی که از استعمار گفتمان غرب رها نشود و با توجه به معیارهای فقه پویا مورد بازاندیشی قرار نگیرد، نمی تواند اصالت خود را به عنوان یک اندیشۀ
رهایی ­بخش بومی در راستای به رسمیت­شناسی حقوق زنان مسلمان نقش مؤثری ایفا کند. 

کلیدواژه‌ها