نوع مقاله : علمی
نویسنده
عضو هیأت علمی گروه اقتصاد دانشگاه الزهراء
چکیده
پروژهی روشنگری مفهوم جدیدی از جامعه و علوم اجتماعی را مبتنی بر عقلانیت عرضه کرد. این پروژه یک برداشت از عقلانیت را مستقل از زمینههای تاریخی و اجتماعی و مستقل از هر شناخت از ماهیت یا هدف انسان وعده داد. اما مفاهیم اخلاقی مفاهیمی بدون زمان، محدود، بدون تغییر و قطعی نیستند که بتوان آنها را جدا از تاریخشان بررسی کرد و شناخت. مفاهیم اخلاقی را که بنیانهای فهم ما از یک جامعهی به خوبی نظم یافته وعادلانه را شکل میدهند باید به طور تاریخی و در بستر فرهنگی آنها مطالعه کرد. اما نه تنها وعدههای پروژهی روشنگری محقق نشد، بلکه خود این پروژه به لحاظ بنیادی دچار نقص و کاستی است و این وعده اصولاً هرگز قابلیت اجرایی شدن ندارد و به این ترتیب تفکر سیاسی و اخلاقی مدرن در وضعیت سردرگمی به سر برده است.
معرفت اجتماعی برآمده از پروژهی روشنگری فرهنگ جامعهشناسی را بنا نهاد که پس از سه قرن امروز با چالشهای اساسی روبروست. این چالشها بیانگر کاستیهای ساختاری در معرفت اجتماعی حاکم هستند که به نوبه خود مانع از شکلگیری یک نظریهی اخلاقی جامع میشود که ضرورت تام شکلگیری یک نظریهی جامع عدالت اجتماعی است، نظریهای که در مقابل نسبیتهای زمانی و مکانی از استحکام لازم برخوردار باشد.
نظریههای عدالت اجتماعی مبتنی بر شناخت حاصل از پروژهی روشنگری را میتوان به دودسته کلی تقسیمبندی کرد. نظریههایی که جهتگیری خودخواهانه و فردگرا دارند و نظریههایی که جهتگیری اجتماعی دارند. دسته نخست نظریهها بر مفهوم فرد به عنوان واحد بنیادی علائق و توجه اخلاقی استوار است. در این برداشت تقدس زندگی فردی، احترام به شأن او بر اساس برابری اخلاقی انسانها به رسمیت شناخته میشود. به این معنا این دسته از نظریههای عدالت اجتماعی فردگرا هستند. در دستهی دوم نظریههای عدالت اجتماعی افراد را نسبت به یکدیگر متعهد میبیند و از همین رو ماهیت اجتماعی این نظریهها شکل میگیرد. افراد نسبت به یکدیگر دارای وظایفی هستند که ناظر بر حقوقی هستند که منافع شخصی آنها را تأمین میکنند. کاستیهای روششناختی فردگرایی و کلگرایی از جمله موانع دیگری هستند که مانع از شکلگیری یک نظریهی جامع و فراگیر در حوزه عدالت اجتماعی شدهاند.
کلیدواژهها