نوع مقاله : علمی
نویسنده
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، تهران مرکزی
چکیده
این مقاله شرایط اجتماعی ایران را در حالیکه حدود بیست و نه سال از انقلاب میگذرد، بر مبنای تفسیری از جامعه مدرن و جامعه به نحو فزاینده در حال مدرن شدن مورد بحث قرار داده است و تناسب و همخوانی آن را با نوع معینی از حضور اجتماعی دین مطرح میسازد. درباره حضور اجتماعی دین چهار دیدگاه را میتوان از هم تمیز داد: دیدگاه ضددینی (حذف دین)، دیدگاه مدافع خصوصی شدن دین (عدم حضور اجتماعی)، دیدگاه سیاست دیندارانه (حضور حداقلی)، دیدگاه سیاست دینی (حضور حداکثری). مقاله با چارچوب نظریای که مفاهیم اصلی آن مأخوذ از آرای چارلز دیویس و جامعهشناسانی چون پیتر برگر، و هرویولژه است، آغاز میشود و با بحث از پیامدهای منفی جامعه قدسی در ایران بعد از انقلاب ادامه مییابد. بر مبنای تحلیل وضعیتی که مقاله با طرح برخی مفاهیم نظیر تکثر اجتماعی، چندگانگی نظامهای ارزشی، و بحران جامعهپذیری دینی ارائه میکند، این نتیجه حاصل میشود که گزینه سیاست دینی یا طرح قدسی جامعه دیگر گزینه کارآمد و سازگار با شرایط اجتماعی نخواهد بود. به عبارت دیگر، شرایط اجتماعی مساعد برای تداوم آن دیگر موجود نیست. این البته به معنای پایان اجتماعی گزینه مذکور است و نه پایان سیاسی آن. انحصارگرایی دینی مندرج در این گزینه پیامدهایی منفی به بار آورده است که اجمالا به پارهای از آنها اشاره شده است. در ادامه گزینه بدیل باز هم بر مبنای چارچوب مفهومی مأخوذ از چارلز دیویس و آرای وی در باب طرح کثرتگرایانه جامعه مورد بحث قرار گرفته و شرایط اجتماعی برای تحقق آن مساعد ارزیابی شده است. گزینههای یک و دو به دلیل اینکه هر گونه حضور اجتماعی دین را نفی میکنند، اساسآ محل نزاع نبودهاند و در این مقاله نیز جز به اشاره به آنها پرداخته نشده است.
کلیدواژهها