نوع مقاله : علمی

نویسنده

دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده علوم اجتماعی

چکیده

این کتاب ویرایش دوم "جامعه و سیاست در جهان سوم" است. نویسنده کتاب را در راستای تغییرات عمده در سیاست‌ جهانی و مسائل  سیاسی و اجتماعی جهان در حال توسعه گردآوری نموده است.
کتاب دربرگیرنده موضوع‌های محوری زیر و مفاهیم مرتبط با آن‌ها می‌باشد:

توسعه صنعتی:  نظریه وابستگی و جهانی‌شدن. نقش‌های به طور فزاینده مهم صندوق بین‌المللی پول (IMF) و بانک جهانی، موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT) و دیگر موسسات چندملیتی
شهرنشینی: افزایش کودکان خیابانی، روسپیگری، ساخت و سازهای غیرقانونی و ظهور افراد و احزاب سیاسی پوپولیست در شهرهای مرتبه دومِ مورد غفلت حکومت
تغییر اجتماعی و پیامدهای سیاسی تغییر اجتماعی: تأثیر فزاینده ارزش‌ها، سرمایه و نهادهای غربی
فرهنگ سیاسی: نقش و تأثیر آن در کشورهایِ به تازگی دموکرات‌شدة درحال توسعه

این کتاب ویرایش دوم "جامعه و سیاست در جهان سوم" است. نویسنده کتاب را در راستای تغییرات عمده در سیاست­ جهانی و مسائل  سیاسی و اجتماعی جهان در حال توسعه گردآوری نموده است.

کتاب دربرگیرنده موضوع‌های محوری زیر و مفاهیم مرتبط با آن‌ها می­باشد:

  • توسعه صنعتی:  نظریه وابستگی و جهانی­شدن. نقش­های به طور فزاینده مهم صندوق بین­المللی پول (IMF) و بانک جهانی، موافقت­نامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT) و دیگر موسسات چندملیتی
  • شهرنشینی: افزایش کودکان خیابانی، روسپیگری، ساخت و سازهای غیرقانونی و ظهور افراد و احزاب سیاسی پوپولیست در شهرهای مرتبه دومِ مورد غفلت حکومت
  • تغییر اجتماعی و پیامدهای سیاسی تغییر اجتماعی: تأثیر فزاینده ارزش­ها، سرمایه و نهادهای غربی
  • فرهنگ سیاسی: نقش و تأثیر آن در کشورهایِ به تازگی دموکرات­شدة درحال توسعه
  • انقلاب
  • دموکراتیزاسیون: شامل تحلیل­هایی از سازمان­های جامعه مدنی و سازمان­های غیرحکومتی (NGOs)، جامعه مدنی، "جامعه سیاسی"، فروپاشی دولت، چانه­زنی­های دموکراتیک و گذار،  انسجام و تثبیت و مسائل مشروعیت، انتخابات و سیاست چندحزبی
  • نمونه­های بیشتر از آفریقا، آسیای شرقی و جوامع روستای (کامروا، 2000: ص i).

 

بخشی از پیشگفتار نویسنده:

«سال­ها پیش ناتوانی­خودم در یافتن پاسخی قانع­کننده­ برای این پرسش آزارم می­داد که "چرا دموکراسی در جهان درحال توسعه غایب است". هرچه بیشتر به دنبال پاسخ
می­گشتم، معما پیچیده­تر می­شد. پاسخ­های سطحی - همچون رهبران حریص،
میراث­های انحراف­یافته و چرخش­یافته، فرهنگ­های اقتدارگرا و ...- به صورت تکرار مکرراتی که از قبل هم وجود داشتند، به مثابه پاسخ­های قانع کننده یکی پس از دیگری به ذهن می­آمدند. در فضای سیاسی بررسی کردم اما اجتماعیات را به طرز الزام­آوری مهم­تر دیدم. فضای اجتماعی را کاوش کردم عرصه فرهنگی را تفکیک­ناپذیر یافتم. عرصه فرهنگی را مورد کنکاش قراردادم، دریافتم که تحلیل عرصه فرهنگی بدون  توجه به فضاهای سیاسی و اجتماعی پوچ و بی­ارزش است» (ص:x).

رویکرد کامروا در این کتاب توجه همزمان و تعاملی به ابعاد مختلف توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حیات کشورهای درحال توسعه می­باشد.­

بندهای زیر گزیده­هایی از فصل­های کتاب می­باشند:

فصل اول: نظام­ها و فرایندهای سیاسی درحال توسعه با نشانه­هایی از توسعه سیاسیِ جانب­دار و یک­­سویه مشخص می­شوند. به استثنای دموکراسی­های اخیر، نهادینه­شدن سیاسی همچنان برقرار است اما کوره راه­­ها و پیوندهای بین دولت و جامعه بسیار تنگ و محدوداند (ص:24)

فصل دوم: پیامدهای ملموس توسعه صنعتی با نتایج چشمگیر و نیروی مهارنشده شدت می­یابند. در میان بسیاری از تغییراتی که کشورهای درحال توسعه، به دلیلِ درحال توسعه بودن­شان متحمل می­شوند، تغییرات منتج از "نوسازی" و "توسعه فناورانه" اگرچه لزوما از نظر سیاسی و اجتماعی مهمترین عوامل نیستند، به مراتب بیش از همه قابل توجه می­باشند (ص:54).

فصل سوم: شهرنشینی با مجموعه­ای از مشکلات بنیادیِ ساختاری­ای همراه است که اکثر حکومت­های جهان از مواجهه شایسته و بسنده با آن عاجزند. این مسائل عبارتند از جریان ظاهرا بی­پایان مهاجرت­های روستایی به مادرشهرهای اصلی، سکونت­گاه بعدی­شان در اقامت­گاه­های غیرقانونی پراکنده در پیرامون شهرها، و نقش­شان در نرخ­های ناموزون رشد جمعیت و درجات مختلف شهرنشینی در یک کشور (ص:88).

فصل چهارم: همبستگی مستقیمی بین تغییر اجتماعی و بی­ثباتی سیاسی وجود دارد. رابطه بین این دو موضوع بیشتر از همه در کشورهای درحال توسعه، به علتِ مشخصات خاصی که جوامع و ساختارهای سیاسی آن‌ها را مشخص می­کند، مسلم­تر است. تغییر اجتماعی منجر به دگرگونی[1] ارزش­هایی می­شود که در سرتاسر جامعه شایع­اند (ص:115).

فصل پنجم: فرهنگ سیاسی، حلقه پیوند بین سیاست و جامعه می­باشد، واسطی که از طریق آن این دو تعامل می­کنند و متصل می­شوند. آن جنبه از فرهنگ که مخصوصاَ با سیاست درگیر می­شود، موضوعات و ترتیبات سیاسی خاص و یا میدان گسترده­تر سیاست به طور کلی می­باشد. در بررسی فرهنگ سیاسی غیردموکراسی­های جهان درحال توسعه با وجود تنوعی که دارند، یک عامل همواره برجسته است. قطع­نظر از خصوصیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که خاص هر کشوری می­باشند، در سرتاسر جهان درحال توسعه، اغلب به طور یک­سان پیوند ضعیفی بین دولت و جامعه برقرار است (ص:146).

فصل ششم: انقلاب­ها، رویدادهای چندبعدی­ای  هستند که برخاسته از تأثیر و تاثرات فرایندهای توسعه­های متمایز سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می­باشند (ص:181).

فصل هفتم: نیروهای فرهنگی عناصر مهم گذار به دموکراسی هستند، چه قبل از این‌که فرایند گذار به حرکت درآمده یا پس از اینکه گذار تکمیل شده باشد یا در هر دو مرحله. گذار و انتقال دموکراتیکِ موفق، به سادگی با چانه­زنی­ها و مذاکرات آرام و بااحتیاط پایان نمی­یابد، ولوآن­که موسسات دولتی در قصدشان برای ترک قدرت به نفعِ گروه­های برخاسته از جنبش­های توده­ای، صادق ­باشند (ص:205).­

 

نتیجه­­گیری کتاب

جهان در حال توسعه یک میدان نبرد است. میدان نبرد نیروهایی است که رودرروی یکدیگر، خشن در مبارزه و دست خالی و بی­حامی در دفاع از خود می­باشند. جایی است که رخ­دادها دائما افشاگری می­نمایند و خودشان را حل می­کنند و در قلب مجموعه نیروها و پویایی­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سرزمین و ساکنانش را  زخمی و جریحه­دار می­کنند؛ عرصه­ای است پویا، تغییرپذیر و در تراوش و جریان مداوم (ص:209).

این تغییراتِ پیچیده است که جهان درحال توسعه را برای دانشوران و مشاهده­گران، معماگونه و برای ساکنان آن کشورها سرشار از عدم قطعیت و آزمایش و آزمون می­کند. جهان درحال توسعه با شتابی بیشتر از آن­که دانشگاهیان و متخصصان قادر به فهم و نظریه­پردازی درباره آن باشند، و حتی سریع­تر از این­که مردمش قادر باشند با صورت­های اجتماعی- سیاسی و فرهنگیِ  زودگذرش خو بگیرند، تغییر می­پذیرد. در ضمن، شماری از  نیروها، با فراوانی و شدت بی­وقفه پدیدار می­شوند. نظام­های سیاسی ظهور و اضمحلال می­یابند. پروژه­های صنعتی به راه انداخته می­شوند، تجدیدنظر و منسوخ می­شوند و دوباره به‌راه انداخته می­شوند. جمعیت­ها جابه­جا می­شوند و گرایش به سوی مراکز موجود دارند. ارزش­های پسندیده به تمسخر گرفته می­شوند و بی­ارزشی­ها و هرزگی­ها تمجید می­شوند. مذاهب و پیامبران سیاسی می­آیند و می­روند و مردم طغیان می­کنند و مجدد سرکوب می­شوند و همه این­ها به نام "دولت­سازی" و کوشش­های اجتناب­ناپذیر رشد و توسعه ملی تمام می­شوند (ص:209).

پس­لرزه­های دردناک رخ­دادهای جهانِ درحال­توسعه بیش از همه در عرصه سیاسی به آشکارا خود را نشان می­دهد. اگرچه ظهور دموکراسی با دستاوردهای مهمی در ثبات و پرورش سیاسی همراه بوده، عمده عرصه سیاسی در مناطقی مثل کشورهای جنوب صحرای بزرگ آفریقا، خاورمیانه و آسیای مرکزی هنوز با خشونت و بی­ثباتی،  طمع­ورزی و فساد، مال­پرستی و کینه­توزی مشخص می­شود. تا به امروز، دشمنی­های قومی و
قبیله­ای دیرینه، به پاره پاره شدن بسیاری از ملت­ها تداوم بخشیده و مردم­شان را از طریق گروه­بندی­های نژادی، قبیله­ای و زبانی از هم جدا و مجزا می­کند. با وجود این­که فرایند دولت­سازی ممکن  است برای بیشتر بخش­ها، به نظام­های از نظرِ ساختاری ماندنی حیاتی دوباره داده باشد، چنین دولت­هایی در ابداع طرز ادارة کارامدِ نیروهای گریز از مرکزِ خوردکننده و فشارآور از میان قرن­ها شکاف و گسستگی، ناتوان مانده­اند. نیجریه دهه 1970 یا لبنان دهه1980 دیگر ممکن نیست به حالت معمول برگردند، اما کش و
قوس­های وفاداری­های غیردولتی هنوز به اندازه کافی برای جرقه اعتراضات توده­ای در مرگ یک شخصیت برجسته قبیله­ای یا سخنان تند یک رهبر جدایی­طلب به قوت خود باقی است (ص:209).