نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سیرجان
2 دانشجوی دکتری جامعهشناسی بررسی مسائل و عضو پژوهش سرای ابن سینا کرمان
چکیده
بررسیها حکایت از آن دارد که آن چه در کانون توجه برداشتهای تجربی صورت گرفته از مشارکت قرار دارد؛ پرداختن به سنجههای میزان و فعالیت مشارکتی و در برخی نیز بررسی موانع آن است. این نوشتار ضمن تأکید بر چنین تحقیقاتی، با اولویت بندی سنجههای مشارکت، روحیه مشارکتجویی را اولویت نخست خود در آسیب شناسی این موضوع دانسته و با رجوع به مباحث نظری و برساختن مفاهیم فایدهگرایی، بیگانگی اجتماعی، رضایت از زندگی، تقابل ارزشی، افول باورهای دینی و اعتماد با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحله ای آنها را در 400 پرسشنامه میان دانشجویان منطقه هفت دانشگاههای آزاد اسلامی کشور(یعنی استانهای کرمان و هرمزگان) به محک آزمون نهاده است. یافتهها حکایت از آن دارد که به استثناء متغیر رضایت از زندگی، تمامی پیش فرضها معنادارند. هرچند که میزان و جهت تأثیرگذاری شان متفاوت است. همچنین ضریب رگرسیون دلالت بر سهم بیشتر متغیرهای افول باورهای دینی، تقابل ارزشی و اعتماد اجتماعی در تغییرات متغیر وابسته است.
کلیدواژهها
مقدمه
امروزه سازمانهای دانشگاهی و آموزش عالی نظیر سایر نهادهای اجتماعی- فرهنگی، جهت مقابله خردمندانه با چالشها و پاسخگویی به نیازهای مخاطبان، میبایست توجه ویژهای به برخی از اهداف، وظایف و کارکردهای شان را در سرلوحه کار خویش قرار دهند. یکی از برجستهترین این کارکردها و اهداف، فرهنگ و تبیین رابطه آموزش عالی با فرهنگ و نیازهای جدید جامعه است. این منظر، بیانگر آن است که پرداختن به نقش فرهنگ در توسعه حال و آینده هر نهادی، راهبردی است. برساخته نمودن و تجلی این هدف، مستلزم آگاهی و شناخت از فرصتها، محدودیتها و تهدیدها در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی است. چراکه قرار گرفتن در تقابل دوگانه «سنت/ تجدد»، بر شدت تهدیدات و تعارضات روابط اجتماعی جامعه ما افزوده است. تزلزل ارزشها و باورهای پیشین جامعه و عدم شکل گیری نظم و ارزشهای جدید (منطقی،1383)، زمینه ساز حادث شدن ابهامهایی درباره درستی یا نادرستی روابط اجتماعی به ذهن کنشگران جوان جامعه است. ابهامهایی که میتواند مقدمه شکل گیری ذهنیت منفی آنان نسبت به اقدامات و طرحهای برنامه ریزان اجتماعی، افول روحیه مشارکتجویی و در نهایت کناره گیری یا مقاومت در برابر فرهنگ رسمی را درپی داشته باشد. رخدادی که از یک طرف به دلیل آسیب دیدن کنشهای مبتنی بر سنت و از طرف دیگر، شکل نگرفتن برهمکنشهای جدید، پدیدهای «آسیب مند» است. زیرا با توجه به نقش عاملیت انسانی[1] در حوزههای مختلف اجتماعی، روحیه مشارکتجویی در قالب نهادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ضامن بقا و دوام یک جامعه خواهد بود. بدون شک یکی از حائز اهمیت ترین مکانهای تجلی چنین روحیه ای واحدهای دانشگاهی میباشند. این مسأله از آن باب مهم است که دانشگاهها جایگاه مناسبی برای نشان دادن بسیاری از تحولاتی هستند که محققان در پی آنند. چنان که پیامد ایجاد روحیه مشارکتجویی هر چند در درجه نخست به فضای دانشگاهی محدود میگردد؛ اما زمینه ساز مشارکت و احساس مسئولیت اجتماعی در مقیاس وسیعتر از مجامع دانشگاهی، یعنی جوامع خواهد بود. بدین جهت است که برخی توسعه را همبسته مشارکت فراگیر اجتماعی، سیاسی، روانی و فرهنگی نیروهای دانشگاهی دانسته و برنامههای معطوف به توسعه را بدون مشارکت این نیروها، کارآمد نمیدانند (شوماخر[2]،1360: 141).
با این وجود، آن چه در مراکز آموزش عالی ما رخ داده؛ عدم توفیق در دستیابی بدین موضوع است. آن چه که در اکثر این واحدها قابل مشاهده است، مشارکتاندک قشر دانشجو(دهقان و غفاری،1384) و عدم تمایل به شرکت در مناسبتها و مراسم فرهنگی است. در چنین شرایطی است که جهت تحلیل این رویگردانی اجتماعی- فرهنگی، سخن از انفصال فرد از باورها، ارزشها و اهداف فرهنگی به میان میآید. بنابراین یکی از مهمترین هدفهای هر بررسی در آموزش عالی، شناخت دانشجویان از وجوه و ابعاد مختلف و دستیابی به منابع تجربی درباره انگیزشها، رفتارها، نگرشها، انتظارات و نیازهای آنان در جهت فعال تر کردن جامعه دانشجویی و ایجاد روحیه مشارکتجویی در دانشگاه و جامعه خواهد بود. این عامل در بررسی تجربه کشور ایران کمتر محلی از اعراب یافته، چراکه منابع تجربی پرداخته شده به مشارکت دانشجویی، به ویژه روحیه مشارکتجویی اندکاند. روشن است که پرداختن به روحیه مشارکتجویی براساس منابع و پرداختهای نظری و پرسش از وضعیت این بعد، و عوامل تشدیدکننده و یا کاهش دهنده آن در دانشگاهها افق دیگری به روی ما باز خواهد کرد. آنچه که حائز اهمیت است، شناخت به روز آسیبها و بیماریهای فرهنگی- اجتماعی به منظور پیش گیری، درمان و ممانعت از سوق یابی فزاینده به سوی «بحران هویت فرهنگی» است. حال از آن جا که به لحاظ عینی زمینه مناسبی جهت تحلیل و شناخت روحیه مشارکتجویی دانشجویان فراهم آمده؛ بررسی این مساله میتواند هم در راستای تقویت انسجام و همبستگی اجتماعی و هم در جهت پویا نمودن دانشگاهها مثمر ثمر واقع شود. بنابراین، مسأله پژوهش با توجه به در حال گذار بودن جامعه ایران و نقش نهادهای آموزشی چون دانشگاه در تقویت حس تعلق اجتماعی به جامعه، تلاش در جهت بررسی روحیه مشارکتجویی دانشجویان است. ضمن آن که تلاش میگردد به این پرسشها پاسخ داده شود که وضعیت روحیه مشارکتجویی دانشجویان چگونه است؟ همچنین عوامل کاهش دهنده یا تشدید کننده آن کدامند؟ و در نهایت چگونه میتوان این روحیه را نهادینه کرد؟
مباحث نظری
مشارکت حامل تعاریفی متعدد، و به دنبال آن گستردگی تفسیرهای منبعث از این مفهوم است. مفهومی همزاد اصطلاح لاتین «participation» و منبعث از ریشههای «part» به معنی قسمت، جزء، بخش و «participatia» به معنای «با خود داشتن»، «در نفس خویش چیزی از غیر داشتن» و «سهمی در چیزی غیر از خود داشتن» است (آریان پور،1373-74: 285). فرنچ[3]جامعهشناس فرانسوی، مشارکت را درگیری ذهنی و عاطفی فرد در وضعیتی گروهی میداند که پی آمد این درگیری برانگیزش تفکر و تلاش کنشگر در راستای رساندن گروه به مقصود است (انصاری،1375). بر این بنیاد، مشغولیت ذهنی و تمایل یا عدم تمایل به مشارکت را میتوان گام نخست و جوهره اصلی مشارکت دانست. این قرائت، یادآور تحلیلهای ذهنی- نمادی متفکرانی چون وبر، مید، بلومر و تأکید بر ویژگیها و پنداشتهای ذهنی افراد در کنشهای جمعی است. چه که آنها برای کنشها، معانی و پنداشتهای ذهنی را بر میشمارند (عبداللهی،1383). از این رو، شکل گیری بارقههای ذهنی مبتنی بر تمایل یا عدم تمایل به مشارکت را در برساخته شدن مفهوم روحیه مشارکتجویی موثر میدانیم. انواع مختلف آن نیز برحسب ملاکهای متعدد در ابعاد مشارکت، به روحیه مشارکتجویی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل تقسیم است (پناهی و یزدان پناه، 1383).
پرداخت به روحیه مشارکتجویی و مشارکت در دو سطح عام و خاص قابل بررسی است. سطح عام روحیه مشارکت با توجه به تعریف عام آن، عبارت است از «متقاعد به درگیر شدن همگان در مشارکت» (رحمان،1993)، یعنی احساس نیاز آحاد جامعه به مشارکت و اهمیت و اولویت یافتن تلاشهای جمعی به منظور پاسخگویی به نیازهای عام جامعه است. معنای خاص روحیه مشارکتی، متقاعد و درگیرشدن به مشارکت کنشگران در فعالیتها و برنامههای درون سازمانی است. با توجه به این که جامعه پژوهشی مورد نظر ما دانشجویان میباشند، مفهوم مشارکت و روحیه مشارکتجویی در بعد خاص آن و در هر یک از زمینههای فرهنگی، هنری و اجتماعی دانشگاهها بیشتر مورد نظر است.
مشارکت در ابعاد مختلف و در فرایند زندگی اجتماعی تحت تأثیر شرایط و عوامل فردی و اجتماعی عدیده، کم و کیف متفاوتی به خود گرفته است. از این رو، طرح رویکردهای نظری مربوط به آن، میتواند در گستره وسیعی از دیدگاههای جامعهشناسانه مورد توجه قرار گیرد. تبیین مشارکت و روحیه مشارکتجویی به مثابه یک کنش جمعی را با استناد به نظریههای کنش موجه یا عقلانی[4] آیزن[5] و فیشباین[6]، تئوری مبادله، نظریه ارزش انتظار کلندرمن[7]، نظریه از خودبیگانگی[8] و نارضایتی، تقابل ارزشی و اعتماد مدنظر داریم.
آن چه که در کارهای آیزن و فیشباین بسیار نمایان است، تأثیر مستقیم قصد و نیت افراد بر رفتار مشارکتی است. بر اساس چنین دیدگاهی برای تبیین رفتار باید به «آمادگی بروز رفتار» توجه نمود. از این رو حلقه ماقبل تجلی رفتار، قصد و نیت برای انجام رفتار است. تفسیر آیزن و فیش باین بر این استوار است که قصد و نیت نیز تابع دو متغیر فردی و فشار اجتماعی است، و بعد فردی برانگیزنده رفتار و روحیه مشارکتی متأثر از انتظار فایده و ارزیابی آن است (دهقان و غفاری، 1384: 71). چنان که از گفتار بالا بر میآید، خواسته یا ناخواسته دیدگاه زیستی- روانی و تئوری مبادله[9] به ذهن متبادر میشود. هومنز بر این باور است که فرد در ساختار مبادله ای خود برای کسب پاداش از اصول مشترکی تبعیت میکند که جنبه زیستی روانی دارد. افراد از کسب پاداش لذت میبرند و همین احساس لذت و فایده گرایی، آنان را به ادامه رفتارهای مبادلهای وامیدارد (هومنز، 1958: 599). کلندرمن هم در نظر داشتن هزینهها و فواید مشارکت را تعیین کننده الگوهای رفتاری ذکر میکند (کلی و برین لینگر،1996). توافقی عام وجود دارد که تئوریهای مرتبط با از خود بیگانگی و نارضایتی به گونه ای گسترده در تبیین شرایط مشارکت و روحیه مشارکتجویی نقش دارند. امیل دورکیم، مسایل اجتماعی را «بی هنجاری» مینامد و در تعریف آن اشاره به نوعی گسست و بی هنجاری در نظام جمعی دارد. او بی هنجاری را به مثابه فقدان اجماع بین فرد و جامعه درباره اهداف اجتماعی و انتظارات جمعی و آن چه که جامعه به عنوان الگوهای رفتار برای اعضاء خود متصور شده است، به کار میبرد. تشخیص وی از آنومی در دو سطح فردی و اجتماعی است. آنومی نوع اول، حالتی فکری، ذهنی و احساسی فردی از بی هنجاری است که در آن احساسات شخص نسبت به خود وی سنجش میشود. چنین حالتی همراه با اختلالات و نابسامانیها و نوعی احساس ناهنجاری، پوچی و بی قدرتی فردی است. آنومی نوع دوم یا آنومی اجتماعی، ناظر بر شکل گیری نوعی اختلال و بی هنجاری جمعی است که در آن احساسات فرد با توجه به نظام سنجیده میشود. در این شرایطِ عدم توازن و فقدان وسایل تنظیمکننده جهت تطبیق با معیارهای اجتماعی، کنشگران ضمن احساس عدم حمایت و پشتیبانی جمعی، امکان دست زدن به رفتارهای نابهنجار و خلع عضویت از جامعه را دارند(محسنی تبریزی،1370: 58). در پی آمد ایجاد چنین وضعی، گسستن پیوندهای اجتماعی و بر ساخته نمودن نگاهی بدبینانه نسبت به اجتماع دور از انتظار نیست. در این راستا، ملوین سیمن[10] نیز تیپولوژی انواع تظاهرات رفتار بیگانه گونه را با مفاهیم احساس بی قدرتی[11]، احساس بی معنایی یا بی محتوایی[12]، بی هنجاری یا احساس نابهنجاری[13]، احساس انزوای اجتماعی[14] نشان داده است (محسنی تبریزی،1381: 5-144). از دید وی جامعه مدرن شرایطی ایجاد و ابقاء نموده که در آن انسان از نتایج فعالیتهایش متمتع نمی شود. لذا، فرد از شانس و فرصت لازم برای خلق و تولید محصولی که او را راضی و خرسند سازد برخوردار نیست (سیمن، 1959: 9-786 به نقل از محسنی تبریزی،1381: 146) و به نوعی احساس انزجار و نارضایتی از روابط اجتماعی گرفتار میآید. احساس نارضایتی در فرد میتواند مسبب نوعی احساس عدم تعلق به اجتماع پیرامون و جدایی از آن گردد. چراکه به قول ادگار فردینبرگ[15]، فرد نارضایتی خود را به صورت رفتارهای ناسازگارانه در قبال ارزشها نشان میدهد (فردینبرگ،1983: 116).
در تفسیرهای مطرح شده توسط اینگلهارت[16]، مشارکت و روحیه مشارکتجویی متأثر از تغییر در اولویتهای ارزشی است. «همبستگی مشارکت نزد نسلهای مختلف با فراگرد دگرگونی و تقابل ارزشها، افول هنجارهای سنتی مذهبی (اینگلهارت،2004: 11) و اعتماد همراه است (اینگلهارت، 1383: 378). چراکه به واسطه اعتماد رفتارها قابل پیش بینیاند و در نتیجه اعتماد تقویت کننده حوزههای کنش جمعی و تصمیمگیریها میشود (دهقان و غفاری ، 1384: 73).
علاوه بر دیدگاههای نظری مذکور، منابع تجربی عدیدهای مقوله مشارکت را به محک آزمون درآوردهاند. با عنایت به این که نوع رویکرد ما به مشارکت، لحاظ نمودن عامل ذهنی یا همان روحیه مشارکتجویی است؛ فقط به همبستههای مرتبط با موضوع بررسی در این تحقیقات، اشاراتی میشود. ازکیا و غفاری در بحث از مشارکت در کاشان (1380) و همچنین علی پور و همکاران در بحث از مشارکت در تهران (1388) بین اعتماد، محسنی تبریزی بین رضایت از زندگی، احساس ستیز با والدین و جامعه (1381)، پناهی و یزدان پناه بین اعتماد و ارزش مشارکت (1383)، دهقان و غفاری بین بیگانگی اجتماعی و اعتماد اجتماعی(1384)، یزدان پناه بین بیگانگی(1387)، یزدان پناه و صمدیان بین ارزیابی فایدههای مشارکت (1387) و رضادوست و همکاران بین رضایت از خدمات (1388) با مشارکت به روابط معنا داری دست یافتهاند. اکثر بررسیهای صورت گرفته با جامعه آماری غیر دانشجو و شاید با پیش فرض قرار دادن گام نخست (یعنی درگیری ذهنی و متقاعد شدن کنشگران به مشارکت)، میزان و فعالیت مشارکت اجتماعی و موانع و همبستههای موثر بر آن را مورد توجه قرار داده اند. البته ضمن تأیید و علمی دانستن چنین بررسیهایی، اعتقاد داریم پرداختن به این سنجهها مرحله و گام دوم تحقیقات مشارکتی است. بر این مبنا به نظر میرسد پرداختن به روحیه مشارکتجویی و عوامل موثر بر آن میتواند به عنوان یک موضوع تحلیلی و تبینی، مورد توجه یک پژوهش قرار گیرد.
با توجه به مباحث مطرح شده میتوان بررسی روحیه مشارکتجویی را با تشریح برخی از شکلهای کنشها و واکنشها به جریانات اجتماعی و نیز توضیح انتظار فایده، تقابل، بی علاقگی، انفصال، انفعال و عدم اعتماد فرد به نظام ارزشها، باورها، هنجارها و اهداف فرهنگی برساخته نمود. آن چه در قالب چارچوب نظری و در جامعه دانشگاهی ما در توضیح این پدیده ضروری است؛ تمرکز بر زمینههای فردی و روانی (عوامل درونی) و زمینههای جامعهشناختی(عوامل بیرونی) است.
در این وضعیت، میتوان تحلیل روحیه مشارکتجویی را در بعد فردی از سنجش هزینه و فایده مشارکت در زمینه فایده گرایی (هومنز،1958؛ کلی و برین لینگر، 1996 و دهقان و غفاری، 1384) آغاز نمود. لذا همبستههای انگیزشی، نقش سوق دهی فرد به سوی درگیرهای ذهنی و عاطفی مشارکتجویی را ایفاء خواهند کرد. مشارکتجویی دانشجویی با توسل به انگیزههای مادی، عامل کنش است و به قول علفیان، اگر رضایت فرد حاصل نشود؛ مشارکتی ایجاد نخواهد شد (علفیان، 1379). بدیهی است که عوامل مختلفی در کم و کیف این رویداد اثرگذاراند. با قبول فرض طی نمودن روندهای ناقص نوسازی در زمینه روابط اجتماعی و فقدان اجماع بین فرد و جامعه درباره الگوهای رفتار جمعی، بسترهای مساعد تعارض و تقابل ارزشی دو نسل در برهم کنشهای جمعی به منصۀ ظهور میرسد. در عرصه چنین وضعیتی است که جوان ایرانی با امنیت وجودی بالا، به نسبت نسل ماقبل خود (خالقی فر،1381) به ارزشهای سکولار گرایش دارد. بنابراین میتوان پیامد چنین وضعیتی را نوعی احساس انزجار، نارضایتی (سیمن، 1959) از روابط اجتماعی دانست. به واقع تمامی تئوریهای بیگانگی بر این باورند که هر چه احساس بی قدرتی و بیمحتوایی فردی در میان افراد بیشتر رواج یابد، افراد بیشتر دچار بیگانگی (پناهی و یزدان پناه، 1383) شده و عدم اعتماد و پایداری در روابط اجتماعی بروز خواهد کرد. چراکه یکی از مهمترین مسائل نظم اجتماعی، اعتماد (چلبی، 1375 و کلمن، 1377) که ایجاد کننده فضای اجتماعی مبتنی بر مشارکت (زمرلی و نیوتن2008) است.
در نهایت الگوی تبیینی این پژوهش، فرض عوامل پوشش دهنده وجود یا عدم وجود روحیه مشارکت طلبی در میان دانشجویان، فایده گرایی در روابط اجتماعی، تقابل ارزشی، افول باورهای دینی، رضایت از زندگی، بیگانگی و اعتماد است. ضمن این که متغییرهای زمینهای جنس، سن، وضعیت تأهل، اشتغال، مقطع تحصیلی و گروه تحصیلی را نیز مورد توجه قرار داده ایم. ترکیب یا برایند عوامل مذکور در مدل فرضی و فرضیات ذیل به نمایش گذاشته شدهاند:
مدل نظری عوامل موثر بر روحیه مشارکتجویی
فرضیه اصلی این است که روحیه مشارکتجویی دانشجویان با عوامل فردی مورد توجه در این پژوهش چون فایده گرایی، بیگانگی و رضایت از زندگی نیز عوامل اجتماعی، تقابل ارزشها، افول باورهای دینی و اعتماد اجتماعی و متغیرهای زمینهای جنس، سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، مقطع تحصیلی و گروه تحصیلی رابطه دارد، به طوری که می توان گفت احتمالا:
- روحیه مشارکتجویی تابعی از متغیرهای زمینه ای است.
2. هر چه دانشجویان در روابط اجتماعی فایده گراتر باشند روحیه مشارکتجویی کمتری دارند.
3. هر چه تقابل ارزشی بیشتر باشد روحیه مشارکتجویی دانشجویان پایینتر میآید.
4. هر چه میزان باورهای دینی دانشجویان کمتر باشد روحیه مشارکتجویی پایینتر میآید.
5. هر چه رضایت از زندگی پایین تر رود روحیه مشارکتجویی دانشجویان کمتر میشود.
6. هر چه بیگانگی اجتماعی بیشتر باشد روحیه مشارکتجویی دانشجویان پایین تر میآید.
- هر چه اعتماد دانشجویان پایین تر باشد روحیه مشارکتجویی کمتر است.
روش شناسی
روش پژوهش حاضر، تلفیقی از دو روش پیمایشی و کتابخانهای است. در بخش کتابخانهای، با مرور منابع و تحقیقات موجود، پیشینه پژوهش و مبانی و چارچوب نظری تحقیق تدوین شده است. در بخش پیمایشی نیز پس از طراحی پرسشها و شاخصها به گردآوری اطلاعات از جامعه آماری پرداختهایم.
جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاههای آزاد اسلامی منطقه هفت کشور شامل دو استان کرمان و هرمزگان تشکیل میدهد که در سال تحصیلی 89- 1388 در دانشگاههای مذکور شاغل به تحصیل بوده اند. تعداد دانشجویان دو استان مذکور براساس اعلام دبیرخانه منطقه هفت دانشگاه آزاد اسلامی در سال تحصیلی مورد بررسی، 70131 نفر بوده است.
برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده نمودهایم که با توجه به همگرایی موجود در جمعبت آماری، حجم نمونهای حدود 380 نفر با دقت احتمالی(05/0=d) و ضریب اطمینان (95/0) محاسبه گردید. اما به منظور بالا بردن دقت احتمالی و غلبه بر مشکلات احتمالی ناشی از بیجوابی و نقص پرسشنامهها، تعداد نمونه را به400 نفر افزایش دادیم. روش نمونهگیری، خوشهای چند مرحلهای بوده است. برای این کار، در مرحله اول با توجه به پراکندگی دانشگاهها در دو استان، با به کارگیری روش نمونهگیری تصادفی ساده برای هر استان چهار واحد دانشگاهی، در مجموع هشت واحد شامل دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، سیرجان، بافت و شهربابک از استان کرمان و دانشگاههای آزاد اسلامی بندرعباس، قشم، بندر لنگه و حاجی آباد از استان هرمزگان به عنوان چارچوب اولیه نمونه گیری منتخب شدند. سپس با استفاده از روش طبقهای متناسب، حجم برآورده شده به هر یک از دانشگاههای فوق تخصیص داده شد. در نهایت این سهم به صورت متناسب بر مبنای جنسیت در دانشگاهها توزیع گردید.
بررسی برآورد اعتبار سوالات مندرج در پرسشنامه، علاوه بر شناسایی اعتبار محتوایی معرفهای پژوهش از طریق مراجعه به دیدگاهها و کارهای متخصصان به تحلیل عاملی سوالات برای مفاهیم پرداخته شد و با توجه به آزمون KMO، دادهها برای تحلیل عاملی مناسب بودند. است. همچنین جهت حصول و اطمینان بیشتر از پایایی ابزار سنجش، گویهها به تعداد 80 پرسشنامه پیش آزمون شدند. پس از تکمیل و کدگذاری و وارد نمودن در نرم افزارspss پایایی آنها با سنجه آلفای کرونباخ ارزیابی گردید که هر کدام به تفکیک خواهند آمد. بر اساس سطح سنجش متغیرها، از روشهای آماری توصیفی (فراوانی، میانه، میانگین، درصد و...) و استنباطی (کای سکور، گاما، سامرز و ضرایب همبستگی رتبهای کندال و جهت تعیین رابطه بین متغییرها از ضریب همبستگی رگرسیون) استفاده شده است.
متغیرهای پژوهش
روحیه مشارکتجویی
فرایندی است حاکی از درگیری ذهنی و عاطفی یک فرد در یک وضعیت گروهی که به واسطه اندیشه و تأمل (رحمان، 1993؛ انصاری، 1375)، به اقدام مشارکتی ترغیب میشود (دهقان و غفاری،1384). پرداخت عملیاتی این شاخص با استفاده از طیف لیکرت و سنجه آلفای کرونباخ 77/0 و گویههای «تمایل به مشارکت در فعالیتهای فوق برنامه (بسیج و گروههای ادبی-هنری)، ضرورت عضویت در تشکلهای دانشجویی برای دانشجو، ضرورت وجود تشکلهای دانشجویی برای دانشگاهها، علاقمندی به حرکتهای خودجوش دانشجویی و میزان موافقت یا عدم موافقت در باره اخلالزا بودن مشارکت دانشجویی در اداره دانشگاه» (دهقان و غفاری،1384)، در سطح ترتیبی با سه گزینه«کم»،«متوسط» و «زیاد» مورد توجه است.
فایده گرایی
در این جا مفهومی است بیشتر منبعث از نظریه مبادله که بر اساس آن افراد در رفتار اجتماعی و کنش متقابل سعی میکنند به منافع یا پاداشهای دست یابند (آبرکرامبی،1370: 149). این پاداشها هم میتواند ملموس و عینی و هم غیر ملموس و ذهنی باشند (اسکیدمور، 1375: 79). منظور از فایده گرایی در این پژوهش هر دو بعد آن است. ساخت شاخص عملیاتی این مفهوم با طیف لیکرت و سنجه آلفای کرونباخ 89/0 در سطوح پایین، متوسط و بالا میباشد. بر این مبنا، دیدگاه پاسخگویان درباره میزان اثرگذاری وجود مشوقهای تقویت کننده روابط اجتماعی مانند «توجه به پر کردن اوقات فراغت در فعالیتهای جمعی، توجه به پاداشهای نقدی و جایزهها، توجه به پاداشهای شفاهی و کتبی، پاداشهای معنوی و اخروی، معاشرت با افراد صاحب منصب و مقام و ملاکهای مادی و غیر مادی انتخاب شغل» مورد نظر میباشند.
تقابل ارزشی
هر فرهنگی متشکل از مجموعه ای از مولفههایی است که یکی از اینها مولفهها، بعدشناختی آن است. مولفه شناختی که شامل مجموعه ای از نظرات، ارزشها، باورها و دانشها است، چارچوبی را برای ساختن واقعیت و درک آن در اختیار افراد قرار میدهد و تجزیه و تحلیل رفتار را با استفاده از این مولفه امکان پذیر میسازد. چراکه ارزشها و باورهای فرهنگی دارای نیروهای شگفت آوری هستند که شکل دهنده زندگی و تا حدودی تعیینکننده رفتار بشر میباشند (اسکات و شوارتز،2000: 7-95). ممکن است در ارزشها و باورهای نسلی، نوعی احساس ستیز ایجاد گردد که میتواند مبین احساسات متضاد فرد نسبت به اهداف، انتظارات و ارزشهای حاکم باشد.
گویههای این شاخص با استفاده از طیف لیکرتی و سنجه آلفای 71/0 در سطوح پایین، متوسط و بالا عبارتند از:
حنای ضربالمثل (تو نیکی میکن و در دجله انداز) دیگر رنگی ندارد. در این زمانه عمل کردن به ضربالمثل (برو قوی شو اگر راحت جان طلبی) کارسازتر است.
انسان باید دلش پاک باشد، پوشش و حجاب ظاهری معنا ندارد.
من اعتقاد به آزادی مذاهب در جامعه دارم.
کمک به کشور و مردم فلسطین همچنان باید در سرلوحه کار ما باشد.
اگر زمانی دولت نیاز به کمک و حمایت داشت، شما تا چه میزان آمادگی برای کمک دارید.
افول باورهای دینی
در این تحقیق به معنای داشتن حساسیت سنتی کمتر به رفتارها و باورهای دینی تبلیغ شده و حاکم بر جامعه است؛ بهطوری که این عقاید یکی از عناصر و عوامل تعیین کننده زندگی روزانه فرد باشد. سنجش این مفهوم، گویههایی با آلفای 69/0 در سطوح پایین، متوسط و بالا در طیف لیکرت است که با پرسش از میزان موافقت یا مخالفت پاسخگویان درباره «شخصی یا اجتماعی بودن مسائل مذهبی، تعیین مسیر زندگی توسط دین و مذهب، رسیدن به نفع همگانی توسط دین، احساس حضور نیروهای معنوی و امدادهای غیبی در زندگی و اولویت دار بودن مسائل دینی – مذهبی در جامعه» آنها را مورد سنجش قرار داده ایم.
رضایت از زندگی
رضایت کلی پاسخگویان از زندگی در ابعاد مختلف آن اعم از اقتصادی، خانوادگی و تحصیلی است. عملیاتی کردن این مفهوم با ترکیبی از گویههای «رضایت از زندگی خانوادگی، مسکن، درآمد و رضایت از محتوی و کیفیت دروس دوره تحصیلی، نحوه و شیوه ارائه و تدریس دروس، مدیریت محیطهای علمی، منزلت اجتماعی رشته خود و رضایت از بازدهی اقتصادی رشته خود»(محسنی تبریزی،1381) مورد نظر است که در مجموع متغیری ترتیبی با ضریب آلفای کرونباخ 85/0 و سه گزینه «کم»، «متوسط» و «زیاد» اسست.
بیگانگی اجتماعی
حالتی از ناتوانی، بی هنجاری، پوچی که فرد به درون خویشتن پناه برده و تمامی پیوندهای اجتماعی را نفی کرده و در نهایت خود را از عضویت گروه خلع مینماید (محسنی تبریزی،1381). به بیان دیگر، بیگانگی اجتماعی را میتوان نوعی احساس انزوا و جدایی از جمع دانست. برای عملیاتی نمودن این مفهوم از گویههایی چون «میزان اثربخشی بیان نمودن مشکلات و گرفتاریهای دانشگاه به مسئولان، میزان موافقت یا عدم موافقت با این اعتقاد که امروزه نمی توان به کسی اتکاء کرد، موافقت یا عدم موافقت به پیش رو داشتن آینده روشن در زندگی، میزان موافقت یا عدم موافقت با این نکته که بسیاری از دوستیها با ما بخاطر درخواست خیر است، موافقت یا عدم موافقت درباره بدتر شدن وضعیت مردم» سود جستهایم. طبقه بندی این مفهوم در سطوح پایین، متوسط و بالا با طیف لیکرت و سنجه آلفای کرونباخ 76/0 است.
اعتماد اجتماعی
اعتماد را میتوان مبتنی بر انتظارات، تعهدات اکتسابی و تأیید شده از نظر اجتماعی دانست که یک شخص نسبت به همنوعان و سیستم اجتماعی دارد (پاکستون،1999؛ جانسون،1993 و گیدنز، 1385). در بررسی اعتماد، اتخاذ یک دیدگاه ترکیبی در مقایسه با اتکای انحصاری بر دیدگاههای مختلف می تواند ثمر بخش باشد. بدین سان متغییر مورد نظر در دو سنجه اعتماد بین شخصی و اعتماد نهادی مورد بررسی قرار میگیرد.
در اعتماد بین فردی دیدگاه پاسخگویان نسبت به میزان مصادیقی در محیط دانشجویی چون «صداقت و راستگویی، دورویی و تظاهر، پایبندی به قول و قرار، تملق و چاپلوسی، امانت داری، تقلب و زرنگ بازی و کمک و همیاری» (دهقان و غفاری،1384)، با طیف لیکرت و آلفای کرونباخ 65/0 در سه سطح پایین، متوسط و بالا سنجیده میشود.
اعتماد نهادی نیز بر حسب نوع ارزیابی و اطمینان دانشجویان نسبت به عملکرد مسئولان و کارمندان دانشگاهی در زمینه «میزان آمادگی برای پذیرش سوالات و پیشنهادات جدید، قابل اعتماد بودن، رو راست بودن، صداقت و تعهد داشتن، تبعیض قائل نشدن میان دانشجویان، احساس امنیت کردن دانشجویان در محیط دانشگاه، انتقاد بدون ترس و نگرانی از مسئولان دانشگاهی، رسیدگی به موقع و مناسب کارمندان به امور اداری دانشجویان و میزان تبعیض آمیز بودن رفتار کارکنان دانشگاه» (دهقان و غفاری، 1384)، مورد توجه است. برای سنجش این معرف نیز از طریق طیف لیکرت با آلفای 76/0 در سه سطح پایین، متوسط و بالا اقدام میشود. در نهایت نمره اعتماد اجتماعی از جمع نمرات اعتماد بین فردی و نهادی به عنوان اجزای اعتماد اجتماعی محاسبه میگردد.
متغیرهای زمینهای
شامل جنس، سن، وضع تأهل، وضعیت اشتغال، مقطع تحصیلی و گروه تحصیلی که جزء عوامل تأثیر گذار بر روحیه مشارکتجویی در نظر گرفته شدهاند.
دادههای تحقیق
دادههای توصیفی
بر اساس دادههای جدول شماره 1 متغییرهای زمینهای،43 درصد از پاسخگویان زنان و 57 درصد را مردان تشکیل میدهند. دامنه سنی پرسششوندگان بین 18 تا 49 سال با میانگین سنی 9/23 سال است که بیشترین تعداد پاسخگویان در محدوده سنی 18 الی 25 سال با فراوانی350 نفر جای دارند. به لحاظ وضعیت تأهل، 297 نفر از پاسخگویان معادل 3/74 درصد مجرد، 102 نفر برابر با 5/25 درصد متأهل و 3/0 درصد نیز در مقوله سایر( مطلقه، بیوه) قرار گرفتهاند. 282 نفر از پرسش شوندگان عنوان کردهاند که در هیچ جایی به صورت پاره وقت یا تمام وقت اشتغال ندارند و صرفا مشغول تحصیل و امور آموزشی میباشند. 118 نفر از آنها معادل 5/29 درصد نیز به صورت تمام وقت یا پاره وقت مشغول به کار میباشند. مقطع تحصیلی106 نفر از پاسخگویان کاردانی، 286 نفر کارشناسی، 7 نفرکارشناسی ارشد و تنها 1 نفر دکترا است. این تعداد به ترتیب 5/26، 5/71، 8/1و 3/0 درصد کل پرسش شوندگان را تشکیل میدهند. همچنین143 نفر از پاسخگویان (8/35 درصد) در رشتههای مختلف علوم انسانی، 97 نفر (3/24 درصد) دانشجوی رشتههای علوم تجربی و 160 پاسخگو (40 درصد) در رشتههای ریاضی و فیزیک تحصیل میکنند.
جدول شمارۀ1. توزیع فراوانی پرسششوندگان در متغیرهای زمینهای
متغیرها |
فراوانی |
درصد |
درصد تجمعی |
کل |
|
جنس |
زن |
172 |
43 |
43 |
100
|
مرد |
228 |
57 |
100 |
||
سن |
28-18 |
350 |
5/87 |
5/87 |
100 |
39-29 |
45 |
25/11 |
75/98 |
||
49-40 |
5 |
25/1 |
100 |
||
وضعیت تاهل |
مجرد |
297 |
3/74 |
3/74 |
100 |
متاهل |
102 |
5/25 |
8/99 |
||
سایر |
1 |
3/0 |
100 |
||
اشتغال |
دانشجو |
282 |
5/70 |
5/70 |
100
|
شاغل |
118 |
5/29 |
100 |
||
مقطع تحصیلی |
کاردانی |
106 |
5/26 |
5/26 |
100
|
کارشناسی |
286 |
5/71 |
98 |
||
ارشد |
7 |
8/1 |
8/99 |
||
دکترا |
1 |
3/0 |
100 |
||
گروه تحصیلی |
انسانی |
143 |
8/35 |
8/35 |
100 |
تجربی |
97 |
3/24 |
60 |
||
ریاضی |
160 |
40 |
100 |
جدول شمارۀ2. آمارههای توصیفی پرسششوندگان در متغیرهای اصلی پژوهش
در برسی توصیفی متغیرهای اصلی تحقیق، همانگونه که در جدول شماره 2 نشان داده شده است؛ روحیه مشارکتجویی 3/47 درصد از پرسششوندگان پایین، 5/48 درصد به میزانی متوسط روحیه مشارکتجویی دارند و تنها 3/4 درصد از روحیه مشارکتجویی بالایی برخوردارند. آمارههای متغیر میزان فایده گرایی با میانگین 8/9 به گونهای است که 8/9درصد از پرسش شوندگان در طبقه پایین جای دارند، 3/71 درصد جمعیت نمونه فایده گراییشان در حد متوسط و در 19 درصد نیز در رده بالا قرار دارند. مطابق دادهها در متغیر تقابل ارزشی 23 درصد از پرسششوندگان تقابل پایینی دارند. همچنین 3/16 درصد تقابل ارزشی بالایی دارند. در حالی که اکثر دانشجویان (243 نفر) معادل 8/60 درصد در سطح متوسط و بینابینی از تقابل ارزشی هستند. میزان افول باورهای دینی 10 درصد از پاسخگویان پایین است. باورهای دینی (176 نفر) برابر با 44 درصد پاسخگویان به میزانی متوسطی کاهش یافته و 46 درصد (184نفر) از افراد کاهش باورهای دینی شان در حد بالایی است.
جایگاه پرسششوندگان با میانگین 1/15 در متغیر میزان بیگانگی اجتماعی به ترتیبی است که 3/48 درصد از آنها بیگانگی اجتماعی بالایی دارند. 3/45 درصد متوسط و تنها 5/6 درصد از بیگانگی اجتماعی پایینی برخوردارند. 8/7 درصد از جمعیت نمونه رضایت زندگی پایینی دارند. این در حالی است که با میانگین 5/18 بیش از دو سوم پرسش شوندگان (8/59درصد) میزان متوسطی از رضایت را اعلام نمودهاند و 5/32 درصد نیز رضایت بالایی دارند. اعتماد اجتماعی 3/32 درصد از دانشجویان پایین است که این میزان برای 5/62 درصد از پرسش شوندگان در حد متوسط، و برای 3/5 درصد از آنها درحد بالایی است.
نتایج آمارهای استنباطی
براساس دادههای جدول شماره 3، سطح معنی داری بدست آمده از آزمون مقایسه میانگینها برای سنجش رابطه متغیرهای جنسیت و روحیه مشارکتجویی 594/0، وضعیت تأهل 127/0، وضعیت اشتغال 367/0 است که از نظر آماری معنادار نمی باشند. این موضوع دلالت بر آن دارد که علیرغم فرضیههای در نظر گرفته شده، جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال تأثیری بر روحیه مشارکتجویی ندارند. همچنین آزمون دیسامرز جهت سنجش رابطه متغیرهای سن و روحیه مشارکتجویی 117/0، مقطع تحصیلی 095/0 است که از نظر آماری معنادار نیستند و بهاین معنا است که بر خلاف پیش فرض موجود، سن و مقطع تحصیلی نیز اثری در روحیه مشارکتجویی نداشتند. پیش فرض رابطه متغیر زمینه ای گروه تحصیلی با روحیه مشارکتجویی در آزمون خی دو (825/0) به مانند چهار متغیر دیگر، حاکی از عدم رابطه ای معنادار است.
جدول شمارۀ3. رابطه متغیرهای زمینهای با روحیه مشارکتجویی
بررسی نتایج آزمونهای آماری جدول شماره 4 ناظر بر صحت فرضیه رابطه میان فایدهگرایی و روحیه مشارکتجویی است. براساس آزمون دی سامرز (281/0-)، رابطه میان دو متغیر از نظر آماری معنادار و معکوس است. لذا فرضیه «هر چه دانشجویان در روابط اجتماعی فایده گراتر باشند روحیه مشارکتجویی کمتری دارند»، تایید میگردد. در ادامه با عنایت به دو بعدی بودن رابطه و جدول مربعی، جهت پی بردن به شدت رابطه، آماره تااو بی کندال(282/0) را مورد توجه قرار دادیم که حاکیت از وجود رابطه ضعیف میان دو متغیر مذکور است. مقدار آماره گاما (289/0)، ضعیف بودن شدت این رابطه را نیز تأیید مینماید. مشاهده رابطه تقابل ارزشی با روحیه مشارکتجویی در سطح معناداری(005/0) آزمون دی سامرز، معناداری رابطه را میرساند. فرضیه «هر چه تقابل ارزشی بیشتر باشد روحیه مشارکتجویی دانشجویان پایینتر میآید»، تایید میگردد. جهت رابطه معکوس است و مقدار آماره تااوبی کندال(133/0) نشان از شدت ضعیف رابطه دارد. مقدار آماره گاما (241/0) نیز گواهی بر مدعا است. با بررسی نتایج حاصل از سنجش رابطه میان دو متغیر افول باورهای دینی و روحیه مشارکتجویی در آماره دیسامرز (513/0-)، معناداری آنها در جهت معکوس نشان داده میشود. لذا، فرض «هر چه باورهای دینی دانشجویان کمتر باشد روحیه مشارکتجویی پایین میآید»، مورد تأیید است. میتوان گفت هر چه میزان افول باورهای دینی افراد بیشتر باشد، میزان روحیه مشارکتجویی شان کمتر میشود و بر عکس با پایین آمدن میزان کاهش باورهای دینی، سطح روحیه مشارکتی افراد نیز افزایش مییابد. در واقع هرچقدر که باورهای دینی افراد قویتر باشد، میزان مشارکتجویی آنها نیز بیشتر است و به هر میزان که باورهای دینی افراد ضعیف تر گردد، میزان مشارکتجویی آنها نیز کاهش مییابد. با توجه به اینکه جدول دو بعدی سنجش رابطه این متغیرها، جدولی مستطیلی است، برای سنجش شدت رابطه باید از آماره تااو بی کندال استفاده نمود. مقدار بالای این آماره (713/0) نشانگر شدت رابطه میان افول باورهای دینی و روحیه مشارکتجویی است. مقدار گاما (722/0) شاهدی قوی بر شدت رابطه میان دو متغیر است.
جدول شمارۀ 4. نتایج آزمونهای آماری روحیه مشارکتجویی با متغیرهای مورد توجه پژوهش
متغیرهای مستقل |
نتایج آزمونهای آماری |
|||||
Somers’d |
Kendall’s tau-b |
Kendall’s tau-c |
Gamma |
sig |
||
فایده گرایی |
281/0- |
282/0- |
260/0- |
289/0- |
004/0 |
|
تقابل ارزشی |
133/0- |
133/0- |
109/0- |
241/0- |
005/0 |
|
افول باورهای دینی |
513/0- |
713/0- |
711/0- |
722/0- |
005/0 |
|
رضایت از زندگی |
035/0- |
035/0- |
028/0- |
066/0- |
460/0 |
|
بیگانگی |
543/0- |
543/0- |
535/0- |
579/0- |
006/0 |
|
ا عتماد اجتماعی |
بین فردی |
366/0 |
366/0 |
353/0 |
421/0 |
000/0 |
نهادی |
415/0 |
415/0 |
412/0 |
427/0 |
000/0 |
|
|
655/0 |
755/0 |
743/0 |
804/0 |
003/0 |
سطح معناداری بهدست آمده از آزمون دی سامرز(460/0) جهت بررسی رابطه میان رضایت از زندگی و روحیه مشارکتجویی فاقد معناداری آماری است. بر این مبنا، فرضیه «هر چه رضایت از زندگی پایینتر رود روحیه مشارکتجویی دانشجویان کمتر میشود» قابل اثبات نیست. به عبارت دیگر، با افزایش یا کاهش میزان رضایت از زندگی دانشجویان تغییری در میزان روحیه مشارکتجویی آنها رخ نمی دهد.
در بررسی فرضیه رابطه بیگانگی و روحیه مشارکتجویی، معناداری میان دو متغیر مشاهده میشود. آزمون دی سامرز با مقدار (543/0-) نشانگر معکوس بودن رابطه است. بنابراین، فرض «هر چه بیگانگی اجتماعی بیشتر شود روحیه مشارکتجویی دانشجویان پایینتر میآید»، تایید است. مقدار آماره تااو بی کندال (543/0)، شدت متوسط رابطه را میرساند که مقدار گامای(579/0) نیز گویای وجود رابطهای متوسط میان بیگانگی اجتماعی و روحیه مشارکتجویی است. سطح معناداری بدست آمده از آزمون دی سامرز برای بررسی رابطه میان دو متغیر اعتماد و روحیه مشارکتجویی، به لحاظ آماری معنادار است. بر این اساس، پیش فرض «هر چه اعتماد دانشجویان پایین تر باشد روحیه مشارکتجویی کمتر است»، تأیید میگردد. مقدار بالای آماره تااو بی (755/0) و گاما (804/0) قوی بودن شدت رابطه میان دو متغیر را میرساند.
براساس نتایج فوق، برای کنترل آماری روابطی که در سطح تحلیلهای دو متغیری بین متغیر وابسته و هر یک از متغیرهای اصلی مورد توجه پژوهش به دست آمده اند؛ با روش Enter به تحلیل رگرسیونی پرداخته شده است.
جدول شمارۀ 5. تحلیل چند متغیره: همبستگی رگرسیونی متغیرهای تحقیق به روش اینتر
مدل |
B |
Std. Error |
Beta |
t |
Sig. |
فایده گرایی |
117/0- |
057/0 |
227/0- |
229/2- |
026/0 |
تقابل ارزشی |
190/0 |
052/0 |
975/0 |
354/3 |
001/0 |
افول باورهای دینی |
095/0 |
049/0 |
062/1- |
250/1- |
002/0 |
رضایت از زندگی |
050/0- |
052/0 |
051/0- |
965/0- |
355/0 |
بیگانگی اجتماعی |
012/0 |
051/0 |
812/0 |
241/0 |
009/0 |
اعتماد اجتماعی |
046/0 |
057/0 |
944/0 |
798/0 |
005/0 |
مقدار ثابت |
366/2 |
171/0 |
|
869/13 |
000/0 |
61/0R2= |
در بررسی رگرسیونی متغیرهای تحقیق، متغیر رضایت از زندگی اثر معناداری بر متغیر وابسته ندارد. رابطه میزان فایده گرایی و افول باورهای دینی با روحیه مشارکتجویی در جهت معکوس معنادار است. سطح معناداری به دست آمده از رابطه میان بیگانگی اجتماعی و تقابل ارزشی با روحیه مشارکتجویی، به ترتیب 009/0 و 001/0 است که نشانگر اثر مستقیم آنها بر روحیه مشارکتجویی است. در میان متغیرهای مورد نظر، متغیر میزان افول باورهای دینی با مقدار بتای(062/1-)، بیشترین سهم را در تغیرات متغیر وابسته دارد. پس از آن، متغیر تقابل ارزشی با مقدار بتای (975/0) است. سومین متغیر سهیم در تغیرات متغیر وابسته، اعتماد اجتماعی است که با ضریب رگرسیون بتا (944/0) معنادار می باشد. همچنین نتایج تحلیل حاکی از آن است که با توجه به مقدار(61/0)= R2، تنها 39/0 از تغییرات باقیمانده متأثر از عوامل و متغیرهای بیرون از تحقیق میباشند.به عبارتی، 61/0 از تغییرات روحیه مشارکتجویی ناشی از مفروضاتی است که در این تحقیق به عنوان متغیر در نظر آمده اند.
بحث و نتیجه گیری
داشتن روحیه مشارکتجویی از جمله عواملی است که تأثیر مهمی برهمکنشها و عملهای جمعی دارد. مقدمه مشارکت اجتماعی، داشتن این روحیه است که در هر جامعه ای به شکلی خاص برساخته است. در این مقاله کوشش گردید تا با بررسی دادههای تجربی جمع آوری شده، خوانشی از مشارکت مورد آزمون قرار گیرد که بر اساس وضعیت فضای دانشگاهی به عنوان نماد تحولات مدرن، شمرده میشود. بدین ترتیب با عنایت به سنجههای متفاوت موضوع، با عناوین میزان مشارکت، فعالیت مشارکتی و روحیه مشارکتی(دهقان و غفاری،1384)، طرح مفهومی روحیه مشارکتجویی را برساخته نمودیم. اگرچه روحیه مشارکتجویی به عنوان پیش شرط مشارکت اجتماعی زمینه را برای پیوند و اتصال کنش گران اجتماعی فراهم آورده و موجب تثبیت و انتقال نسلی فرهنگ جامعه میگردد؛ با این حال جوامع همواره قادر نیستند تا کنشهای متقابل اجتماعی اعضایشان را به صورت پیوسته به سمت هدفی خاص هدایت نموده و انسجام گروهی خویشتن را حفظ نمایند. در این وضعیت عواملی میتواند به گسست پیوندهای اجتماعی منجر شود و زمینه فاصله و گسست نسلها را فراهم آورد. در حقیقت کاهش تدریجی روحیه مشارکتجویی اعضای یک جامعه، ابتدا موجب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی میشود. از این رو است که در هر پژوهش مرتبط با مشارکت، هدف پاسخ بدین سوال است که عوامل موثر و مرتبط بر مشارکت و در این تحقیق روحیه مشارکتجویی کدامند؟
یافتههای برآمده از تحقیق با استناد به فرضیههای موجود، به گونهای رقم خورد که به استثناء متغیر رضایت از زندگی، متغیرهای فایده گرایی، بیگانگی اجتماعی، تقابل ارزشی، افول باورهای دینی و اعتماد اجتماعی با روحیه مشارکتجویی رابطه معناداری برقرار نمودند.
تبیین وجود رابطه معکوس میان میزان فایده گرایی و روحیه مشارکتجویی و به عبارتی تأثیر افزایش و کاهش فایده گرایی افراد درافزایش و کاهش سطح روحیه مشارکتجویی، برآمده از حاکمیت الگوی مادی و عمدتا متأثر از نظام سرمایه داری و تأثیرگذاری آن بر روحیه مشارکتجویی دانشجویان است. این مطلب مبین همسانی با دیدگاه پارسونز، مبنی بر قدرت انگیزشی نیازهای اقتصادی در کنشهای جمعی است. رابطه معکوس میان متغیر روحیه مشارکتجویی و گرایش دانشجویان، چه به صورت درون ذات و چه تحت تأثیر عامل خارجی، به تقابل ارزشی را شاید بتوان علاوه بر دیدگاهها و ارزشهای متمایز نسلها ناشی از روندهای ناقص نوسازی و فقدان اجماع بین فرد و جامعه درباره الگوهای رفتار جمعی، به ویژگی فرهنگ مدرن ربط داد. فرهنگ مدرن دارای ویژگی پویایی است؛ عاملی که در تقابل با خصیصه ایستایی فرهنگ رسمی و آشکار قرار دارد. بین فرهنگ عمومی دانشگاهها و فرهنگ رسمی تفاوتی آشکار دیده میشود (اسماعیلی و خلیلی،1381). به طور کلی میتوان سخن از دو فرهنگ آشکار و پنهان به میان آورد. برخورد گزینشی فرهنگ آشکار و رسمی با فرهنگ ملی- بومی و پاسخ ندادن به نیازهایی که به طور عام در جامعه و به طور خاص در دانشگاه شکل میگیرد؛ در عمل به این خوانش کمک نموده است. چنین وضعیتی است که نظام گزینشی فرهنگی را با چالشی قابل تأمل روبهرو ساخته و منجر به برساختگی و قطبی شدن ارزشها و تقابل ارزشی شده است. با توجه به معنادار بودن رابطه میان افول باورهای دینی و کاهش روحیه مشارکتجویی، دلیل قانع کنندهای وجود ندارد که نشان دهد خود دانشگاه نوعی ایدئولوژی دین ستیز را تولید کرده یا ترویج میکند. بلکه به نظر میرسد، برداشتهای نسل جوان از دین و معرفت دینی در حال تبدیل و تبدل است. در میان دانشجویان استدلال عقلی فردی رشد یافته و دانشجویان بیشتر بر اساس این استدلالها، باورهای دینی خود را مورد بازاندیشی قرار میدهند. دانشگاه با تقلید دینی دانشجویان روبهرو نیست؛ بلکه نگاه به دین یا انتظار از دین در حال دگرگونی است (اسماعیلی و خلیلی،1381). البته درتقسیم بندی رخدادهای موجد فقدان روحیه مشارکتجویی، باید فرایندهایی را که از درون دانشگاه شکل میگیرند را با فرایندهایی که در بیرون پدید میآیند، تفکیک نمود. علاوه بر آن، باید توجه داشت که حتی در فرایندهایی که در درون دانشگاه شکل میگیرند، نمی توان تأثیر عوامل زمینهای را که مرتبط با دانشگاه نیستند بدون تأثیر قلمداد کرد. نفوذ رسانهها، برخوردهای گزینشی و کاهش دین باوری در سطح خانوادهها میتواند موجب تقلیل باورهای دینی رسمی و تقابل ارزشی در نظام دانشگاهی گردد. از سوی دیگر در پرداخت تحلیلی، عدم وجود رابطه معنادار میان متغیر میزان رضایت از زندگی که همپوشانی نزدیکی با بیگانگی اجتماعی دارد، نیازمند نگاهی ویژه به جامعه ایران هستیم. میتوان این گونه استدلال کرد که اگر دانشگاه را از حیث عدم رضایت برساختهای از جامعه بدانیم، یافتهها بازگوی ضعف این پدیده در سطح جامعه در حد بینابین است (عظیمیهاشمی، 1383). لذا به علت تکثر آن در جامعه، عدم رضایت به مسألهای ممتنع بدل گشته که نقشی کمرنگ در کردارها و کنشهای جمعی در ابعاد مختلف ایفاء میکند.
اما با عنایت به رابطه مند بودن تأثیر افزایش بیگانگی اجتماعی بر عدم روحیه مشارکتجویی، کاهش بالندگی، پویایی و مشغولیت ذهنی نسبت به فعالیتهای جمعی را با بیگانگی همبسته میدانیم. لذا به منظور واکاوی و قابلیت تبیینی دقیق تر، مفهوم اعتماد را نیز فصل قریب تحلیل بیگانگی میدانیم. به واقع فزونی اعتماد، بیگانگی اجتماعی کمتر و روحیه مشارکتجویی بیشتری را در پی دارد. خروج از حوزه خصوصی و ورود افراد به عرصه عمومی، نیازمند وجود اعتمادی اجتماعی هستند. چراکه یکی از عوامل و مولفههای اساسی روی دادن برهمکنشهای اجتماعی، وجود اعتماد میان کنشگران در سطوح خرد و کلان است که این اعتماد به صورت اعتماد بین شخصی و نهادی نمود مییابد. رابطه معکوس اعتماد چه به شکل فردی و چه نهادی با روحیه مشارکتجویی از دو جهت قابل توجه است. از یک سو ضعف روحیه مشارکتجویی، مسالهای بین فردی است و یافتههای تحقیق نیز بیانگر این موضوع است. یکی از پیامدهای بیگانگی، عدم اعتماد و وجود احساس رقابت در روابط اجتماعی است که به بیگانگی از دیگران و همنوعان تعبیر میشود. از طرف دیگر موضوع ضعف روحیه مشارکتجویی، مسأله ای اجتماعی نیز میباشد. نتایج تحقیق بازگوی آن است که میزان اعتماد نهادی بین دانشجویان پایین است. با توجه به پرسشهای تحقیق، دانشجویان در نتیجه تماس مستقیم با مسئولان و مدیران اجرایی دانشگاهی و آگاهی از حقوق خویش، انتظارات فراوانی دارند و خواستار سهیم شدن در قدرت تصمیم گیریاند. اما از آن جا که به انتظارات آنان پاسخ داده نمی شود، میزان اعتماد به این نهاد در آنها کاهش مییابد. از دید دانشجویان، آمادگی مدیران و مسئولین دانشگاه برای پذیرش نظرات و دیدگاههای آنان کم است و غالب آنها صداقت و تعهد کافی از خود نشان نمیدهند (دهقان و غفاری،1384؛ علی پور و همکاران،1388).
به عنوان جمعبندی نهایی از مباحث تحلیلی و با عطف توجه به مباحث و مدل نظری، متغیری که باید به عنوان متغیر هدف مورد بررسی قرار گیرد، هدف دانشگاه در ایجاد روحیه مشارکتجویی و به دنبال آن مشارکت در فعالیتهای دانشگاهی است. به واقع یکی از کارکردهای مورد انتظار دانشگاه افزایش روحیه مشارکتجویی است. به این معنی که در نهایت دانشگاه باید این روحیه را در اختیار جامعه قرار دهد. اگر بخواهیم درباره فرایند مشارکتجویی دانشجویان به تبیینی مطلوب دست یابیم، ترکیبی از عوامل فردی و اجتماعی قابل توجه است. بر اساس نمرهدهی به طیف گویهها، افراد مورد بررسی در نمونه به سه گروه دارای روحیه مشارکتی کم، روحیه مشارکتی بینابین و روحیه مشارکتجویی بالا تقسیم شدهاند. یافتهها نشان میدهد که حدود 47 درصد افراد از نظر روحیه مشارکتجویی در سطح پایین، 48 درصد بینابین و تنها 4 درصد در سطح بالایی از روحیه مشارکتجویی قرار دارند. بر این اساس میتوان متذکر شد، کسانی که روحیه مشارکتی مطلوبی دارند و آمادگی روحی برای مشارکت را در خود احساس میکنند، افرادی هستند که کاهش باورهای دینی، تقابل ارزشی، اعتماد، بیگانگی اجتماعی و روحیه فایده گرایی کمتری دارند. این ویژگیها برای شرکت در فعالیتهای گروهی به صورت سازمان یافته بسیار مهم است؛ زیرا فعالیت در قالب گروههای اجتماعی مستلزم آن است که میزان و چگونگی این متغیرها را متناسب با هدف مورد نظر تغییر دهیم. این نتایج از دادههای تجربی دیگران نیز حاصل شده، متغیر تقابل ارزشی در بررسیهای (محسنی تبریزی،1381؛ سفیری،1384؛ کلدی و جمشیدی،1384)، اعتماد در بررسیهای(پناهی و یزدان پناه،1383؛ دهقان و غفاری،1384؛ علی پور و همکاران،1388)، بیگانگی اجتماعی در بررسیهای(محسنی تبریزی،1381؛ یزدان پناه، 1387) و متغیر فایده گرایی در بررسیهای(پناهی و یزدان پناه، 1383؛ یزدان پناه و صمدیان،1387) مورد تأیید است.
برایند این گفتهها دستیابی به این نکته است که گسترش روحیه مشارکتجویی در دانشگاهها با موانعی تحت عناوین موانع ساختاری و فردی رو برو است که البته از هم پوشانی آنها در بسیاری جهات نباید غافل شد. موانع ساختاری شامل عوامل ذهنی و عینی اثرگذار بر ایجاد روحیه مشارکتجویی و مورد دیگر موانع فردی است که به ویژگیهای شخصیتی کنشگران در رابطه با روحیه مشارکت طلبی اشاره دارد. مدیریت تغییر در راستای رفع موانع ساختاری اهمیت بسیاری دارد. این مدیریت را میتوان پذیرش اصالت تغییر و هدایت آن همراه با حفظ میراث فرهنگی دانست. وظیفه مدیریت دانشگاه در این جا تنها گزینش بخشهایی از فرهنگ ملی که با خصوصیت ایرانی- اسلامی بودن شناخته میشود نیست؛ بلکه باید بکوشد تا همه خرده فرهنگهایی که با هم فرهنگ بومی را پدید میآورند، تقویت نماید. به قول ماکس وبر باید به عناصر مهم و درهم تنیده میان فرهنگهای مختلف توجه کنیم تا بتوانیم از عناصری که در همه فرهنگها اثری پویا از خود به جای گذاردهاند، استفاده کنیم (سریع القلم،1373: 107). بنابراین عدم برقراری ارتباط صحیح میان ساختارهای مختلف یک نظام و ناهماهنگی ساختاری در آن، یکی از مهم ترین موانع است. ایجاد هماهنگی میان ساختارها و جنبههای مختلف اجتماعی و رشد متوازن و منطقی ساختارها در کنار یکدیگر یکی از راهبردها است. در این راستا، متنوع نمودن حیطههای مشارکت میتواند زمینه مشارکت در دانشگاهها را متکثر سازد.
در بعد فردی موانع اثرگذار بر روحیه مشارکتجویی، توجه به ویژگیهای دانشجویان مدنظراست. دانشجوی امروز نسبت به نسل گذشته، پویاتر و عمیقتر به جامعه مینگرد. تنها مشکل این است که نسل امروز نسبت به نحوه نگرش خویش به جامعه پیرامون خاصگرا است. به واقع، یکی از موانع فردی در رشد روحیه مشارکتجویی، فایدهگرایی کنشگران اجتماعی است. هنگامی که فرد منافع شخصی خود را مقدم و برتر از منافع جمعی میداند، مسلماً زمینه مساعد روحیه مشارکتجویی فراهم نخواهد شد. روحیه مشارکتجویی امری طبیعی نیست، بلکه اکتسابی و فرهنگی است. براساس نظریه پارسونز، هرچه عامگرایی در شخصیت و فرهنگ مردم بیشتر باشد، باید انتظار مشارکت داشت. لذا اگر بتوان مجموعه ای از ارزشها و باورهای عام ایجاد نماییم، میتوان شکلگیری شخصیت عامگرا را نیز مشاهده کرد. بنابراین برای مشارکتجو بودن افراد باید قوانین و هنجارهای عام بهوجودآوریم (پناهی و یزدان پناه،1383: 80).
چنان که از پیشنهادهای مطرح شده استباط میشود، ایجاد روحیه مشارکتجویی توسط برنامههای متکثر و گوناگون، نهادینه خواهد شد. بر این مبنا، آن چه که به عنوان یک فرایند برنامهریزی میتواند مطرح باشد، توجه به تحقیقات صورت گرفته درباره نیازسنجیها و اولویتیابیهای نسل جوان دانشگاهی است. از این طریق ضمن حصول به شناختی جامع و فراگیر از نوع نگرش دانشجویان، میتوان به راه حلهای واقع بینانه و علمیتر در باب موضوع مورد بررسی نائل آمد. چراکه یکی از راه کارهای افزایش مشارکت و روحیه مشارکتجویی در نسل جوان، شناخت نیازها و اولویتهای آنان و پاسخ مقتضی به آنها و تقویت حس اعتماد، کاستن از تقابل ارزشی، بیگانگی اجتماعی و روحیه فایدهگرایانه جوانان است.