مقدمه
فهم الگوهای رمزگشایی در متون تلویزیونی همواره موضوع چالش برانگیزی بوده است. پرسش اساسی وقتی آغاز شد که استوارت هال، الگوی تثبیت یافته نظریات بدبینانه در مواجهه مخاطبان با رسانهها را واژگون ساخت. هال به جای الگوی یکسویه و تک بعدی، نوعی مدل سه وجهی را پیشنهاد کرد و بدین ترتیب راه را برای فهم آسانتر از رمزگذاری و رمزگشایی باز کرد. بعد از هال تحقیقات زیادی عناصر و ابعاد مورد نظر خود را برای نشان دادن مشروط بودن خوانش و رمزگشایی مطرح کردند. درمیان این عناصر میتوان عناصر جنسیت، سن، طبقه و دسترسی گفتمانی راشناسایی کرد. ما در مقاله حاضر، قصد نداریم صرفا تاریخ زندگی این کوششها را روایت کنیم بلکه میخواهیم آن کوششها را در زمینه اجتماعی جامعه خودمان بازخوانی کنیم به بیان دقیقتر، نویسندگان در پی پاسخگویی به این پرسش هستند که تا چه اندازه عنصر مذهب درون منظومهای از عناصر در ایران نقش دارد. در عین حال مفروضه ما تنها مهم دانستن متغیر مذهب در جامعه ایرانی نیست بلکه فرض کردهایم که دینداری یا دست کم، اشکالی از آن می-تواند سایر متغیرها را تابع خود سازد. به نظر میرسد که بدون توجه به شکل دینداری فهم درست الگوی رمزگشایی درایران ممکن نمیشود. بنابراین،در این مقاله نشان خواهیم داد که دینداری افراد تا چه اندازه میتواند در رمزگشایی از متون تلویزیونی نقش داشته باشد.
از سویی دیگر، در میان همه تولیدات رسانهای، تلویزیون در ایران نقش ویژهای دارد. ایران اگرچه جامعهای است که رسانههای مختلف چون رادیو، روزنامه، اینترنت و تلویزیون و... در آن حضور دارند اما در میان همه این رسانهها،تلویزیون به عنوان تنها بازی کننده در شهر عمل میکند به این معنا که تلویزیون در مقایسه با سایر رسانهها نه تنها در دسترستر است بلکه به جرأت میتوان گفت که قدرتی بدون رقیب است. این نکته وقتی با اهمیت میشود که به یاد آوریم تلویزیونهای رقیبی هم برای تلویزیون دولتی در ایران وجود ندارد و تلویزیون دولتی نیز در عین حال مجال ظهور گفتمانهای متکثر را نمیدهد. بنابراین تولیدات فراگیر رسانهای تنها در اختیار رسانهای تک صدایی است. در اینجا پرسش ما در مطالعات فرهنگی برای فهم چگونگی مواجهه متفاوت در برابر رسانهای تک صدایی معنادارتر میشود. با این حال اعتقاد نداریم که تلویزیون در شرایط نابرابری موجود در میان دسترسی به رسانههای دیگر تماماَ میتواند افراد را به شیوه خود درآورد بلکه معتقدیم که تلویزیون بر روی افراد تاثیر واحد و مشخصی ندارد بلکه تنها «آنچنان را آنچنانتر میکند». به عبارت دیگر فرد معتقد به گفتمان رسمی را معتقدتر میسازد. این همان جایی است که ما ایستادهایم و معتقدیم که افرادی که در دینداری رسمی از میزان بالاتری برخوردارند تعلق خاطر بیشتری هم به تلویزیون دولتی دارند.
روشن است که، مهمترین رسانه ایران دولتی و تک صدایی است اما فضای رسانهای در ایران هیچ گاه تماما تک صدایی نبوده است و همیشه میدان برای مخاصمه و گفت و گو باز بوده است. برای مثال، اینترنت اگرچه در برخی موارد با فیلترینگ مواجه است اما به همان اندازه فیلترشکنها نیز حضور دارند و ماهواره اگرچه ممنوعیت قانونی دارد اما برخی از مردم به مصرف آن علاقه دارند. این فضای متکثر و چندصداییِ محدود که در ایران وجود دارد این موضوع را که مردم چگونه متون تلویزیونی دولتی را خوانش میکنند مهمتر کرده است. طبیعی است که عمل رمزگشایی برای آنانی که دسترسیهای گفتمانی دارند و آنهایی که فقط به تلویزیون داخلی اکتفا میکنند متفاوت خواهد بود اما بنظر ما، سرمایه مذهبی افراد و نوع دینداریشان نیز به عنوان عنصر واسط حتی در زمینه دسترسیهای گفتمانی متعدد حائز اهمیت است. مذهبی بودن دولت در ایران موجب پیوندی بنیادی میان رسانه و دین و الگوهای رمزگذاری شدهاست. متون رسانهای در داخل، امروزه تا اندازه زیادی به نحوی دینی رمزگذاری میشوند و شیوه های رمزگذاری پیام به نحوی پیچیده با برداشتهای سیاسی گروههای مسلط عجین شده است. اکنون ما این نکته را طرح میکنیم که اگر الگوهای رمزگذاری، تابع رمزگانهای دینی باشند بیتردید الگوهای رمزگشایی نیز از آن متاثر خواهند بود .
سازوکار رمزگشایی گفتمان رسانهای
بسیاری از نظریات رسانهای تا دهه 60 قرن بیست، بر تاثیرپذیری یکسویه مخاطبان و قدرت بینظیر رسانهها تاکید داشتهاند. نظریات انتقادی مرتبط با مکتب فرانکفورت و نظریات فرهنگ تودهای در بریتانیا تنها بخشی از این دست نظریات هستند. چنین نظریههایی با تکیه بر مدل خطی، رابطه میان فرستنده پیام و گیرندگان، موفقیت یکسویه ایدئولوژی مستتر در متن را مورد تأکید قرار دادهاند. در نگاه فرانکفورتیها فرایند رمزگشایی، کرداری انفعالی است وبدین ترتیب محتاج نقد ویرانگر است. در همین فرایند رمزگشایی است که ایدئولوژی متن فعالانه حضور دارد و نقش خود را بر خیال خواننده حک میکند. چنین فرایندی از خواندن در واقع موجب کنترل پذیری و دربند شدن بیشتر خواننده میشود. از این منظر، هرچه بیننده یا خواننده خود را بیشتر درگیر متن میکند بیشتر در قفس ایدئولوژی گرفتار میشود. شاید بهترین تعبیر برای این رویکرد این باشد که گفته شود شما به تلویزیون نگاه نمیکنید بلکه تلویزیون به شما نگاه میکند (یا از طریق تلویزیون نگاه میشوید).
اکنون اگر بخواهیم این گونه طرز تلقی را به نحوی آلتوسری توسعه دهیم باید بگوییم که ما بینندگان تلویزیونی به سوژههایی تبدیل شدهایم که به نمایندگی از تلویزیون و از دریچه تلویزیون به جهان نگاه میکنیم. ایدئولوژی یک چیز مشخص و تحمیلی در بیرون نیست بلکه به نحوی عمل کرده است که عاقبت در دل و جان ما لانه کرده است. از این منظر،ایدئولوژی-ها تنها اشتباهات و خطاهای ما در فهم برخی از مسائل نیستند بلکه اساساً آگاهی ما ساخته و پرداخته آنها است به گونهای که مناسبات آدمیان را شکل میدهند. همین جا مفهوم استیضاح از نظر آلتوسر معنادار میشود. از نظر او بهواسطۀ شیوههای سخن-گفتن، افراد فراخوانده میشوند، یعنی افراد در موقعیّتهای مختلف سخنگویی قرار میگیرند و مجبورند به طرزی خاص سخن بگویند (یورگنسن و فیلیپس، 1389: 40). امّا نظریۀ بازتولید ِآلتوسر با این نقد اساسی مواجه است که فرآیند بازتولید مناسبات اجتماعی موجود توسط نهادهای ایدئولوژیک مانند تلویزیون را کاملاً جبرگرایانه در نظر میگیرد بهطوری که هیچ امکانی را برای مقاومت در نظر نمیگیرد (رضایی، 1387). در این نظریات جبرگرایانه در تحلیل رابطۀ نهادهای اجتماعی و فرآیند بازتولید به تکثر گفتمان-های موجود در این نهادها و ابهامهای درونی خود گفتمانها و کشمکش دائم میان گفتمانهای مذکور و امکانی که این کشمکش برای مقاومت ایجاد میکند توجه کمی شده است (یورگنسن و فیلیپس، 1389: 89).
به همین دلیل محققان به سمت گرایشی که امکان بیشتری برای مقاومت فراهم سازد میل پیدا کردند. اینگونه بود که مفهوم هژمونی از این پس در کانون توجه مطالعات خوانش و رمزگشایی قرار گرفت. هژمونی در مطالعات فرهنگی به فرآیندی اشاره دارد که براساس آن طبقات فرودست به نظامی که موجب فرودستی شان شده است به نحوه ارادی تن میدهند. این تن دادن باید فرایندی دائمی باشد چرا که تجریه زندگی روزمره مردم به آنها دائماً مضرات فرودستیشان را یادآور میشود و از این رو موقعیت فرودستی و فرادستی دائما به مناقشه کشیده میشود و برخلاف آنچه آلتوسر فکر میکرد این موقعیت، محتاج ترمیم مستمر است.
در دیدگاه آلتوسر تصور میشد که ایدئولوژی دولت و دستگاههای ایدئولوژیک، قدرت بسیاری بر سرکوب دارند. اما مفهوم هژمونی، تضادی دائمی را بین ایدئولوژی و طبقه حاکم مفروض میگیرد و در این نظریه، ایدئولوژی همواره با نیروهای مقاومت رویاروست. در نتیجه ایدئولوژی نه تنها باید قدرتش را توسعه دهد بلکه باید مراقبت کند تا احاطهاش رابر قلمروهایی که قبلا استعمار کرده از دست ندهد (فیسک، 1381 : 125).
دیدگاه گرامشی نیز اگرچه در تبیین چگونگی تکوین ذهنیت سوژه های اجتماعی، امکانات فراوانی را فراهم ساخته است اما با دو مشکل ذات گرایی و جایگاه موکّد مفهوم ایدئولوژی در اندیشه خود مواجه است (رضایی، 1387). اکنون پروژه گرامشی در مسیری دیگر افتاده است و لاکلاو و موفه در نظریه سازهگرای خود کوشیدند تا با تعدیل مفهوم هژمونی آن را از ذاتگرایی رها سازند. چنین تعدیلی زمینه گذار از ایدئولوژی به مفهوم گفتمان را در مطالعات فرهنگی را ممکن ساخته است. لاکلاو و موفه با تکیه بر گرامشی درصدد طرح نظریهای هستند که خود آن را رویۀ دمکراتیک هژمونی می خوانند. نگرش آنان به سوژه همانند نگرش آلتوسر است، به استثنای اینکه آنها وجود روابط واقعی میان مردم را که در اثر عوامل اقتصادی و ایدئولوژیک مخدوش شده باشد- آنگونه که مدّنظر آلتوسر است- نمیپذیرند.
رویکرد نظریه گفتمان برای اینکه از شیوۀ آلتوسر که قائل به اولویّت ساختار بر عاملیت است فراتر رود، معتقد است که کنشهای سوژهها به خاطر مشروط-بودن آن هویّتهایی که افراد خودشان را با آنها میشناسند ممکن میگردد. بنابراین، زمانی که مشروط و حدوثیبودن هویّتِ سوژهها آشکار میشود، آنها به شیوههای مختلف واکنش نشان میدهند. این زمانی اتفاق میافتد که آشوب اجتماعی یا اقتصادی فراگیری حاصل میشود یا چنین آشوبهایی موجب میشوند تا سوژهها احساس بحران هویت کنند. در چنین شرایطی، سوژهها تلاش میکنند تا از طریق مفصلبندی و تعیین هویت با گفتمانهای آلترناتیو ، هویت و معانی اجتماعی خود را بازسازی کنند. در نظریهی گفتمان، مردم توسط گفتمانها فراخوانده میشوند و سوژهها را باید به مثابه موقعیّتهای سوژه در یک ساخت گفتمانی فهم کرد (یورگنسن و فیلیپس، 1389: 78).
تأثیر لاکلاو و موفه بر مطالعات فرهنگی سبب شد تا هال مفهوم گفتمان و ایدئولوژی را در کنار یکدیگر بهکار ببرد. شاید بهترین تعبیر از تلاش وی این باشد که هال با مفهوم گفتمان درصدد حل معضلات مفهوم ایدئولوژی است بدون آنکه از بار انتقادی این مفهوم بکاهد. وی در برداشت خود از ایدئولوژی، تحت تأثیر لاکلاو و موفه است و تلاش کرده است تا مفهوم ایدئولوژی را از قید دوالیسم امر واقعی/ امر کاذب؛ اذب/حقیقی و تعین طبقاتی خلاص کند (رضایی، 1385: 140). او با انتقاد از نظریههای ارتباطی یکسویه که نقش عنصر انسانی را نادیده میگیرند، بر سیاسیبودن، متقابل بودن و خلاقیّت مصرفکننده تأکید میکند. او جریان ارتباطات را جریانی دردرون نهادهاوگفتمانهای قدرت میداند. واقعیّت، خارج از زبان است اما دائماً از طریق زبان و در درون آن عمل میکند و بنابراین هیچ فهمی بدون عملکرد رمزها وجود ندارد (هال، 1382: 343).
از نظر هال موقعیت خوانش، موقعیتی سه وجهی است: فرد موافق خوانی، مخالف خوانی یا تعدیل خوانی میکند. هال این چنین، خوانش یک وجهی در مکتب فرانکفورت را به خوانشی سه وجهی بدل کرده است. در واقع هال در نظریه تحلیل مخاطب، از تأکید یکجانبه بر متن فاصله گرفت و به تحلیل روابط پیچیده و پویای متن با خواننده یا بیننده تأکید کرده است. معنا در فرآیند مبادله میان خواننده، بیننده یا متن و برداشتهایی که از این مبادله برای مخاطب حاصل میگردد خلق میشود. این البته نه نقطه پایان بلکه نقطه شروع برای مطالعات خوانش بوده است. داستان به شکل دیگری ادامه مییابد، کافی نیست ما نشان دهیم که متون رسانهای تنها یک خوانش را تحمیل نمیکنند یا خوانندگان توان مقاومت دارند بلکه اکنون مهم این بود تا نشان دهیم که در چه شرایطی افراد به خوانشهای متفاوت و در چه شرایطی به خوانش-های موافق دست میزنند. در عین حال باید معلوم میشد که آیا تفاوتهای جنسیتی، سنی، طبقاتی و... در مخاطبان بر شیوه خوانش تاثیر دارد؟
تحقیق دیوید مورلی با عنوان مخاطبان برنامۀ تلویزیونی نیشین واید (1980) و دوروتی هابسون (1982) با عنوان چهار راه : درام سریالهای آبکی که در مورد سریال تلویزیونی چهار راه بود، از اولین کارهای تجربی بودند که مدل هال را تأیید کردند. مورلی دو شیوة تحلیلِ نشانهشناسی و جامعهشناسی را در تحقیقات خود بهکار میگیرد و با مطالعه خوانشهای مخاطبان، به این نتیجه رسید که رمزگشایی «مستقیماً بر حسب جایگاه طبقۀ اجتماعی» تعیین نمیشود، بلکه «قرائت همواره برآیند جایگاه اجتماعی بهعلاوۀ جایگاههای گفتمانی خاص است». قرائت واجد ساختار است، زیرا ساختار دسترسی به گفتمانهای متفاوت را جایگاه اجتماعی تعیین میکند. مورلی همچنین معتقد بود که سوژۀ اجتماعی همواره توسّط شماری از گفتمانها مورد پاسخخواهی قرار میگیرد که برخی همسو هستند و یکدیگر را تقویت میکنند، برخی نیز با هم مغایرت دارند، در این حالت اخیر،گفتمان-های مذکور یا پاسخخواهی سوژه را مسدود میکنند یا اینکه پاسخخواهی موفقیتآمیز او را از گفتمانهای دیگر متأثر می سازند (استوری، 1386: 54).
نتایج تحقیقات هابسن(1982) نیز پر اهمیت بود، وی با بررسی سریالهای تلویزیونی، معتقد شد که بخش بزرگی از آنچه مخاطبان راجع به تلویزیون میگویند، حاصل اندیشه و عقایدی است که پیش از تماشای هر برنامه دارند و به آن عمل میکنند. پیام منحصراً در متن نیست، بلکه مخاطبان با تفسیر خودشان از هر برنامهای میتوانند آن پیام را تغییر دهند یا روی آن کار کنند. بنابراین مخاطبان از پیش چیزی با خود دارند و با آنها با متن روبرو میشوند. هابسن اعتقاد دارد که بینندگان از رویدادهای روایت تلویزیونی برای تفحّص دربارۀ مسائل زندگی خودشان استفاده میکنند. وقایع و موضوعاتی که در برنامههای تلویزیونی به آنها پرداخته میشود، غالباً زمینهای فراهم میکنند تا افراد در خصوص مطالبی بسیار گوناگون با یکدیگر بیپرده تبادلنظر کنند. لیبس و ایلایهو کتس (استوری، 1385: 36) نیز در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که بینندگان از سریالهای داستانی همچون وسیلهای برای صحبتکردن دربارۀ زندگی خود استفاده میکنند. نگرانیهای ایشان در خصوص خانواده، مسائل اجتماعی، وضعیت زنان و سایر موضوعات مشابه، در واکنش به این برنامهها احیا میشود و میتوان گفت که در نتیجۀ رمزگشایی از این برنامهها از طریق جرح و تعدیلی که بین فرهنگ بینندگان و تولیدکنندگان برنامهها صورت میگیرد، موضوعاتی خاص در دستور تبادل نظرهای روزمرۀ مردم قرار میگیرد.
تا اینجا روشن شد که رابطۀ بین متن و مخاطبان ربطهای یکسویه نیست (مک کوایل،1380: 35). مخاطبان بسته به زمینههای فرهنگی و اجتماعی شان قرائتهای متفاوتی از متن دارند و لذا در بر ساختن معنای متن نقش فعالی ایفا میکنند. فرض فعال بودن مخاطبان و تکثر قرائتها، اصلیترین فرض پژوهش حاضر است. بدین معنا که ما معتقدیم گر چه اخبار تلویزیونی ایران میکوشند معانی، ایدهها و ارزشهای خاصی را مرجح سازند، لیکن مخاطبان به دلیل قرار گرفتن در زمینه-های فرهنگی و اجتماعی متفاوت و دسترسی به گفتمان-های دیگر، خوانشهای متفاوتی از این اخبار دارند. از سوی دیگر فرض فعال بودن مخاطب همواره به معنای خوانش متفاوت نیست خواننده فعال میتواند خوانشی همسو را نیز ارائه دهد و همین طور ما فرض میکنیم که این فعال بودن وضعیتی بالقوه است و نه بالفعل. یعنی ممکن است در شرایطی با مخاطبانی غیر فعال و منفعل نیز روبرو بشویم. همین پیچیدگی است که نحوه خوانش افراد را مشروط به موقعیتها و دسترسی ها میکند.
در ایران مطالعات خوانش در سطح وسیعی انجام شده است اما مطالعاتی که در بستر سنت مطالعات فرهنگی در چارچوب پیشنهادی هال و دنباله روان او انجام شده باشند به انگشتان دست نمیرسند. از جمله میتوان به کار جمال محمدی (1387) با عنوان مخاطبان و برنامه-های تلویزیونی (قرائتهای زنان از مجموعۀ تلویزیونی پرواز در حباب) اشاره کرد. محمدی در این مقاله به بررسی تفسیرها و تلقیها و رمزگشایی زنان از مجموعه-ی تلویزیونی پرداخته است و بهدنبال تحلیل این مسئله بود که معنا در فرآیند تولید و مصرف مجموعه-های تلویزیونی چگونه برساخت میشود نتیجه تحقیق محمدی این بود که زنانِ تماشاگر، ارزشهای مرجح تلویزیون را به شکل وارونهای خوانش میکنند. از کارهای دیگر در این حوزه میتوان به پژوهش محمد رضایی (1386) با عنوان بازنمایی و ذهنیتها: تحلیلی از زندگی روزمره دانش آموزان در مدارس تهران اشاره کرد. رضایی در این مقاله کوشیده است تا نحوهی حضور نهادهای ایدئولوژیک نظیر آموزش و پرورش در مدارس و خلاقیت دانش آموزان در مصرف فضای ایدئولوژیک را بررسی کند. رضایی و کلانتری (1390) در مقاله دیگری با عنوان خوانش مخاطبان سریالهای فارسی وان، نشان دادند که خوانش در متنی از تعارضات خانوادگی اتفاق میافتد. درواقع زمینهای اجتماعی و خانوادگی که زنان در آن زندگی میکنند پیوندی ظریف میان فیلم و زندگی برقرار میکند که در خوانش خود را نشان میدهد. در همۀ این دست کارها تلاش شده تا که بر طبق فرض اصلی در سنت مطالعات فرهنگی و کارهایی که در این حوزه انجام شده نوع رمزگشایی افراد از برنامه-های تلویزیونی یا متون خبری را بر اساس فاکتورهایی مانند سن، جنس، طبقه، و دسترسیهای گفتمانی افراد توضیح داده شود. ولی در این کارها بنا به دلایلی به نقش پررنگ مذهب در زندگی روزمرۀ ایرانی و تأثیر مذهب بر نوع قرائت افراد از متون تلویزیونی هیچ توجهی نشده یا اگر هم شده بسیار کم بوده است. بنابراین، مطالعه ما میتواند حیطۀ جدیدی را برای این دست مطالعات فراهم سازد. در این مقاله تلاش بر این بوده است که به بررسی تأثیر عامل مذهب علاوه بر دسترسیهای گفتمانی مخاطبان پرداخته شود.
همان طور که گفته شد ما هم معتقدیم که مخاطب با توجه به جایگاه سوژهای و دسترسیهای گفتمانی، خوانش-های متفاوتی از پیامهای تلویزیونی دارد. امّا در ایران این فرض را کمی متفاوت باید در نظر گرفت، زیرا به علت بستر اجتماعی دینی جامعۀ ایران و حاکمیت دینی و از سویی دیگر، دولتی بودن همۀ رسانه-ها و شبکههای تلویزیونی، وضعیت طوری دیگر است. گفتمان حاکم در ایران میکوشد مخاطب را با توجه به نقش دین در جامعه و از طرفی غیر قانونی کردن دسترسی به گفتمانهای دیگر (مانند جمع آوری دیشهای ماهوارهها یا فیلترکردن سایتهای اینترنتی)، در جایگاه خوانش آرمانی قرار دهد، امّا از طرفی با توجه به متفاوت بودن شکل و درجۀ مذهبی بودن مردم و دسترسیهای گفتمانی هر چند محدود، مخاطبان رمزگشایی-های متفاوتی از برنامههای تلویزیونی در ایران دارند.
روش پژوهش
پژوهش حاضر به کمک روش کیفی و تکنیک مصاحبه گروهی انجام شده است. انتخاب افراد بر اساس متغیرهای طبقه، سن، گرایشهای مذهبی و دسترسیهای گفتمانی بوده است. همین طور برنامۀ خبری ساعت 21 شبکۀ یک صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را به مدّت یک هفته مورد مطالعه قرار دادیم و بعد قسمتهایی از خبرها را که به نوعی رمزگان گفتمان مسلط در آنها بیشتر تأکید شده بود برای مخاطبان پخش کردیم.
متأسفانه متغیر جنسیت در این مقاله به دلیل مشکلاتی که در انجام مصاحبه وجود داشته است مورد توجه نبوده است اما متغیّری که روی آن متمرکز شدیم دینداری بود. ما سه نوع تیپ در ارتباط با دینداری را از پیش مشخص کردیم و این افراد را از هم متمایز نمودیم: دینداری رسمی، دینداری غیررسمی، و افرد غیردیندار. سپس خوانش افراد با تکیه بر این متغیّر مورد نظر قرار گرفت.گروههایی که با آنها بحث گروهی متمرکز انجام شده عبارتند از: طلاب، معلّمان و دانشجویان، که در هر مصاحبه با 7 نفر از اعضای هر یک از این تیپها مصاحبۀ گروهی انجام شد.هر سه گونه ای که انتخاب شدند از گروههای عمدۀ فرهنگی جامعه محسوب میشوند اما با توجه به بافت اجتماعی، دسترسی گفتمانی متفاوتی دارند. از سویی دیگر این سه گروه به لحاظ موقعیت شغلی، وضعیت مذهبی هم در زمینههای متفاوتی هستند. در واقع، دانشجویان به عنوان بخشی از جامعه فرهنگی کشور به دلایل خاصی، نسبت به سایر اقشار دسترسی بیشتری به جامعه در فضای رسانهای دارند. طلاب به این دلیل انتخاب شدند که دارای بالاترین میزان سرمایۀ مذهبی در سه گروه مزبور در جامعه میباشند. همین امر سبب می شود تا تأثیر مذهب بر نوع رمزگشایی از گفتمان تلویزیونی بهتر قابل توضیح باشد. معلمان نیز گروهی فرهنگی در جامعه محسوب میشوند که تفاوت عمده شان با دانشجویان در متغیر شاغل بودن و احتمالا وابستگی بیشترشان به نظام دولتی است. در عین حال این احتمال میرفت که معلمان در مقایسه با دانشجویان سنتگراتر و محافظهکارتر باشند. به این دلیل گمان کردیم این گروه میتوانند در میانه دو گروه طلبه و دانشجو جای گیرند.
پیش از انجام هر مصاحبه گروهی، پرسشنامهای تنظیم شد که در ابتدا متغیرهای مهمی چون سطح تحصیلات و دسترسی رسانهای آنها را میسنجید همین طور با کمک همین پرسشنامه، دینداری افراد را بر مبنای مدل سنجش دینداری که در کار محققان پیشین (کاظمی و فرجی،1389( استانداردسازی شده بود سنجیدهایم. سپس نتایج این دادهها در گونهشناسی افراد مطالعه شده بهکار گرفته شدند.
یافتههای تحقیق
در میان متون تلویزیونی، خبر جایگاه و حساسیت خاصی دارد. به نحوی که علیرغم شبکههای متعدد داخلی در تلویزیون تنها یک سازمان برای تولید خبر وجود دارد و همه شبکه ها از یک منبع خبر دریافت و پخش می-کنند. بنابراین امکان اینکه تنوع در رمزگان و محتوای ایدئولوژیک وجود داشته باشد تقریبا غیرممکن است. رمزگشایی متن خبر در مقایسه با سایر متون تلویزیونی از کمترین قابلیت چند معنایی بودن در درون خود برخوردار است. اما همانطورکه گفته شده مخاطبان از پیش با داراییهای مختلف اجتماعی و مذهبیشان با متون رسانهای رویاروی میشوند. دارایی-های مذهبی در این مقاله از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. از یکسو، تلویزیون حداکثر توان خود را در بهکارگیری رمزگان مذهبی در متن بهکار میگیرد و از دیگرسو، مخاطبان با داراییهای مذهبی در گردش خود رنگ تازهای به آن متون میزنند یا خود را همرنگ آن درک میکنند.
ما برای تحلیل رمزگانِ مسلّط برنامه خبری، اخبار ساعت 21شبکۀ یک را انتخاب کردیم و به مدت یک هفته اخبار ضبط شدند و در نهایت رمزگان مسلط در آن استخراج شدند. در نظرسنجیای که از سوی مرکز تحقیقات صدا و سیما انجام شد، اخبار ساعت 21 شبکه اول سیما با 5/59درصد، پربینندهترین بخش خبری انتخاب شد (نظرسنجی فصلی دربارهی صدا وسیما، 1389). از ویژگیهای این برنامه خبری این است که درساعتی پخش میشودکه بیشترمردم درمنزل هستند بنابراین بیشترین میزان مخاطب رامیتواند به خود اختصاص دهد. پس از ضبط اخبار و تحلیل اولیه بر آنها، قسمتهایی از این اخبار را برای مصاحبه شوندگان پخش کردیم. اما پیش از آن برخی از رمزگان مسلط در متن خبر بدین صورت فهرست برداری شدهاند:
• بازنمایی پیشرفت روز افزون در کشور.
• تأکید بر الهیبودن حکومت جمهوری اسلامی و حقبودن ما.
• زوال و فروپاشی غرب در مقابل پیشرفتهای ما.
• تجاوزگر و ظالمبودن آنها (آمریکا، اسرائیل، غرب).
• اسلامیبودن انقلاب ایران و تلقی این انقلاب به مثابۀ بیداری و آگاهی مردم.
• توطئۀ جهانی آمریکا برای تأمین منافع صیهونیستها.
• وخیم جلوهدادن وضعیّت بحرین نسبت به دیگر کشورهای منطقه و دستداشتن آنها (آمریکا، اسرائیل، غرب) در بدترکردن وضعیّت کشورهای عربی. حکومت بحرین دستنشاندۀ آنهاست (آمریکا، اسرائیل، غرب).
• ماهیِت ضدامریکاییِ اعتراضات منطقه.
• نقش انقلاب اسلامی در بیداری کشورهای عربی.
• وجود ائتلاف ضدایرانی در جهان به رهبری آمریکا.
همانطور که گفته شد، بخشهای از خبر برای افراد در جلسه پخش شد و آنها پس از نمایش خبر به تحلیل و تفسیر آن پرداختند. در ادامه خوانش سه گروه از جامعه مورد مطالعه به تفکیک عرضه میشود.
جدول شمارۀ 1. مشخّصات زمینهای معلّمان مشارکتکننده در بحث گروهی متمرکز1
کد معلمها
مشخصات معلمها A B C D E F G
سن 29 45 36 26 36 32 38
میزان درآمد 635000 700000 480000 380000 450000 850000 500000
استفاده از ماهواره خیر خیر بلی بلی خیر خیر خیر
استفاده از اینترنت بلی بلی بلی بلی بلی بلی بلی
خواندن روزنامه خیر بلی بلی بلی خیر بلی بلی
نماز خواندن بلی بلی خیر خیر بلی بلی بلی
مسجد رفتن بلی خیر خیر خیر بلی بلی بلی
شرکت درمراسم
مذهبی بلی خیر خیر خیر بلی خیر بلی
شرکت درتظاهرات و راهپیماییها بلی خیر خیر خیر بلی خیر بلی
شرکت درنمازجمعه بلی خیر خیر خیر بلی خیر بلی
سطح تحصیلات کارشناسی کارشناسی ارشد کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی
قرائتهای معلّمان
معلمان در جایگاه پرمنازعهای قرار گرفتهاند از یکسو بر مبنای متون درسی، قرائت رسمی و یکدستی را آموزش میدهند و خودشان نیز بر اساس فیلترهای سخت استخدام شدهاند و از دیگرسو آنها به هیچ وجه گروه-های یکپارچه و یکدست و با عقاید مشابه نیستند و می-توان خوانشهای متکثری میان آنها یافت. مصاحبه گروهی ما با معلمان در اواسط اردیبهشت1390 با حضور 7 نفر از معلّمان در منزل یکی از آنها صورت گرفت. به طورکلی ، پایین ترین سطح درآمد معلمان 380.000 تومان در ماه و بالاترین سطح در امد 850.000 تومان بوده است. غالب آنها بهجز یکی(کارشناسی ارشد) دارای مدرک کارشناسی بودهاند، همه از اینترنت استفاده میکردهاند اما استفاده از ماهواره و روزنامه میان آنها متفاوت بوده است. در زمینه رفتارهای مذهبی این تنوع بیشتر مشاهده میشود. براساس سنجشی که از این نظر به وسیله پرسشنامه صورت گرفت، شرکت در تظاهرات و در نمازجمعه به عنوان داراییهای اجتماعی مذهبی همراهی بیشتری با خوانشهای مسلط داشته است. متغیر درآمد در بین معلمان قابل اعتنا نبوده است (از نظر ما، درآمد متغیر سودمندی برای تحلیل اقشار فرهنگی نیست).
جدول شمارۀ 2. مشخصات سیاسی و فرهنگی و مذهبی معلّمان شرکت کننده
تیپهای اجتماعی
مشخّصات سیاسی فرهنگی دیندار رسمی
(A,E,G) دیندار غیررسمی
(B,F) غیردیندار
(C,D)
نظرشمادرباره تحلیلهای سیاسیای که توسّط روحانیّون درمساجدوهیئتها ارائه میشود. موافقم مخالفم مخالفم
تماشای اخبارساعت21 شبکه یک بلی گاهی اوقات کم
پیگیری اخبارماهوارهای،بیبیسی یا صدای آمریکا و.. خیر گاهی اوقات همیشه
رابطهی بین دین وسیاست بلی تاحدود خیر
الزام دینداری سیاستمداران بلی باشه بهتره خیر
بر مبنای نتایج دادههای پرسشنامه اولیه که پاسخگویان پر کردهاند سه تیپ دینداری از هم تفکیک شدهاند بنابراین میتوان بر حسب تفاوت در دینداری دیدگاههای مختلف را سنجید. در سطر اول این جدول مشاهده میشود که دینداری رسمی نقش تعیین کنندهای با موافقت از خوانش مسلط دارد. همین طور آنها بیش از دیگران برنامه خبری تلویزیون را تماشا میکنند و بیشتر از دیگران با آنها موافقاند.
بخشی از اخباری که برای این گروه پخش شد، به سخنرانی آقای احمدینژاد در مرقد امام خمینی(ره) مربوط میشد. بحث را با این سؤال شروع کردیم که تا چه حد سخنان آقای احمدی نژاد دربارۀ پیشرفت ایران در جهان و اوضاع ایران را مطابق با امر واقع میدانید؟ ابتدا G بحث را شروع کرد.
«این همه پیشرفت واقعاً جای خوشحالی بسیار است ولی نباید فراموش کنیم که شهدا و امام خمینی بیشترین نقش را داشتهاند که ما امروز به اینجا رسیدهایم و پیوند بین مردم و ولایت همیشه پشتیبان پیشرفتهای ما خواهد بود».
کد(C) بلافاصله نسبت به اظهارات کد(G) واکنش نشان داد:
«تعداد و کمیّت مهم نیست، مهم میزان تولیدات ماست که آن هم خیلی کم است و این مقدار کم هم در زمنیۀ مواد خام میباشد و چون ما نمیتوانیم از این مواد خام استفاده کنیم آن را به کشورهای اروپایی صادر می-کنیم و دوباره صنایع تولیدشده از این مواد خام را با قیمت بسیار بالا از این کشورها وارد میکنیم».
کد (B):
«به نظر من در زمینۀ ایجاد علوم هم موفق بودیم. در زمانهای قبل که کشورهای اروپایی در خواب قرون وسطایی سر میکردند ما دانشمندان بسیاری داشتیم. آنها آمدند علم ما رو دزدیدند و در کشور خودشون پرورش دادن و چون که ما نتونستیم درست از علم استفاده کنیم از اروپا عقب موندیم».
کد (D) با لحنی عصبانی شروع به نقد همۀ صحبت ها کرد:
« شما از کدوم پیشرفت حرف میزنید فقط در جامعه مدرکگرایی رشد کرده نه علم، ما هیچ تولیدی نداریم که به اروپا صادر کنیم. اگر صادراتی هم داریم در عرضۀ مواد اولیّه است».
سپس کد(A) در اعتراض به صحبتهای کد (D) گفت:
«به نظر من این بیانصافیه که ما پیشرفتها رو نادیده بگیریم شما فقط کافیه نسبت به سالهای قبل مقایسه کنید. ما باید صبر داشته باشیم».
کد (F) علاوه بر تأیید صحبت های کد (D) شروع به نقد صحبت های کد (A)کرد:
«پیشرفتی که شما از اون حرف میزنید یه پیشرفته طبیعی بوده که همۀ کشورهای جهان این پیشرفت رو میکنند و یه چیزی طبیعیه و سیر تکاملی خودشو داره چه با برنامه و چه بیبرنامه. نمیشه که با زیادکردن کمّی تعداد دانشگاهها بگیم پیشرفت کردیم مهم کیفیته نه کمیت» .
کد (E)در واکنش به صحبتهای کد (F) شروع به صحبت کرد:
«اگر سرعت پیشرفتمان کمی کند بوده بهخاطر تحریمهای غرب و امریکا بوده، از طرفی آنها در مسائل داخلی کشور ما دخالت میکنند و سعی میکنند با فریب تعدادی از افراد غرب زده، منافع خودشان را در ایران تأمین کنند و از طرف دیگر نمیگذارند که کالاهای حیاتی به کشورمان وارد شود. اینها همه دسیسههای غرب است ما نباید گول آنها رو بخوریم و به یاری خدا بر همهی این سختیها غالب میشویم».
با توجه به صحبتهای معلّمان میتوان سه تیپ اجتماعی متفاوت را در میان معلّمان مرد مشخص کرد و مواضع معلّمان را درقبال گفتمان حاکم بر اخبار دسته بندی کرد:
1) تیپ اجتماعی اوّل (دیندار رسمی)
این تیپ از معلّمان به «ارزشهای والای اسلامی» گرایش دارند و سرمایۀ مذهبی بیشتری دارند و همۀ مناسک و اصول و فروع دین را تمام و کمال اجرا میکنند و همیشه در راهپیماییها و تظاهرات حکومتی شرکت می-کنند. افرادی هستند که تابع وضع موجود هستند و وضع موجود را رضایتبخش میدانند. دسترسیهای گفتمانی این تیپ از معلّمان نهایتاً در حدّ کتابهای دینی و رسانههای داخلی است. کمتر اهل مطالعۀ روزنامه و یا بررسی اخبار اینترنتی و ماهوارهای هستند و بیشتر روزنامههایی هم که مطالعه میکنند همان روزنامههاییاندکه در جهت گفتمان مسلّط در جامعه است که بهوسیلۀ دولت در دفترهای مدیریت مدارس پخش میشود. آنان اخبار داخلی را عین واقع تلقی میکنند و با اکثر تحلیلهای سیاسیای که توسط تلویزیون ارائه میشود موافقاند و معمولاً رمزگشایی موافقجویانهای از اخبار تلویزیونی داخلی دارند. بنابراین ما هماهنگی میان دینداری رسمی و خوانش موافقت جوایانه از رمزگان تلویزیونی را در این تیپ مشاهده کردهایم.
2) تیپ اجتماعی دوّم (دیندار غیر رسمی)
این تیپ از معلّمان سرمایۀ مذهبی کمتری دارند ولی به ارزشها و آرمانهای اسلامی اعتقاد دارندو به مباحث عقلانی در مورد مباحث دینی تمایل دارند. در عین حال، در تظاهرات و راهپیماییها شرکت نمیکنند. این تیپ از معلّمان گفتمان حاکم و وضعیّت موجود را با توجّه به آرمانها و ایدهآلهای اسلامی نقد میکنند و در نهایت، عقلانیّت را هم در مساوات با آرمانهای اسلامی قرار میدهند. این تیپ معلّمان تا حدودی به گفتمانهای دیگر مانند روزنامه و اینترنت دسترسی دارند و سعی میکنند درباره همۀ اخبار مربوط به مسائل داخلی و خارجی کشور باشند. نگاهشان به شبکه-های داخلی چندان مثبت نیست چرا که بیشتر تحلیلهای سیاسی مربوط به اخبار داخلی را سرشار از تحریف و سانسور خبری میدانند. این نوع معلّمان معمولاً رمزگشایی محتاط آمیز و اعتدال جویانهتری دارند اما گاهی رمزگشاییشان به رمزگشایی مخالفت جویان نزدیکتر میشود در مجموع میتوان آنها را در طیف جرح و تعدیلیها قرار داد.
3) تیپ اجتماعی سوّم (غیر دیندار)
این تیپ از معلّمان مذهبی نیستند وهیچ یک از مناسک اسلامی مانند نمازخواندن یا دعاخواندن را اجرا نمیکنند. همچنین، در تظاهرات و راهپیماییهای حکومتی شرکت نمیجویند و معمولاً خیلی کم اخبار داخلی را تماشا میکنند. این معلّمان بیشتر اطلاعات خود را از اخبار ماهوارهای و یا اخبار اینترنتی بهدست می-آورند و اهل مطالعۀ روزنامه و مجله و کتابهای سیاسی هستند. این معلّمان رمزگشایی مخالفتجویانهتری از اخبار داخلی دارند و اخبار داخلی را سرشار از تحریف و سانسور میدانند.
قرائتهای دانشجویان
دانشجویان در مقایسه با سایر گروهها بهنظر میرسد گروه نامتجانستری را شکل دهند. از ویژگیهای جامعه دانشجویی، دسترسی زیاد به رسانههای مختلف، مطالعه بیشتر و دیدگاههای متنوعتر سیاسی اجتماعی است. بحث گروهی متمرکز با دانشجویان در اردیبهشت ماه 1390 درخوابگاه دانشگاه بوعلیسینای همدان انجام شد. تنوع سنی(21 تا 27 سال) و تنوع در میزان در آمد مورد توجه ما بوده است. دسترسی رسانه ای چون خواندن روزنامه، استفاده از رسانههایی چون اینترنت و ماهواره در بین دانشجویان بیشتر از گروه معلمان دیده شده است. در زمینه نماز خواندن تقریبا تنوعی وجود نداشت (به غیر از یکنفر) اما در سایر زمینهها چون مسجد رفتن و شرکت در نمازجمعه و نظایر آن تنوع محسوس است. متغیر درآمد نشان میدهد که دینداران رسمی یا دولتی در گروه درآمدی پایینتر دیده شده-اند.
جدول شمارۀ3 . مشخّصات زمینهای دانشجویان مشارکتکننده در بحث گروهی متمرکز 2
کد دانشجویان
مشخصات دانشجویان A B C D E F G
سن 21 23 22 24 27 24 26
میزان درآمد خود یا خانواده 800000
تومان 1000000
تومان 400000
تومان 550000
تومان 700000
تومان 900000
تومان 800000
تومان
استفادهازماهواره بلی بلی خیر بلی بلی بلی خیر
استفاده از اینترنت بلی بلی خیر بلی بلی خیر بلی
خواندن روزنامه بلی بلی بلی بلی بلی بلی بلی
نمازخواندن بلی بلی بلی بلی خیر بلی بلی
مسجدرفتن بلی خیر بلی بلی خیر خیر خیر
شرکت در مراسم
مذهبی خیر خیر بلی بلی خیر خیر خیر
شرکت در تظاهرات و راهپیماییها خیر خیر بلی بلی خیر خیر خیر
شرکت در نماز جمعه خیر خیر بلی بلی خیر خیر خیر
سطح تحصیلات کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی کارشناسی
افرادی که در طیف دینداران رسمی جای گرفتهاند با رمزگان مسلط در تبلیغات سیاسی و دینی هم عقیدهاند، برنامههای خبری را جدیتر دنبال میکنند و علاقهای به برنامههای ماهوارهای ندارند. در عوض افراد دیگر،که علاقه کمتری به برنامه خبری تلویزیون نشان دادهاند و در عین حال دسترسی رسانهای متکثرتری (ماهواره و اینترنت) دارند با تحلیلهای روحانیون در مساجد و هیئتها کمتر همراه میشوند.
جدول شمارۀ 4. مشخّصات سیاسی و فرهنگی و مذهبی دانشجویان شرکتکننده در بحث گروهی متمرکز 2
تیپ اجتماعی
مشخصات سیاسی فرهنگی دیندار رسمی
(C,D) دیندار غیر رسمی
(A,B,F,G) غیر دیندار
(E)
نظر شما دربارۀ تحلیلهای سیاسیای که توسّط روحانیّون در مساجد و هیئتها ارائه میشود موافقم مخالفم مخالفم
تماشای اخبارساعت21 شبکه یک بلی گاهی اوقات بلی
پیگیری اخبار ماهوارهای، بیبیسی یا صدای آمریکا و.. خیر گاهی اوقات همیشه
رابطۀ بین دین وسیاست بلی تاحدودی خیر
الزام دینداری سیاستمداران بلی باشه بهتره خیر
در این مصاحبه گروهی، ابتدا قسمتی از اخبار مربوط به اوضاع کشورهای لیبی، بحرین و یمن برای دانشجویان پخش شد. بحث با یک سؤال از مصاحبه شوندگان شروع شد: برنامۀ خبری ساعت 21 شبکه یک در خصوص حوادث منطقه چگونه به بازتاب این حوادث پرداخته است؟
ابتداکدG) ) بحث راشروع کرد .
«رسانههای خبری ایران به بازتاب خبری اوضاع سوریه اهمیّت نمیدهند و مردم معترض سوریه را اغتشاشگر مینامند ومردم معترض بحرین را انقلابی».
کد(B) در جهت تأیید صحبتهای کد (G) شروع به صحبت کرد:
«اگر اسم حکومت ما اسلامی وادعای آزاداندیشی داره نباید به سانسور خبری بپردازد. مثلاً، چرا به قتل عام مسلمانان در چین توجهی نشد. در اسلام واقعی همیشه به همۀ عقاید احترام گذاشته میشود و به همۀ اقلیّتها اجازۀ صحبت داده میشه. همینطورکه یادتونه درجریان قتلعام مسلمانان چین، ایران هیچ واکنش یا اعلامیهای مبنی بر محکومکردن این وقایع نداد، درحالی که رسانههای ایرانی به کشتهشدن یک خبرنگار در آلمان بیشتر از کشتهشدن هزاران مسلمان در چین اهمیّت میدادند. آیا این رومیشه دفاع ازاسلام خواند».
کد(D) بلافاصله شروع به نقدصحبتهای کد(G)کرد :
«اعتراضات در بحرین بهوسیله مردمی انجام می-شود که مظلوم واقع شدهاند، ولی اعتراضات مردم سوریه به وسیلۀ امریکا و از طریق نفوذ عربستان و صیهونیسم جهانی تحقّق یافته و در واقعی نوعی کودتای غربی محسوب میشود».
کد(A) گفت:
«در کشور ما بیشتر خبرها برمبنای تعصّب و منافع نظام سانسور میشوند و اکثراً تحریفشده هستند. و وقتی مردم ایران این اخبار را با اخبار ماهوارهای مقایسه میکنند، خود به خود اعتمادشان را به نظام از دست میدهند».
کد (F) در جهت تأیید صحبتهای کد (A) گفت:
«رسانههای ایران اوضاع لیبی را کمتر بازتاب میدهد در حالیکه در این کشور مردم بهوسیلۀ هواپیماهای قزافی بمباران میشوند ولی ایران بیشترین بازتاب خبری خود را از مردم بحرین نشان میدهد که فقط باتوم میخورند و نه موشکی هست نه بمبارانی و این یک نوع بیانصافی محسوب میشود. و شاید هم به علّت آن است که در بحرین سنّیها با شیعه ها مبارزه میکنند و ایران میخواهد به نوعی از شیعهها حمایت کند».
کد(C) بلافاصله به اظهارات کد(A) وصحبتهایکد(G) واکنش نشان داد:
«سیاستهای کلّی نظام هست که تعیین میکند کدامیک مهمتر است که آن همه بهوسیلۀ رئیس جمهور و در صدر همه رهبر نظام تعیین میشود که ما قادر به تشخیص آن نیستیم و ما باید سیاستهای رهبری در قبال امور منطقه و داخلی را مطلقاً پذیرا باشیم زیرا مصلحت ما را رهبر بهتر تشخیص میدهد».
کد(E) بهصورت عصبانی شروع به انتقاد از کد(C)می-کند:
«چرا اعتراضات کشورهای عربی را بیداری اسلامی بنامیم و آن را در راستای انقلاب اسلامی قرار دهیم در حالی که واقعاً اینطور نیست».
دسترسی دانشجویان به منابع معرفتی و گفتمانی بیشتر از سایر افراد جامعه است. دانشگاه بر خلاف سایر نهادهای اجتماعی که کم و بیش تحت سیطرۀ یک گفتمان مسلّط هستند، عرصۀ نزاع گفتمانهای مختلف هستند و از همین رو، دانشجویان به لحاظ هویّتی متکثّرتر و چندگونترند. بنابراین وقتی دانشجویان به تماشای اخبار تلویزیونی میپردازند، قرائتهای متفاوتی از ابزار گفتمان مسلّط در جامعه خواهند داشت. میتوان سه تیپ اجتماعی متفاوت را در میان دانشجویان پسر تشخیص داد و مواضع آنها را در قبال گفتمان حاکم بر مجموعهها دسته بندی کرد:
1) تیپ اجتماعی اوّل
این تیپ را دانشجویانی تشکیل میدهند که به شدّت مذهبی هستند و گرایش به حفظ ارزشهای والا دارند و از زاویۀ دین به همۀ مسائل مینگرند، اکثرا ً از ماهواره استفاده نمیکنند؛ روزنامه کمتر میخوانند و اگر هم روزنامهای را میخوانند روزنامههایی با گرایش محافظهکارانه و دولتی میخوانند و در تظاهرات و راهپیماییهای حکومتی شرکت میجویند ودر چارچوب گفتمان مسلّط فکر میکنند. این تیپ از دانشجویان عضو نهادهایی چون بسیج یا جامعۀ اسلامی میباشند،گفتمان-های مخالف خود را زاییدۀ توطئۀ جهانی میدانند، معمولاً اخبار ایران را کاملاً قابل استناد میدانند و با بیشتر تحلیلهای سیاسی که در تلویزیون داخلی پخش میشود موافقاند. در واقع به نوعی در جایگاه خوانش ارجح قرار میگیرند و رمزگشایی موافقتجویانهای از خبر ساعت 21 شبکه یک دارند.
2) تیپ اجتماعی دوّم
دانشجویان مذهبی را شامل میشود که با توجه به ارزش-ها وآرمانهای اسلامی به انتقاد از سیاست حاکم بر کشور می پردازند. این تیپ از دانشجویان دسترسیهای گفتمانی بیشتری دارند و در مقابل گفتمان حاکم در رسانههای خبری وارد تعامل میشوند. این دانشجویان نظام سیاسی حاکم را با توجّه به آرمانهای مذهبی ارزیابی میکنند و در تظاهرات و راهپیماییهای حکومتی خیلی کمتر شرکت میجویند. این تیپ از دانشجویان در مقابل رسانههای خبری خارجی انعطاف بیشتری به خرج می دهند و به نوعی به تماشای اخبار ماهوارهای میپردازند، ولی بیشتر تحت تأثیر ارزشهای مذهبی هستند و سعی میکنند با مقایسۀ اخبار داخلی و خارجی به ارزیابی بپردازند. با بیشتر تحلیلهای سیاسی که توسّط رسانۀ داخلی پخش میشود مخالفاند و آن را تحریف میدانند. دسترسیهای گفتمانی بیشتر این تیپ دانشجویان سبب میشود که بهراحتی تحت انقیاد رسانههای داخلی قرار نگیرند و تا حدود زیادی از خود مقاومت نشان میدهند. بنابراین تا حدود زیادی خوانش مرجّح برنامۀ خبری را نمیپذیرند و با جرح و تعدیل با آن برخورد میکنند.
3) تیپ اجتماعی سوّم
شامل دانشجویان کمتر مذهبی و غیرمذهبی میباشدکه دسترسیهای گفتمانی بیشتری دارند. و معمولاً از قشرها و طبقات بالاتر جامعه میباشند. این تیپ اهل مطالعه آزاد و خواندن روزنامه میباشند و اخبار و رسانههای داخلی را خیلی کمتر تماشا میکنند و بیشتر به تماشای اخبار ماهوارهای میپردازند. از اینترنت و فضای مجازی بیشترین استفاده را می برند. این تیپ از دانشجویان نه تنها در تظاهرات و راهپیماییها شرکت نمیکنند، بلکه با آن مخالف هم هستند. دسترسیهای گفتمانی این افراد به همراه غیرمذهبی-بودن این افراد سبب میشود که در برابر خبر ساعت 21 شبکه 1 ، خوانش مخالفتجویانهتری از تحلیلها و خبرهای رسانههای داخلی داشته باشند.
قرائتهای طلاب
مطالعه دیدگاههای طلاب و مناسبت آن با متون رسانهای از این دریچه اهمیت دارد که از یک سو، برخی این را پیش فرض میگیرند که طلاب دیدگاههای نزدیکتری به متون رسمی رسانهای دارند و از سوی دیگر گروه طلاب در تحقیقات اجتماعی کمتر مورد توجه بودهاند. در مطالعه اخیر دو گروه در میان طلاب شناسایی شدهاند. گروهی طرفدار دیندار رسمی بودهاند و گروه دوم تاکید کمتری بر دیندار رسمی داشتهاند اما در مجموع نمیتوان آنها را دیندار غیررسمی دانست. این سخن درستی است اگر بگوییم در مطالعه ما غالب طلاب به نوعی با دینداری رسمی موانست داشتهاند. بحث گروهی در اردیبهشت 1390 در حوزه علمیهاستان همدان انجام شد. طلاب بررسی شده در مجموع توان اقتصادی پایینتری در مقایسه با معلمان و خانواده دانشجویان دارند. با این حال به لحاظ دسترسی رسانهای چون اینترنت و ماهواره تنوع خوبی در میان آنها مشاهده شده است. به لحاظ عمل دینی تفاوتی بین آنها مشاهده نمیشود حتی در زمینه مناسک جمعی و سیاسی نیز اغلب مشارکت فعال دارند.به لحاظ تحصیلی نیز بین آنها همگنی مشاهده میشود. تنها وجه تمایز را در راهپیماییها و تظاهرات سیاسی دولتی میتوان مشاهده کرد.
در مجموع نتایج بهدست آمده در بین طلاب اگرچه تفاوتهایی ناچیز را در نوع دینداری و دسترسیهای گفتمانی با خوانش رسانهای نشان میدهد اما تفاوت معناداری را نشان نمیدهد. چرا که صرف دسترسی به اینترنت، روزنامه یا تلویزیون ماهوارهای اهمیت ندارد مهم این است که بدانیم فرد چگونه از آنها استفاده می کند. در عین حال، مطالعه طلاب نشان دادهاست که نفس دینداری اهمیت زیادی در خوانش دارد چرا که غالبا با رمزگان مسلط متن تلویزیون هم عقیده بودند و همین طور غالبا از نوعی دینداری رسمی حمایت میکردند. این پیوستگی میان تلویزیون و دینداری رسمی بدون طرح اینکه کدام بر دیگری موثرتر است میتواند فرد را در دایرهای قرار دهد که دو عنصر در آن به تقویت یکدیگر مشغولاند.
جدول شمارۀ 5 . مشخّصات زمینهای طلاب مشارکتکننده در بحث گروهی متمرکز 3
کد روحانیون
مشخّصات روحانیّون A B C D E F G
سن 37 28 31 30 28 38 31
میزان درآمد خود یا سرپرست خانواده 500000 300000 375000 500000 480000 450000 400000
استفاده از ماهواره خیر خیر خیر خیر بله بله بله
استفاده از اینترنت خیر خیر خیر بله بله بله بله
خواندن روزنامه کم بله بله بله بله بله بله
نماز خواندن بله بله بله بله بله بله بله
مسجد رفتن بله بله بله بله بله بله بله
شرکت درمراسم
مذهبی بله بله بله بله بله بله بله
شرکت درتظاهرات وراهپیماییها بعضی اوقات بله بله بله بله خیر بله
شرکت درنمازجمعه بله بله بله بله بله بله بله
سطح تحصیلات سطح دوم سطح دوم سطح دوم سطح دوم سطح دوم سطح دوم سطح سوم
طلاب به علت رویکرد محافظهکارانهای که داشتند فقط در مورد مسائل کشورهای عربی تمایل داشتند بحث کنند و در رابطه با مسائل داخلی به هیچ عنوان حاضر به بحث نبودند. در قسمت اوّل اخبار مربوط به اوضاع منطقه و اعتراضات در کشورهای عربی پخش شد. بحث را با این سوال شروع کردیم
جدول شمارۀ 6 . مشخّصات سیاسی و فرهنگی و مذهبی طلاب شرکت-کننده در بحث گروهی متمرکز 3
تیپ اجتماعی طلاب
مشخّصات
سیاسی و فرهنگی دیندار رسمی
(A,C,D,E,G) دینداری کمتر رسمی
(B,F)
نظر شما دربارۀ تحلیلهای سیاسیای که توسّط روحانیّون در مساجد و هیئتها اراائه میشود . کاملا ً موافقم تا حدودی مخالفم
تماشای اخبار ساعت21 شبکه یک بلی کم
پیگیری اخبار ماهوارهای ، بیبیسی یا صدای آمریکا و.. خیر کم
رابطۀ بین دین و سیاست بلی بلی
الزام دینداری سیاستمداران بلی بلی
مقدس بودن حکومت جمهوری اسلامی بلی تاحدودی
شرکت در نماز جمعه و راهپیماییهای حکومتی بلی کم
که امریکا و کشورهای غربی چه نقشی در خصوص حوادث منطقه ایفا میکنند؟
ابتدا کد (H) بحث را شروع کرد:
«وقتی خیزش کشورهای اسلامی شروع شد و بهطوری که منافع آمریکا در خطر افتاد، آمریکاییها که دیدند منافعشون رو دارن از دست میدن قضیۀ سوریه را راه انداختند و عدّۀ خیلی کمی رو تحریک کردن که بر علیه بشار اسد به پا خیزند».
کد (C) در واکنش به صحبتهای کد (H) شروع به صحبت کرد:
«این عده هم بهوسیلۀ سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل و غرب حمایت میشوند تا نگذارند یک حکومت ضد سرمایه داری در سوریه دوام بیاورد و از طرفی دیگر به این صورت آمریکا عرصه را بر ایران تنگ کند تا بتواند فشار بیشتری را بر کشور ایران بیاورد».
کد (E):
«انقلابهای کشورهای عربی متأثّر از انقلاب ایران میباشد و این ریشههاش از خیلی وقته که شروع شده و این خیزش کشورهای عربی چون که همجوار ما هستند برای کشور ما مهمه که اینها رو مدیریت کنیم و به نفع کشورمان در مورد مسائلاش دخالت کنیم، همانطور که کشورهای غربی به بحرین نیرو می فرستند ما هم باید این وضعیّت رو طوری برنامهریزی کنیم که منافع ایران بهخطر نیفته».
کد (F) نسبت به صحبتهای کد (H) واکنش نشان داد:
«من فکر میکنم که وضعیت سوریه هیچ فرقی با وضعیت بحرین نداره و در واقع اونم جزیی از بیداری اسلامیه.در سوریه نیز مردم بهوسیلۀ حکومت قتلعام میشوند و ایران هم به دلایل سیاسی و نه اسلامی اخبارِ سوریه رو بازتاب نمیده، مانند شبکههای آمریکایی که اخبار بحرین رو بازتاب نمیدهند و بدنبال آن هستند که نفوذ خود را بر منطقه حاکم کنند».
کد (B):
«کشوری مثل عربستان نیروهاشرو میآوره در بحرین، مسجدهارو خراب میکنند و قرآنها رو میسوزانند که همش کشورهای غربی عامل تحریک هستند».
کد (D):
«خوب کاملاً روشنه که آمریکا نفوذش در خاورمیانه رو از دست داده و مجبوره که هزینههایی رو خرج کنه تا این منافع رو در کشورهایی مانند سوریه احیا کنه».
کد (F) در واکنش به صحبت های کد (D):
«نمیشود که اعتراضات مردم سوریه رو نادیده بگیریم.در اخبار ماهوارهای کشتهشدن مردم بی-گناه توسّط حکومت سوریه رو نشون میده که جمعیّت زیادی به خیابانها ریختهاند و شعار مرگ بر بشار اسد سر میدهند ما نباید این واقعیّتها رو نادیده بگیریم».
کد(A):
«آمریکا مهرههای سوخته شو فدا کرد و با ترفندهای دیگه دوباره بهدنبال اینه که افرادی رو در کشورها بر سرکار بیاره که منافع آمریکا رو حفظ کنند. مثلاً، در مصر حسنی مبارک آنقدر فساد و خرابکاری کرد که مردم دیگه همه از دستش به ستوه آمدند و آمریکا هم که دید داره منافعشرو در این کشور از دست میده و دیگه کاری نمیتونه بکنه خودش هم شروع کرد به انتقاد از حسنی مبارک».
با توجه به بحث گروهی که با طلاب انجام شد درواقع گوناگونی چندانی بین آنها دیده نشد، در مقایسه با گروههای دیگر، طلاب گروههای یکدستتری را تشکیل داده اند. با این حال، ما به سختی میتوانیم دو گونه دینداری رسمی و دیندار کمتر رسمی را از هم تفکیک کنیم.
1) تیپ اجتماعی اوّل
این تیپ از طلاب بسیار مذهبی هستند و از بیشترین سرمایۀ مذهبی در جامعه برخوردارند و حکومت سیاسی را با دین تلفیق کرده و حکومت را مقدّس میدانند و افکار آنها نیز بسیار متأثّر از سنّتها میباشد و با نوآوریها به شدت مقابله میکنند. این تیپ از طلاب با تمام وجود از حکومت سیاسی و ارزشهای آن دفاع میکنند و در تمام تظاهراتها و فراخوانهای دولت شرکت میکنند. از دید این افراد مشکلات و مسائل جامعه را با بازگشت به سنّتهای اسلامی میتوان حل کرد و این طلاب دارای رویکردهای بسیار محافظهکارانه میباشند و به نظر اینان، هرگونه مخالفتی در داخل جامعه برعلیه حکومت باید از بین برود، زیرا این مخالفتها ریشه در توطئههای شیطانی «آنها» (آمریکا، اسرائیل و غرب) دارد. آنها دسترسیهای گفتمانی بسیار کمی را با رسانهها دارند بهطوری که نه روزنامه میخوانند نه به اینترنت روی میآورند و حتّی اخبار تلویزیونی داخلی را هم بهندرت دنبال میکنند و تنها منبع اصلی دسترسیهای گفتمانی این افرد مراسم سخنرانی شخصیّتهای محافظهکار سیاسی و طرفدار حکومت میباشند که با تمام وجود با این منابع خبری موافقاندو از طرفی اخبار ماهوارهای و اینترنتی را زاییدۀ توطئۀ جهانی میدانند. بنابراین این تیپ از طلاب در نقطه خوانش آرمانی از رسانههای خبری داخلی قرار دارند و رمزگشایی کاملاً موافقت جویانهای به عمل میآورند. در مورد اخیر مشخص شد که تفکیک اعتراض در سوریه با اعتراضات در یمن و دیگر کشورها را آنگونه می فهمند که تلویزیون برایشان معنا کرده است.
2) تیپ اجتماعی دوّم
این تیپ از طلاب نیز سرمایۀ مذهبی بالایی دارند و دین وسیاست را با هم یکی میدانند. ولی سعی میکنند که سیاستهای حکومتی را با توجّه به ارزشهای اسلامی نقدکنند و از سنّتها کمتر پیروی میکنند و بیشتر گرایش به مباحث عقلانی دارند و نوگرایی دارند. این تیپ از طلاب، دسترسیهای گفتمانی بیشتری نسبت به گونه قبلی دارند، بهطوری که اخبار مربوطه به جامعه را هم از روزنامه پیگیری میکنند و هم از اینترنت. ملاک تبعیت برای آنها ارزشهای دینی است نه منافع سیاسی. معمولاً کمتر از دیگر طلاب در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکنند. از نظر آنها حکومت باید به دنبال احیای ارزشهای اسلامی باشد بهطوریکه جوانان به دین گرایش پیدا کنند. دسترسی گفتمانی آنها موجب شده است خوانشی مذاکره ای با گفتمان تلویزیونی داشته باشند اما به هیچ وجه سبب نشده است این خوانش را به سمت مخالف خوانی و معارضه جویی سوق دهند. میتوان این گونه نتیجه گرفت که دسترسی گفتمانی اگرچه در خوانش تاثیرگذار است اما برای گروههایی که درجه بالایی از دارایی مذهبی و دینداری برخوردارند عامل تعین بخش نبوده است. چرا که طلابی که به اینترنت و ماهواره و مطبوعات دسترسی داشته اند با آنانی که به این رسانهها دسترسی نداشتهاند تفاوت محسوسی در نوع رمزگشایی از متون نداشتهاند.
نتیجهگیری
در این مقاله، هدف ما برررسی و مطالعه تأثیر متغیر دینداری در خوانش متون رسانهای و به طور خاص متون تلویزیونی بوده است. ما به دنبال بررسی این مطلب بودهایم که آیا در جامعه ایران رمزگشایی از الگوی خاص و متفاوت خود برخورداراست؟ آیا دینداری می-تواند به عنوان متغیری تعیین کننده در کنار متغیر مهمی چون دسترسی گفتمانی قرار گیرد و حتی آن را تحت تاثیر خود قرار دهد؟ بدین منظور برنامه خبری شبکه یک سیما و خوانش آنها توسط افراد مورد توجه ما قرار گرفته است.
تلویزیون در ایران یک رسانه بیرقیب است و در عین حال در تمامی شبکههای به ظاهر متفاوت تنها یک مرکز تولید خبر وجود دارد و محتوای خبر هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. از سوی دیگر همین تلویزیون از معانی مذهبی و رمزگانهای دینی برای تفسیر خبر خود بهره میجوید و میتوان پیش بینی کرد که چنین خبرهای آغشته به رمزگان دینی سیاسی خود میتواند خویشاوندی نزدیکی میان گروههای بیشتر دیندار ایجاد کند. سه تیپ کلی در تحقیق ما مورد توجه بودهاند: دانشجویان، معلمان و طلاب. وجه تشابه هر سه تیپ این است که از گروههای مهم فرهنگی جامعه محسوب میشوند. اما بهنظر میرسد از موقعیتهای متفاوت نیز برخوردارند. درون هر کدام از این گونهها ما سه تیپ را از یکدیگر تفکیک کرده ایم.
• دستۀ اول کسانی هستند که پیامهای مربوط به اخبار را در چارچوب گفتمان حاکم بر آن رمزگشایی میکنند و معانی و مضامین ایدئولوژیک را به طور کامل میپذیرند.در گروه معلمان کدهای A,E,G و درگروه دانشجویان کدهای C,D و در گروه روحانیون کدهای A,C,D,E,G در این دسته قرار میگیرند.
• دستۀ دوّم کسانی هستند که با گفتمان مسلّط وارد تعامل میشوند، بهطوری که بعضی از معانی و مضامین مندرج در اخبار را میپذیرند و در مقابل بعضی از آنها مقاومت میکنند و پارۀ دیگر از آنها را براساس تجربیّات خود معنا میکنند. در گروه معلّمان کدهایB,F و درگروه دانشجویان کدهایB,F و در گروه روحانیّون کدهای B,F در این دسته قرار میگیرند.
• دستۀ سوّم را مخاطبانی تشکیل میدهند که پیامهای اخبار تلویزیونی را نمیپذیرند و آن را تحریفشده میدانند و به نوعی رمزگشایی مخالفتجویانه از اخبار تلویزیونی دارند. این افراد از درجه مذهبی بودن پایین تری برخوردارند و همین طور دسترسیهای گفتمانی بیشتری دارند و در مقابل پیامها مقاومت زیادی میکنند. در گروه معلّمان کدهای C,D و درگروه دانشجویان کدE,A,G در این دسته قرار می-گیرند. طبیعی است که نباید انتظار داشت در بین طلاب از این طیف به سادگی یافت شود. ممکن است یکی از مهمترین دلایل آن که با فرضیه ما نیز مرتبط است به فقدان تنوع در میزان دینداری در میان طلاب مربوط باشد.
در این دسته بندیها نقش مذهب برجسته بوده است. درواقع افرادی که به دینداری رسمی گرایش بیشتری داشتهاند بیشتر در دسته اول و افراد کمتر دیندار در دسته سوم جای گرفته اند. اگر بخواهیم بین سه گروه بررسی شده مقایسهای انجام دهیم میتوان گفت که دانشجویان نسبت به طلاب و معلمان از میزان دینداری رسمیِ پایینتری برخوردارند در عین حال به مسجد یا مکانهایی دیگر مذهبی کمتر مراجعه میکنند و مناسک مذهبی را هم کمتر به جا میآورند. در مقابل آنان نسبت به طلاب و معلّمان دسترسیهای گفتمانی بیشتری دارند. دانشجویان نسبت به طلاب و معلّمان کمتر در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکنند. طلاب بیشترین اطلاعات خود را از سخنرانیهای مذهبی و مراسم وعظ مذهبی دریافت میکنند و کمتر به رسانهها حتی رسانههای داخلی یا روزنامه مراجعه میکنند و نسبت به معلّمان و دانشجویان بیشتر در راهپیماییها و تظاهرات دولتی شرکت میکنند و رمزگشایی کاملاً موافقتجویانهتری نسبت به دانشجویان و معلّمان از برنامههای خبری دارند. اکثر طلاب، مرزی بین حکومت و مقدّسات قائل نیستند و هر دو را یکی میدانند و به همین دلیل بیشتر تفسیرهای خود از مسائل سیاسی را با توجه به مقدس بودن حکومت ارزیابی میکنند که همین امر سبب میشود تا با تعصّب بیشتری به ارزیابی امور سیاسی بپردازند و رمزگشایی خود را بر مبنای احساسات مذهبی قرار دهند. معلّمان نسبت به طلاب و دانشجویان تا حدودی معتدلتر هستند (از این رو با خوانش جرح و تعدیلی بیشتر از سایرین سازگارترند). البته شاید محافظهکاری معلّمان نسبت به دانشجویان در رابطه با مسائل سیاسی به علت شاغلبودن در امور دولتی باشد که همین امر سبب میشود تا با محافظه-کاری بیشتری نسبت به دانشجویان در زمینۀ مسائل سیاسی داخلی واکنش نشان دهند. معلّمان نسبت به طلاب سرمایۀ مذهبی کمتری دارند یعنی از مدار دینداری رسمی تا اندازهای فاصله دارند و تقریباً به دانشجویان نزدیکترند تا طلاب. معلّمان نیز مانند دانشجویان سعی میکنند در مسائل سیاسی بحث دین را از بحث سیاست جدا سازند، ولی از طرفی بیشتر از دانشجویان مناسک مذهبی را رعایت میکنند و در نمازهای جمعه و مراسم مذهبی نیز حضور بیشتری از دانشجویان دارند. دسترسیهای گفتمانی معلّمان نسبت به روحانیّون بیشتر است و بیشتر معلّمان تمایل دارند که برنامههای خبری را از سایر گفتمانها نیز دریافت کنند و همین دسترسیهای گفتمانی سبب میشود تا معلّمان رمزگشایی مخالفتجویانهتری نسبت به روحانیّون از برنامههای خبری داشته باشند و از طرفی، به علت دولتیبودن شغل معلّمان، رمزگشایی موافقتجویانهتری نسبت به دانشجویان از برنامههای خبری دارند. درنتیجه، موافقتجویانهترین رمزگشایی مختصّ طلاب میباشد که بیشترین سرمایهی مذهبی( دینداری رسمی) و کمترین دسترسی گفتمانی را دارند و مخالفتآمیزترین رمزگشایی مختص دانشجویان است که کمترین میزان دینداری رسمی و بیشترین میزان دسترسی گفتمانی را برخوردارند.
• دانشجویان: درجه پایینتری ازدینداری، خوانش غیر رسمیتر از اسلام، دسترسی گفتمانی بیشتر و خوانش مخالفت جویانه تر.
• معلمان: در همه ویژگیها از وضعیت میانه برخوردارند.
• طلاب: درجه مذهبی بودن بالاتر، خوانش رسمیتر از اسلام، دسترسی گفتمانی کمتر و خوانش موافقت جویانه تر.
در نتیجه می توان اینگونه بیان کرد که گروههای با دینداری رسمی بالاتر و دسترسی گفتمانی کمتر با متون رسانهای داخلی بیشتر همراه میشوند و گروههای با میزان دینداری رسمی پایینتر و دسترسی گفتمانی بیشتر، به خوانش مخالفت جویانه بیشتری روی می-آورند. این نکته هم در مقایسه درون گروهی (اشکال مختلف دینداری) و هم بین گروهی (دانشجویان، معلمان و طلاب) نشان داده شده است. در نهایت چنین به نظر میرسد نمیتوان ادعا کرد که دینداری در شکل کلی می-تواند در خوانش موثر باشد چرا که ما در جامعهای دیندار زندگی می کنیم، و نمیتوان از دینداری در معنای کلی به عنوان متغیر یاد کنیم یا اینکه حداکثر آن را متغیر میتوانیم از رابطه میان اشکال و گونههای دینداری با شیوههای خوانش سخن بگوییم. مثلا در تحقیق ما نشان داده شده است که هرچه فرد تعلق بیشتری به دینداری رسمی داشته باشد بیشتر به متون تلویزیونی ارادت میورزد و عقاید خود را بر اساس آن مستحکم میکند. اما در عوض هرچه فرد از خوانش رسمی از اسلام فاصله میگیرد و دینداری وی به شیوههای شخصی دین ورزی یا دینداری سنتی نزدیکتر می-شود احتمال شکلگیری خوانش مخالفتجویانهتر بیشتر می-شود. با این حال، دسترسی گفتمانی در کنار دینداری عامل مهمی در شیوههای خوانش است. شاید بهتر باشد که گفته شود زنجیرهای از عناصر وجود دارند که شیوههای متفاوت خوانش را در کشور ما ممکن میسازند، این زنجیره در برگیرنده عناصری چون دسترسیهای گفتمانی، جایگاه یا مواضع سوژه سخنگو و شیوههای دینداری هستند. با همه این توصیفها، ادعا نداریم که چنین فرضیهای غیر قابل مناقشه است یا اینکه در این مقاله شواهد کافی برای آن ارائه شده است. ما فکر میکنیم این ایده تنها باید به عنوان فرضیهای قابل توجه برای تحقیقات بیشتر در نظر گرفتهشود.