نوع مقاله : علمی

نویسنده

استادیار علوم سیاسى دانشگاه اصفهان

چکیده

تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى به عنوان یکى از وجوه مهم حیات بشر امروز، از موضوعات مورد توجه اندیشمندان سیاسى است. آیا جهانى شدن موجب توسعه و تقویت دموکراسى خواهد شد یا برعکس. پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که «تأثیر جهانى شدن بر روند دموکراتیزاسیون (دموکراسی سازی) و جنبش‌هاى دموکراتیک در ایران معاصر چه بوده است؟» در این مطالعه، براى فهم تأثیرات حاصل از جهانى شدن به دموکراسى، وضعیت دموکراسى در ایران معاصر به عنوان نمونه، مورد توجه قرار مى‏گیرد. فرضیه ما این است که «شواهد موجود حاکى از تأثیر مثبت جهانى شدن در کنار سایر عوامل بر تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک و روند دموکراتیزاسیون در ایران معاصر است.» به این منظور، پس از اشاره به تعریف جهانى شدن، ابعاد و شاخص‌هاى مختلف آن، راه‌هاى تأثیر این پدیده بر دموکراسى با تأکید بر جنبش‌هاى دموکراتیک در ایران معاصر بررسى و تحلیل مى‏شود. پژوهش حاضر از نوع تحلیلى با روش تبیین علّى است. 

کلیدواژه‌ها

مقدمه

جهانى شدن از مباحث مهم و جنجال‏برانگیز دنیاى معاصر است که با وجود دیدگاه‌هاى گوناگون و برداشت‌هاى مختلف اندیشمندان از آن، اصل وجود و تأثیر این پدیده بر زندگى بشر انکارناپذیر است. تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى به عنوان یکى از وجوه مهم حیات بشر امروز، از موضوعات مورد توجه اندیشمندان سیاسى است. این‌که آیا جهانى شدن موجب توسعه و تقویت دموکراسى خواهد شد یا به عکس به منزله چالشى بر سر راه گسترش آن است، یا این‌که نسبت جهانى شدن و دموکراسى، لزوماً نسبت نفى و اثباتى نیست، پرسش‌هاى مطرح درباره نسبت این دو مقوله است. پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که «تأثیر جهانى شدن بر روند دموکراتیزاسیون و جنبش‌هاى دموکراتیک در ایران معاصر چه بوده است؟»

در این مطالعه، براى فهم تأثیرات حاصل از جهانى شدن بر دموکراسى، وضعیت دموکراسى در ایران معاصر به عنوان نمونه، مورد توجه قرار مى‏گیرد. فرضیه ما این است که «شواهد موجود حاکى از تأثیر مثبت جهانى شدن در کنار سایر عوامل بر تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک و روند دموکراتیزاسیون در ایران معاصر است.» به این منظور، پس از اشاره به تعریف جهانى شدن، ابعاد، وجوه و شاخص‌هاى مختلف آن، راه هاى تأثیر این پدیده بر دموکراسى با تأکید بر جنبش‌هاى دموکراتیک در ایران معاصر بررسى و تحلیل مى‏شود.

    پژوهش حاضر از نوع تحلیلى با روش تبیین علّى است. جهانى شدن به عنوان متغیر نخست و میزان دموکراسى در ایران به عنوان متغیر دوم در نظر گرفته مى‏شود که براى سنجش تأثیر متغیر اول بر دوم از روش تبیین علّى از نوع مدخلیّت علّى[1] استفاده مى‏شود.(لیتل،1381: 39) یعنی تأثیر متغیر اول بر دوم تأثیر ایجادی و علت تامه نیست بلکه متغیر نخست تنها از جهاتى در متغیر دوم تأثیر علّى دارد.    

   بنابراین با ارائه شواهدى دال بر تأثیر جهانى شدن بر گسترش دموکراسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک، جهانى شدن به عنوان یکى از عوامل دخیل در تقویت دموکراتیزاسیون و گسترش جنبش‌هاى دموکراتیک در کنار عوامل دیگر در نظر گرفته مى‏شود.

در این بررسى، با توجه به گستره، ابعاد و وجوه جهانى شدن که موجب تبدیل آن به پدیده‏اى در حال گسترش، واقعى و مؤثر بر همه وجوه اندیشه و زندگى بشر شده است، در تعریف آن از عام‏ترین و فراگیرترین تعابیر براى فهم این پدیده استفاده مى‏کنیم و از تعاریف تقلیل‏گرایانه‏اى که باعث تقلیل این مفهوم در محدوده اندیشه یا ایدئولوژى خاصى مى‏شوند پرهیز مى‏کنیم. گرچه دموکراسى در مفهوم متداول و شایع آن پدیده‏اى غربى است، در این‌جا  به مثابه روشى از حکومت به آن توجه خواهد شد.

همچنین با عنایت به سیر تدریجى گسترش دموکراسى در جهان در مقاطع مختلف تاریخ از نظریه امواج دموکراسى(هانتینگتون:1373)  بهره مى‏گیریم و با توجه به تعریف عام از پدیده جهانى شدن که در مقاطع مختلف تاریخ به صورت امواج گوناگون ظاهر شده است، جهانى شدن را در مفهوم نوین آن که در دهه‏هاى پایانى قرن بیستم مطرح شده مورد توجه قرار مى‏دهیم و پرسش خود را چگونگى تأثیر این پدیده بر آخرین موج دموکراسى با تاکید بر جنبش دموکراتیک نوین ایران در نظر مى‏گیریم.

 

سابقه و تعریف واژة جهانى شدن

«جهانى شدن» را معادل واژه Globalization دانسته‏اند که از حدود 1960 رواج یافت. لغت‌نامه وبستر براى نخستین بار در سال 1961 تعاریفى براى اصطلاح‌هاى globalism و globalization ارائه داد (واترز،1379: 10). در طول دهه هفتاد میلادى این واژه مورد استفاده محافل علمى و دانشگاهى قرار گرفت و به تدریج وارد رشته‏هاى مختلف علوم شد، به‌نحوى که امروزه این مفهوم کانون اغلب بحث‌هاى سیاسى، اقتصادى و جامعه‏شناسى است.

در زبان فارسى با توجه به‌دیدگاه موجود در فهم این پدیده، معادل‌هاى مختلفى را چون جهانى شدن، جهان سازى (معتمدنژاد،1380: 8)، جهان گسترى (رجایی،1380: 21)، جهانى بودن (جهانبگلو،1382: 3-1) و جهان­گرایى براى آن وضع کرده‏اند که در هر یک، وجود یا عدم وجود فاعل بیرونى و نوع نگرش مفهومى، در ساختار لفظى هر واژه مورد تأکید قرار گرفته است.[2]

پیچیدگى و چند وجهى بودن مفهوم جهانى شدن، باعث شده است تا اندیشمندان مختلف بنا به رویکرد خود نسبت به این پدیده، اغلب با تمرکز بر یکى از وجوه این مفهوم به تعریف آن بپردازند. بعضى با تأکید بر بعد اقتصادى جهانى شدن، آن را به معنى «ادغام همه جنبه‏هاى اقتصادى در گستره‏اى جهانى» (هیرست و تامپسون،1996: 48) یا «خلق بازار نوین جهانى و به تبع آن سازمان‌هاى سیاسى فراملى جدید و فرهنگ جهانى تازه»‌ (پتری،1999 :251) دانسته‏اند و برخى همچون مک‏گرو با تأکید بر جنبه سیاسى، جهانى شدن را «برقرارى روابط متنوع و متقابل بین دولت‌ها و جوامع که به نابرابری انجامیده است» (کومسا،1378: 183) تعریف کرده‏اند. بعضى دیگر نیز با نگاه ایدئولوژیک نسبت به این پدیده، آن را «فرآیند غربى کردن جهان» (تیلر،2000: 70-49)، «شکل جدید استعمار و آخرین مرحله امپریالیسم» (رجایی، 1379: 361) ، «غلبه لیبرال - دموکراسى در جهان» (بورچیل، 1996: 4) یا «نوعى آمریکایى شدن» (گیلپن، 1987: 79) دانسته‏اند. به نظر مى‏رسد براى دستیابی به تعریف صحیح و عام از جهانى شدن تعبیر فشردگى زمان و مکان که افرادى مانند دیوید هاروى (هاروی، 1989: 11)، آنتونى گیدنز (گیدنز،1991: 19)، رونالد رابرتسون[3](رابرتسون،1380: 35)، مارتین آلبرو (آلبرو، 1991) و مالکوم واترز[4](واترز،همان: 2) به‏کار برده‏اند، جامع‏تر از تعاریفى است که تنها به یک یا چند وجه این پدیده توجه کرده است[5].در رویکرد این افراد، جهانى شدن به عنوان پدیده‏اى جدید و فراگیر در حوزه‏هاى مختلف اندیشه و جامعه‏شناسى در نظر گرفته مى‏شود. به این ترتیب با تکیه بر مشترکات تعاریف مورد نظر این گروه مى‏توان این پدیده را چنین تعریف کرد: «جهانى شدن عبارت است از فرایند فشردگى زمان و مکان که در نتیجه آن، انسان‌هاى دنیا در نتیجه نیاز به یکدیگر به صورتى آگاهانه به یک جامعه واحد جهانى تبدیل مى‏شوند و بدین ترتیب، بسیارى از محدودیتهاى جغرافیایى و سیاسى به ترتیبات اجتماعى و فرهنگى در بین جوامع از بین مى‏روند یا کاهش مى‏یابند».

   برخی اندیشمندان از منتقدین جهانی شدن می­باشندکه برخی نکات را متذکر می­شوند از جمله منقدین می­توان به هابرماس[6]«متزلزل شدن انحصار ملت – دولت‌‌ها» (هابر ماس،1382)، مارک راپرت[7] «تأمین منافع نظام سرمایه­داری» (سلیمی،1380: 79-77)، امانوئل والرشتاین[8] «انباشت مستمر کالا براساس شیوة تولید سرمایه­داری» (نش،1380: 82)،اشاره کرد. فرایندی به سود قدرت‌های بزرگ و شرکت‌های فراملی، جهانی شدن در مقابل توسعه و... از دیگر ویژگی­های مورد توجه منتقدان جهانی شدن است.

    با وجود دیدگاه‌هاى مختلف درباره زمان آغاز این پدیده، به نظر مى‏رسد با پذیرش تعریف عام جهانى شدن، این پدیده سابقه‏اى به عمق تمدنهاى باستانى و ادیان جهان‏شمول داشته باشد که در طول تاریخ دچار فراز و نشیب‌هاى فراوان شده و اشکال متفاوت و امواج مختلفى داشته است. از تلاش‌هاى ادیان الهى جهان‏گستر تا جهانگشایى امپراتوری‌هاى باستان  و میل به جهان‏گسترى مدرنیسم یا سرمایه‏دارى که هر یک بر مفهوم خاصى از جهانى شدن تأکید داشته‏اند همگى گامى در جهت جهانى شدن محسوب مى‏شود، با این تفاوت که جهانى شدن در دنیاى معاصر و در دهه‏هاى انتهایى قرن بیستم با مفهومى نوین و شکلى متفاوت ظاهر شده است که بسیار گسترده‏تر و عمیق‏تر از اشکال قبلى است.

     انقلاب اطلاعاتى، توسعه گسترده فناوری‌هاى ارتباطى، رشد اقتصادى و بازار نوین جهانى، تحرکات گسترده جمعیتى، رقابت گسترده بازیگران ملى و فراملى و رویدادهاى مختلف دیگر باعث شده تا فشردگى زمان و مکان با سرعتى وصف‏ناپذیر پیش رود و ادغام انسان‌ها در جامعه جهانى به مراتب گسترده‏تر و سریع‏تر از قبل به شکلى بدیع انجام شود. بر این اساس، دوره نضج جهانى شدن به مفهوم جدید آن را سال‌هاى پس از پایان جنگ سرد و از 1989 دانسته‏اند، چرا که وقوع رخ‌دادهاى مهمى چون پایان جنگ سرد، به هم خوردن نظام دوقطبى، افول کمونیسم، ظهور اینترنت، توسعه شبکه‏هاى ماهواره‏اى و وقایع مشابه موجب تقویت دوباره جریان جهانى شدن و شکل‏گیرى موج جدیدى از جهانى شدن شده است(رجایی، 1381: 3).

 

ابعاد، وجوه و شاخص‌هاى جهانى شدن

جهانى شدن پدیده‏اى چند بعدى و هم‏زمان داراى وجوه مختلف فنى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى است:

    1. بعد فنى یا تکنولوژیک جهانى شدن که در آن از پیشرفت گسترده در فناوری‌هاى ارتباطات، صنعت حمل و نقل و رشد دانش بشر در زمینه‏هاى مختلف علم و فناورى نظیر میکروالکترونیک‏ها، فناورى‏هاى زیستى، صنایع علمى فرآورى مواد جدید، ابزارهاى ماشینى، روبات‌ها و رایانه‏ها - سخت‏افزار و نرم‏افزار- (کاکو،1381: 29) به عنوان یکى از وجوه بنیادین این پدیده یاد مى‏شود، بستر اصلى و خاستگاه سایر ابعاد جهانى شدن محسوب مى‏شود.

    2. جهانى شدن اقتصاد که تحت تأثیر وقایع مهمى چون توسعه صنعتى، تولد قدرت‌هاى بزرگ صنعتى، همگرایی‌هاى منطقه‏اى و جهانى در عرصه اقتصاد، رشد سریع تجارت، توسعه ارتباطات، گسترش حمل و نقل، نیاز به مواد اولیه و بازار مصرف تولیدات کشورهاى صنعتى، کمک به بهره‏بردارى از معادن، منابع و...، تصرف بازارها، نیاز کشورها به یکدیگر در زمینه‏هاى گوناگون اقتصادى، تاثیر اقدامات ملى یا منطقه‏اى در عرصه اقتصاد جهانى و برعکس، توجه به مزیت‏هاى نسبى کشورها براى کاهش قیمت‏ها، نقل و انتقال سرمایه و رشد شرکت‌هاى چند ملیتى در اقتصاد جهانى، افزایش نقش سازمان‌هاى بین‏المللى در مدیریت اقتصادهاى ملى در جهان نظیر سازمان تجارت جهانى، WTO، صندوق بین‏المللى پول و بانک جهانى، شکل‏گیرى پول­هاى جهانى، نظیر دلار، یورو، ین، ارتباط بازارها با یکدیگر از طریق بازارهاى بورس و سرمایه و... شکل مى‏گیرد، وجه مهم دیگرى از جهانى شدن است که کاهش کنترل دولت‌ها بر سیاست‌هاى اقتصادى و افزایش تأثیر عوامل فراملى در شکل‏گیرى سیاست‌ها و برنامه‏هاى اقتصادى در سطح جهان را در پى داشته است (اسکولت،2000: 130-111). این وجه داراى ابعاد مختلفى است:

  • جهانى شدن تجارت و تبدیل جهان به بازارى براى مبادله کالا و خدمات به نحوى که نسبت صادرات به تولید ناخالص داخلى در کل جهان از 1 درصد در سال 1820(مدیسون،1995: 18). به نقطه اوج خود در سال 2006 به مرز 3/5 و در سال 2011 به 7/3 رسیده است. این درحالی است که سرانه تولید داخلی در جهان از300/11 دلار در سال 2009 به000/12 دلار در سال 2011 رسیده است (ر.ک www.indexmundi.com).
  • افزایش سرمایه‏گذاری‌هاى خارجى، بین‏المللى شدن بازارهاى مالى براى تحصیل وام و سرمایه، شکل‏گیرى بازارهاى بین‏الملل سهام.[9]
  • تقسیم کار بین‏المللى بین نقاط مختلف جهان براساس ظرفیت‌هاى موجود در هر منطقه از جهان با دخالت شرکت‌هاى چندملیتى، که موجب انتقال حجم تولیدات صنعتى از اروپا و امریکا به کشورهاى در حال توسعه شده است (واترز: همان).
  • شکل‏گیرى بازار آزاد اقتصادى در سطح جهان همراه با رقابت آزاد که به تعبیر هاروى، عرضه پول، سهام، کالا و امکان تبادل نقدینگى و تحرک سریع آن در سطح جهانى موجود است (هاروی،همان: 160).
  • گسترش شرکت‌هاى چندملیتى و غلبه آنها بر اقتصادهاى ملى منطقه‏اى، به نحوى که بیش از13درصد  تولید محصولات جهانى، 80 درصد سرمایه‏گذارى جهانى و 23 درصد تجارت جهانى به آنها اختصاص دارد (امیر،1997: 126).
  • تحول شرایط سازمانى بازیگران اقتصادى و سازماندهى نوین آن‌ها با هدف کاهش هزینه‏ها و افزایش تولید از طریق توجه به مزیت نسبى در کشورهاى گوناگون.
  • مهاجرت گسترده نیروى کار که تبعات گسترده اجتماعى و فرهنگى نیز دارد.

    3. بعد سیاسى جهانى شدن یکى از وجوه اساسى جهانى شدن محسوب مى‏شود که خود داراى جنبه‏هاى مختلفى است:

  • تغییر جایگاه ملت- دولت‌ها در نظام جهانى در پى جهانى شدن از ابعاد این پدیده است. با وجود دیدگاههاى مختلف مطرح در این باره که بعضى قائل به زوال ملت- دولت‌ها در پى جهانى شدن هستند(هوگولت،2001)، برخى معتقد به بقاى جایگاه محورى  دولت‏اند (هیرست و تامپسون، همان: 226) و عده‏اى نیز با نگاه بینابینى معتقدند دولت‌ها باقى مى‏مانند اما شیوه حکمرانى آن‌ها دچار تحول مى‏شود (اسکولت، 2000: 22)، اصل تغییر جایگاه دولت‌ها در پى جهانی شدن و واگذارى بخشى از قدرت و وظایف آن‌ها به نهادها و سازمان‌هاى فراملى مسلم است.
  • پیدایش بازیگران سیاسى جدید در ابعاد ملى و فراملى که شامل انواع گروه‌هاى قومى، منطقه‏اى، انجمن‌هاى صنفى و تخصصى، سازمان‌هاى فراملى بین‏دولتى و غیرحکومتی (NGO) مى‏شود.
  • شکل‏گیرى نگاه مشترک نسبت به مسائل مشترک میان ساکنان کره زمین که مستلزم یافتن راه‏حل‌هاى جهانى و مشترک میان همه افراد بشر است، از جمله مسائل مختلف زیست‏محیطى، تروریسم، مواد مخدر بیماری‌هاى مشترک همچون ایدز و...

        ·             حقوق بشر و ارتقاى جایگاه آن به عنوان یکى از مهم‏ترین و حیاتى‏ترین مسائل مشترک میان افراد بشر که به شکل‏گیرى ساز و کارها، سازمان‌ها و نهادهاى مرتبط با آن انجامیده و تأثیر زیادى بر دولت‌هاى مختلف گذاشته است(هلد،2000: 27).

  • شکل‏گیرى فرهنگ سیاسى نوین که فراتر از خواست و اراده دولت‌ها و بر پایه ارزش‌هاى مشترک بشرى همچون صلح، آزادى، برابرى و عدالت شکل مى‏گیرد.

 4. جهانى شدن در بعد فرهنگى به شکل‏گیرى فرهنگ جهانى بر اساس ارزش‌هاى مشترک بشرى مى‏انجامد، بى‏آن‌که لزوماً منجر به نفى خرده‏فرهنگ‌هاى مختلف ملى و محلى شود. تراکم زمان و مکان در اثر گسترش ارتباطات و توسعه اطلاعات از دیگر وجوه مهم جهانى شدن فرهنگى است (رابرتسون،1992: 8) که به ایجاد هویت و فرهنگ جهانى کمک مى‏کند.

  • توسعه کمّى و کیفى تماس‏ها و ارتباطات در اثر رشد سریع فناوری‌هاى ارتباطات و اطلاعات از دیگر وجوه بعد فرهنگى جهانى شدن است.
  • مصرف‏گرایى یا گسترش فرهنگ مصرفى در سطح جهان به موازات رشد صنعت تبلیغات، افزایش تولیدات و توسعه گردشهاى مالى و تجارى از تبعات فرهنگى جهانى شدن است.
  • احیاى دوباره برخى از گروه‌هاى قومى و محلى همچون قومیت‏هاى منطقه بالکان و یا کُردهاى آسیا و... به موازات توسعه فرهنگ جهانى در عصر حاضر، به تنوع فرهنگى در آینده نزدیک کمک مى‏کند(کلینبرگ،1982: 16).

5. بعد اجتماعى جهانى شدن به وقایع مهمى از قبیل موارد زیر اشاره دارد:

  • شکل‏گیرى جنبش‌هاى اجتماعى نوگرایانه که خواهان جهانى ساختن ارزش‌هاى مختلف هماهنگ با اعتقاد خود هستند، اعم از جنبش‌هاى فمینیستى، صلح‏طلب، حامى محیط­زیست، کارگرى، جوانان و...
  • گسترش تحرک اجتماعى و مهاجرت افراد به دلیل آسانى ارتباطات و حمل و نقل (هیرست و تامپسون،همان: 37).
  • توجه جدى همه جوامع بشرى به مسائل زیست‏محیطى.

گسترش سازمان‌ها و نهادهاى فراملى مختلف با کارویژه‏هاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى همچون سازمان‌هاى تابع سازمان ملل و سازمان‌هاى بین دولتى و غیردولتى فراملى به نحوى که تعداد سازمان‌هاى فراملى از 224 سازمان در سال 1909 به 4917 سازمان در سال 1991 رسید (کتاب سال،1992: 1671). و به گزارش سالنامه سازمان‌های بین­المللی، در سال 2011بیش از 000/30 سازمان بین­المللی در جهان فعالیت دارند که000/5 سازمان فعال بین دولتی و بیش از 000/25 سازمان فعال غیردولتی در سطح جهان در حال فعالیت هستند (ر.ک. به www.uia.be ).

    ابعاد و وجوه مختلف جهانى شدن به اشکال گوناگون در ساختار نظام‌هاى سیاسى و فرهنگ سیاسى حاکم در جوامع مؤثر بوده است. براى درک این تأثیر و اندازه‏گیرى میزان تأثیر جهانى شدن بر جوامع مختلف، با توجه به ابعاد مختلف آن شاخص‌هاى زیر را مى‏توان برشمرد و با مطالعه و اندازه‏گیرى این شاخص‌ها میزان حضور و تأثیر جهانى شدن را در هر جامعه دریافت:

 1. توسعه فناوری‌هاى اطلاعاتى و ارتباطى

 2. تسهیل و افزایش سرعت ارتباطات راه دور میان افراد و جوامع بشرى

 3. توسعه رسانه‏هاى جمعى

 4. افزایش وابستگى و همگرایى جوامع به یکدیگر

 5. تقسیم کار جدید در عرصه بین‏المللى

 6. گسترش فرهنگ مصرفى سرمایه‏دارى

 7. جهان‏گیر شدن بسیارى از نهادها و ارزش‌هاى بشرى

 8. کمرنگ شدن مرزهاى جغرافیایى و تشدید وابستگى کشورها و جوامع به یکدیگر

 9. طرح مسائل مشترک بشرى براى یافتن راه‏حل‌هاى مشترک

 10. شکل‏گیرى هویت فراملى و ایجاد فضاهاى اجتماعى فراملى

 11. توسعه اقتصاد مبتنى بر گسترش بازارها و رقابت

 12. کاهش کنترل دولت‌ها بر اقتصادهاى ملى و محلى و فراملى شدن سطح مدیریت و تصمیمات اقتصادى

 13. رشد تعداد شرکت‌هاى فراملیتى و نقش آنها در مدیریت اقتصاد جهانى

 14. شکل‏گیرى طبقات فراملى و ارتقاى سطح منازعات طبقاتى از ملى به بین‏المللى

 15. پیدایش بازیگران بین‏المللى جدید اعم از سازمان‌هاى بین‏دولتى و غیردولتى

 16. افزایش تحرک اجتماعى و رشد مهاجرت‌ها

 17. شکل‏گیرى جنبش‌ها، نهضت‌ها و حرکت‌هاى نوگرایانه

 18. سامان جدید تسلیحاتى در سطح جهان، ایجاد اتحادیه‏هاى نظامى، سازمان‌هاى نظامى و...

 19. شکل‏گیرى فرهنگ سیاسى نوین بر پایه ارزش‌هاى مشترک بشرى

    با توجه به شاخص‌هاى فوق مى‏توان میزان توسعه و گسترش پدیده جهانى شدن را در یک جامعه سنجید و آن‌گاه با ارزیابى هر یک از این شاخص‌ها و چگونگى تأثیر آن‌ها بر شاخص‌هاى دموکراسى، اثرات حاصل از جهانى شدن را بر دموکراسى بررسى کرد.

 

دموکراسی سازی و امواج دموکراسى:

 در مطالعه دموکراسى به عنوان متغیر دوم پژوهش حاضر، اگر دموکراسى را به مثابه یکى از روشهاى حکومت یا یکى از انواع ساختارهاى نظام سیاسى تلقى کنیم(یام و کلایمردی،1358: 108)[10] و به نسبى و تدریجى بودن روند تبدیل نظام‌هاى سیاسى به نظامهاى دموکراتیک توجه کنیم، مقوله‏اى به نام دموکراتیزاسیون یا دموکراسى‏سازى مطرح مى‏شود که به معنى «روند تغییر نظام سیاسى از نظام غیردموکراتیک به دولت نمایندگى» (گروگل،2002: 3) یا تغییر مسالمت‏آمیز دولت بر مبناى خواست مردم است.

    به مجموعه تحولاتى که تحت تأثیر محیط نظام بین‏الملل، شرایط سیاسى و اقتصادى دیگر کشورها و زمینه‏هاى داخلى منجر به تبدیل نظام سیاسى از غیردموکراتیک به دموکراتیک مى‏شود، امواج دموکراسى گفته مى‏شود و با توجه به تعریف جنبش اجتماعى که آن را «فعالیت جمعى براى استقرار نظم جدید در زندگى» (بلومر،1962: 199) دانسته‏اند، به آن دسته از فعالیت‌هاى جمعى که در صدد ایجاد نظم دموکراتیک و تحکیم ساختارهاى دموکراتیک در نظام سیاسى هستند، جنبش اجتماعى دموکراتیک مى‏خوانیم در طول تاریخ بروز رویدادها و تحولات مختلف سیاسى اجتماعى منجر به ایجاد امواج گوناگون دموکراسى و جنبش‌هاى دموکراتیک شده است. بر همین اساس ظهور پدیده جهانى شدن به عنوان پدیده‏اى نوین در عالم اندیشه و عمل سیاسى در دهه‏هاى اخیر تأثیر بسزایى در شکل‏گیرى موج جدید دموکراسى داشته است. براى فهم تأثیرات حاصل از جهانى شدن بر دموکراسى، دموکراسى را همچون امواج مختلف تاریخى در نظر مى‏گیریم که تحت تأثیر عوامل مختلف داخلى و خارجى دچار فراز و فرود مى‏شود و جهانى شدن نیز یکى از عوامل مهم و مؤثر بر موج جدید دموکراسى در سطح جهان بوده است.

    یکى از مشهورترین نظریه‏ها درباره امواج دموکراسى، نظریه امواج دموکراسى ساموئل هانتینگتون است که در آن از سه موج دموکراسى در صحنه جهانى یاد مى‏شود که در خلال هر یک، کشورهاى زیادى در دایره نظام دموکراتیک قرار گرفته‏اند:

    1. موج نخست: در فاصله سال‌هاى 1828 تا پس از جنگ جهانى اول (1926) که طى آن آمریکا و بسیارى از کشورهاى اروپایى در این مسیر قرار گرفتند.

    2. موج دوم: از بعد از جنگ جهانى دوم (1945) تا 1962 که گروه دیگرى از کشورهاى فتح شده به دست متفقین یا مستعمرات آزادشده را در برمى‏گرفت.

    3. موج سوم از 1974 تاکنون (هانتیگتون،1373:30-18).

 

   شیوه گذار نظام‌هاى سیاسى به دموکراسى در جریان امواج فوق حاکى از تأثیر فراوان نظام بین‏الملل و رخدادهاى جهانى بر آن است. هانتینگتون در مدل مورد استفاده خود با توجه به توالى و ترتیب حوادث، ارتباط این وقایع را تبیین مى‏نماید و چگونگى سرایت دموکراسى را به دیگر کشورها در قالب امواج دموکراسى نشان مى‏دهد.

    تنوع تعاریف، برداشت‌ها و نظریه‏هاى مطرح درباره دموکراسى به شکل‏گیرى مدل‌هاى گوناگون دموکراسى بر اساس تجربه کشورهاى مختلف منجر شده است، به نحوى که امروزه فراتر از مدل‌هاى کلاسیک دموکراسى همچون دموکراسیهاى مستقیم و پارلمانى، انواع نظریات مارکسیستى، نومارکسیستى، نخبه‏گرایانه، کارکردگرایانه، پلورالیستى، راست نو، دولت حداقل، دموکراسى مشارکتى و... مطرح شده است (هلد،1369).

    علاوه بر این، بروز پدیده جهانى شدن سبب طرح مدل‌هاى نوینى از دموکراسى شده است. مدل دموکراسى نیمه مستقیم الوین تافلر(تافلر،1374: 140-117)، خودمختارى مستقیم هلد (هلد، همان:380-370) و دموکراسى الکترونیک یا دیجیتال (ویلهم،2001)، مدل‌هایى از دموکراسى است که اندیشمندان سیاسى با توجه به ویژگی‌هاى جهانى شدن همچون توسعه ارتباطات، فناوری‌هاى اطلاعاتى و دیدگاه‌هاى نوین در مورد دموکراسى مطرح کرده‏اند.

    با وجود تنوع مدل‌هاى دموکراسى و مباحث جدید در این باره، براى فهم میزان دموکراسی سازی ساختار نظام سیاسى، مفاهیمى مانند مشارکت سیاسى، رقابت سیاسى نهادینه شده و امکان تحرک اجتماعى از ویژگی‌هاى مؤکد نظام دموکراتیک است. با این حال به نظر مى‏رسد به منظور سنجش میزان پیشرفت دموکراسى در هر نظام سیاسى و ارزیابى موفقیت یک جنبش دموکراتیک به‌کارگیرى شاخص‌هاى معین به منظور اندازه‏گیرى وضعیت دموکراسى در جامعه لازم است، به نحوى که مى‏توان توسعه این شاخص‌ها را نشانگر رشد دموکراسى تلقى کرد. صاحب‏نظران مختلف شاخص‌هاى متفاوتى را به منظور تعیین درجه دموکراتیک بودن یک نظام سیاسى در نظر گرفته‏اند که برخى از مهمترین آن‌ها از این قرار است:

 1. عقلانیت بازیگران و گروه‌هاى سیاسى

 2. وجود انتخابات آزاد و منظم

 3. قدرت تصمیم‏گیرى منتخبان مردم

4. آزادى احزاب وگروه‌هاى سیاسى

 5. تفکیک قوا و نظارت قوا بر یکدیگر

 6. وجود آزادی‌هاى سیاسى

 7. تأمین امنیت و آزادیهاى فردى

 8. وجود قوانین اساسى

 9. وجود فرصت‌هاى برابر اجتماعى

 10. وجود زمینه مناسب اقتصادى براى حفظ و بقاى دموکراسى

 11. وجود مکانیسم‌هاى حل منازعه، نفى خشونت و اجراى عدالت

 12. رعایت حقوق بشر

 

   تحکیم و گسترش شاخص‌هاى دموکراسى ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلف داخلى یا خارجى امکان‏پذیر شود. به نظر مى‏رسد پدیده جهانى شدن نیز به واسطه ویژگی‌هاى بنیادین خود توانسته باشد تأثیر درخور توجهى بر شاخص‌هاى دموکراسى بر جا گذارد.

 

دیدگاه‌هاى مربوط به رابطه جهانى شدن و دموکراسى

درباره تأثیرات ناشى از پدیده جهانى شدن بر دموکراسى دیدگاه‌هاى مختلفى وجود دارد که در سه دسته زیر قابل ذکراند:

    1. برخى جهانى شدن را عامل گسترش و تقویت دموکراسى در ساختار نظام‌هاى سیاسى مى‏دانند. نویسندگانى همچون ساموئل هانتینگتون که معتقد به تسرى دموکراسى به دیگر کشورهاست، (هانتیگتون،1373:40-17) دفاع رابرت نوزیک، فون هایک و میلتون فریدمن از  دولت حداقل، (هایک،1976: 60-53) پیروان مکتب نظام جهانى[11] که سعى در فهم مسائل سیاسى در چارچوب نظامى جهانى دارند و بر گذار دموکراتیک در چارچوب موجى جهانى تأکید مى‏کنند (والرشتاین ،1377)، حرکت جوامع ملى به سوى لیبرال‏دموکراسى فوکویاما (فوکویاما،1992: 50-49) و جهان وطنی دیوید هلد (هلد، 1995: 267) از این دسته‏اند.

    2. ایجاد مشکل براى اصول بنیادین دموکراسى توسط مک گرو (1997: 12)، سست شدن دولت‌های ملی راب واکر[12] و مورى لو[13] (اسکولت،2000: 263) و دموکراسى کوته‏بینانه فرید زکریا (زکریا،1997: 43-22) جهانی شدن را به منزله چالشی پیش روی دموکراسی می­داند.

    3. گروهى از نویسندگان با نگرش بینابینى نسبت به این موضوع، از قضاوت قطعى در این‏باره پرهیز کرده‏اند. بر این اساس پدیده جهانى شدن در کنار سایر عوامل مؤثر بر رشد دموکراسى همچون توسعه ارتباطات، رشد نهادهاى فراملى و نظایر آن موانع و چالشهایى نیز براى دموکراسى در خود دارد که بر اساس شرایط موجود ممکن است تأثیرات متفاوتى بر جاى گذارد (هلد و مک­گرو،1382: 156-150).

    کیت نش نیز یکی از نظریه­پردازانی است نظری بینابینی به موضوع دارد وی معتقد است که جهانی شدن به معنایی که از آن تعریف می­شود پدیده­ای جدید نیست بلکه ادامه روند مدرنیزاسیون می­باشد که در طول قرون اخیر آغاز شده و هم اکنون شکلی جدید به خود گرفته است و تمام جهان را تحت تأثیر فرار داده است. فرهنگ جهانی  فرهنگی پسامدرن می­باشد که بسرعت در حال تغییر و دگرگونی جدایی و گسستگی مختلط و تلفیقی است (کیت نش، 1380: 96). اصطلاح فرهنگ جهانی به معنی یکی شدن فرهنگ در سطح جهان نیست بلکه اشاره­ای به جهانی شدن فرهنگ است. به عبارتی دیگر فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ جامع و انسان ساز و متعالی که فقط آن می­تواند انسانیت اصالت فرد حقوق برابر عدالت و آزادی را متجلی سازد توجه نمی­شود بلکه با فرهنگهای مختلط دورگه روبه‌رو هستیم. در این مورد باید به فرهنگ پسامدرن به مثابه جهانی- محلی[14] شدن توجه کرد. در حال حاضر بیشتر الگوی تأثیرات متقابل فرهنگ اقتصاد و مسائل زیست محیطی مطرح است. در حوزه اقتصاد همگی متأثر از روند تحولات جهانی
می­باشند در این سطح نقش ملت- دولت‌ها از بین نرفته بلکه نقش جدیدی به خود گرفته­اند در حوزه مسائل زیست محیطی از بین رفتن جنگل‌ها گازهای گلخانه‌ای و...به صورت فرایندی درآمده است که نیاز به یک تصیم گروهی و جهانی دارد. دسترسی آسان به اطلاعات منجربه جهانی شدن فرهنگ شده است اینترنت ماهواره و... از جمله مسائل جدیدی هستند که دیگر دولت‌ها توانایی دور نگه داشتن اتباعشان از این سیل اطلاعات را ندارند.

    از نظر ما و هم سوی باکیت نش، نگرش سوم به دلیل پرهیز از قضاوت قطعى و نیز توجه به تفاوتهاى میان شرایط کشورها در فرایند دموکراسی‌سازی مقبول‏تر است تغییرات بصورت گروهی و تأثیرات متقابل در حوزه‌های فرهنگ و اقتصاد و سیاست در این حوزه تبیین می­شود. این دسته تلاش مى‏کنند نشان دهند که با وجود از مرکزیت افتادن دولت، دموکراسى تحت شرایطى همچنان قابل اجراست (کیت نش،1380: 273-256).

 

راه‌هاى تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى

جهانى شدن به اشکال و شیوه‏هاى مختلفى در رشد دموکراسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک تأثیرگذار بوده است:

    1. جهانى شدن سبب تحول در تعریف دموکراسى و نظام دموکراتیک شده است. امروزه علاوه بر ویژگی‌ها و شاخص‌هاى کلاسیک دموکراسى، مشخصه‏هاى جدیدى همچون توجه به نهادهاى مدنى، پذیرش ویژگی‌هاى جهان‏گستر فرهنگ جهانى همچون حقوق بشر و پذیرش دموکراسى در بعد فراملى نیز به تعریف دموکراسى افزوده شده است و موجب توسیع تعریف دموکراسى و بالا رفتن سطح توقع در تعریف نظام دموکراتیک شده است.

    2. توسعه ارتباطات و فناورى اطلاعات راهکار دیگرى است که جهانى شدن به واسطه آن توانسته است در افزایش آگاهى ملتها و رشد اراده شهروندان براى دخالت در سرنوشت سیاسى خویش مؤثر باشد. رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، رایانه، نمابر و... باعث شده است افکار و اطلاعات بدون هیچ‏گونه کنترل و مزاحمت سیاسى از مرزهاى ملى عبور کند (هولتون،1998: 1).

    3. فضاى به وجود آمده تحت تأثیر رشد ارتباطات و شبکه‏هاى نوین ارتباطى را «فضاى سیبرنتیک»[15] خوانده‏اند که همچون شبکه اعصاب جامعه جهانى،کار تبادل اطلاعات و آگاهى میان جوامع و انسان‌ها را بر عهده دارد (مور،1997). فضاى سیبرنتیک عرضه آرا و اندیشه‏ها و حضور افراد مختلف را به عنوان بازیگران فعال در عرصه سیاسى ممکن ساخته است (رجایی،1380: 40-39).

     در دنیایى که گفته مى‏شود «جایگاه اجتماعى هر فرد بر اساس قدرت وى در دستیابى به اطلاعات جدید مشخص مى‏شود» (همشهری،1381) اینترنت ابزارى مؤثر براى ایجاد روابط دوسویه میان افراد و گروه‌ها، امکان طرح و نقد دیدگاه‌ها و رویکردهاى مختلف از جمله مزایاى این شبکه است که به تحکیم جامعه مدنى و بستر سازى براى دموکراسى کمک مى‏کند.

    در کنار اینترنت، از نقش روزافزون ابزارهای قدیمی­تر ارتباطات همچون کتاب، روزنامه، رادیو و تلویزیون در افزایش اطلاعات و آگاهی نمی‌توان چشم پوشید. اگرچه امروزه به دلیل تفوق رسانه‏اى دنیاى غرب و سلطه دستگاه‌ها و بنگاه‌هاى غربى بر تولید و توزیع اطلاعات در رسانه‏هاى جهان، همواره خطر غربى شدن یا آمریکایى شدن این رسانه مطرح و مورد انتقاد بسیارى از صاحب‏نظران قرار گرفته است (راپرت،2000)، برخى از آن‌ها نیز گسترش این رسانه‏ها را به معنى تحکیم دموکراسى واقعى ندانسته‏اند (گنو،1380:150-133).با این حال، اصل تأثیر توسعه رسانه‏ها و گسترش ارتباطات در بسترسازى براى دموکراسى انکارناپذیر به نظر مى‏رسد.

    4. توسعه بازارهاى اقتصادى رکن مهمى از جهانى شدن است. نیاز به افزایش تجارت جهانى، جابه‏جایى کالا، سرمایه و خدمات منجر به گشودن درهاى اقتصاد ملى، توسعه اقتصادى کشورها و افزایش رفاه همگانى شده است (گرویچ،1986)..رسیدن به سطحی از توسعه اقتصادی می‌تواند به عنوان پیش‌ شرطی برای رسیدن به دموکراسی تلقی شود. صاحبنظرانی چون رابرت دال در مفهوم پلی­آرشی خود و لیپست، رفاه اقتصادی را  زمینه ساز و موجب تضمین آزادی‌های سیاسی و تقویت دموکراسی می­داند (لیپست،1959: 105-69). تجربه برخى کشورهاى آسیاى جنوب شرقى که توسعه اقتصادى آن‌ها موجب تقویت روند دموکراتیزاسیون شده است، مؤید این ادعاست (مدیسون،1380: 183).

    از نظر گروگل تجارت آزاد به عنوان یکى از ارکان لیبرالیسم سبب رشد طبقه متوسط، تقویت شهروندى و ایجاد جامعه مدنى مى‏شود و لیبرالیسم همچون یک ایدئولوژى محافظ، در حفظ و استمرار آن مؤثر است(گرویچ، همان).

    5. شکل‏گیرى جنبش‌هاى اجتماعى جدید، از  دیگر راههاى تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى است. انواع جنبش‌هاى دانشجویى، حقوق مدنى، زنان، زیست محیطى، صلح، ضدنژادپرستى، حقوق مردم بومى و... این جنبش‌ها که غالبا نسبت به تمرکز بوروکراتیک و اقتدارگراى دولت‌ها بدبین هستند و بیشتر به سوى جامعه مدنى و دموکراتیک گرایش دارند در اثر بروز پدیده جهانى شدن و با کمک ارتباطات جهانى در ابعاد گسترده‏تر در سطوح فراملى و با اهدافى جهانى مطرح شده‏اند.

    6. بعد دیگر تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى، تأثیر آن بر شکل‏گیرى فرهنگ سیاسى نوین با عناصر دموکراتیک بیشتر است. گسترش ارتباطات و فشردگى زمان و مکان در انتقال مفاهیم به سبب تأثیرپذیرى از رسانه‏هاى جمعى و ماهیت دموکراتیک موجب جهان‏گیر شدن بسیارى از ارزش‌هاى دموکراسى همچون حقوق بشر، جامعه مدنى، آزادیهاى سیاسى، رقابت جمعى و مشارکت سیاسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک شده است (هلد،1999).

    7. جهانى شدن با طرح برخى مسائل مشترک جهانى که مستلزم یافتن قواعد و راهکارهاى فراملى است، به مشارکت گسترده‏تر در فضاى جهانى و تأثیرپذیرى بیشتر از این فضا کمک کرده است. انواع مسائل مربوط به کره زمین، مسائل زیست‏محیطى (از قبیل آلودگی‌ها، انقراض گونه‏ها و...)، مسئله حقوق بشر، مسائل زنان، اقلیتهاى قومى و نژادى ، تروریسم، سلاح‌هاى کشتار جمعى، جنایات جنگى، رقابت‌ها و مسابقات منطقه‏اى در زمینه‏هاى علمى، فرهنگى و ورزشى (زایتس،1380) به شکل‏گیرى نهادها، سازمان‌ها و رژیم‌هاى مختلف منطقه‏اى و جهانى انجامیده است که تأثیر بسزایى بر شرایط داخلى، قوانین و مقررات کشورها و ساختار نظام سیاسى حاکم بر آن‌ها داشته است (هلد: همان).

   کشورها در مواردى براى عضویت در این مجامع و سازمان‌ها مجبور به تن در دادن به قواعد و هنجارهاى مورد نظر آن‌ها مى‏شوند که این امر باعث کاهش اقتدار آن‌ها و پذیرش شرایطى مى‏شود که مستلزم رعایت قواعد دموکراتیک است.

    امروزه نهادها و دستگاه‌هاى بین‏المللى چنان قدرت و اقتدارى یافته‏اند که در برخى موارد، بنابر رأى و نظر اعضاى جامعه بین‏الملل به راحتى و برخلاف اراده و اقتدار کشورهایى که مقررات و هنجارهاى بین‏المللى را رعایت نکرده‏اند، وارد عمل مى‏شوند. مواردى همچون دستگیرى پینوشه (دیکتاتور سابق شیلى)، مداخله آمریکا در لیبى، عراق و افغانستان به بهانه برخورد با تروریسم، برخورد با کشورها به دلیل بى‏توجهى به مبانى حقوق بشر یا تکثیر سلاح‌هاى کشتار جمعى به شیوه‏هاى مختلف همچون تحریمهاى سیاسى و اقتصادى، نمونه‏هایى از تأثیر این نهادها در تحمیل مبانى دموکراسى به دولت‌هاست.

    8. جهانى شدن به گسترش انواع سازمان‌هاى غیرحکومتى (NGOs) در سطوح ملى، فراملى و جهانى کمک شایانى کرده است اگرچه این رابطه دو سویه است و جهانى شدن خود در گسترش این سازمان‌ها مؤثر بوده است. این سازمان‌ها که معمولاً وابستگى خاصى به نظام سیاسى حاکم در کشورها ندارند، حول موضوعات و مسائل مختلفى همچون ارزشهاى بشرى و مبانى دموکراسى شکل گرفته‏اند و عملاً مانند گروه‌هاى فشار نقش مؤثرى در ایجاد جنبش‌هاى دموکراتیک و تقویت دموکراسى در ساختار نظام سیاسى کشورها داشته‏اند (اوبرین،2000: 138).[16]

    مجموعه موارد فوق نشان مى‏دهد جهانى شدن به واسطه ایجاد و وجوه مختلف خود در رشد دموکراسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک در سطح جهان تأثیر مثبت داشته است. اگرچه نمى‏توان آن را تنها عامل تقویت دموکراسى دانست. فهم این تأثیر در مورد ایران، مستلزم توجه به شرایط سیاسى تاریخى این کشور است.

 

 

امواج دموکراسى در ایران

 براى فهم تأثیر جهانى شدن بر گسترش دموکراسى در فرهنگ سیاسى و ساختار نظام سیاسى ایران توجه به سابقه دموکراسى در ایران ضرورى است تا بتوان تغییراتى که در اثر جهانى شدن رخ مى‏دهد را درک کرد. به این منظور، با بهره‏گیرى از نظریه امواج دموکراسى هانتینگتون و تطبیق تاریخى این امواج با وضعیت نظام سیاسى حاکم در ایران، مى‏توان از سه جنبش دموکراتیک اصلى در دوره معاصر تحت عنوان امواج دموکراسى در ایران یاد کرد:[17]

   1 . موج نخست: انقلاب مشروطه، که باید آن را بازتابى از همزمانى با موج اول دموکراسى در غرب بر اساس نظر هانتینگتون دانست.(هانتینگتون، 1373:20-19)[18] این موج تحت تأثیر جنبش‌های آزادى‏خواهى در داخل و تحولات دموکراتیک در کشورهاى مختلف اروپایى همچون روسیه، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و برخى کشورهاى آسیایى از قبیل ترکیه عثمانى، مصر، هند، ژاپن و چین شکل گرفت و به برپایى نظام مشروطه پارلمانى در ایران در 1285 (هـ. ش) منجر شد.

    2. موج دوم: از پایان استبداد رضاشاهى در شهریور 1320 تا شکل‏گیرى جنبش ملى نفت. این شرایط که با دومین موج دموکراسى مورد نظر هانتینگتون (1943 - 1962) همزمان بود و بیشتر محصول خلأ قدرت به وجود آمده پس از سقوط استبداد رضاشاهى بود لذا از آن به نوعى دموکراسى «ضعیف، نیم‏بند و لجام گسیخته» تعبیر کرده‏اند (کاتوزیان، 1375: 20).

    در این دوره با حضور برخى احزاب، جمعیت‌ها و سازمان‌هاى سیاسى، به تدریج جنبشى با آرمان‌هاى دموکراسى و ناسیونالیسم به وجود آمد و به نهضت ملى شدن نفت منتهى شد که على‏رغم شروع پاره‏اى اصلاحات سیاسى اجتماعى، با کودتاى مرداد 1332 متوقف شد. این موج اگرچه با موج دوم دموکراسى مورد نظر هانتینگتون در جهان هم‏زمان بود اما به دلیل دخالتهاى بیگانگان در حمایت از دولت استبداد و ایجاد کودتا در ایران، به واسطه سرکوب مردم عملاً بى‏ثمر ماند.

    3. موج سوم: انقلاب اسلامى ایران در 1357 و تحولات بعدى. این موج با سومین موج دموکراسى مورد نظر هانتینگتون که با زوال نظام دیکتاتورى از 1974 در پرتغال آغاز شده بود، مصادف است.[19] این جنبش مردمى به اشکال مختلف از افکار آزادیخواهانه و جنبش‌هاى دموکراتیک در دنیا تأثیر پذیرفت و نهایتاً به نظام جمهورى اسلامى که تلفیقى از اندیشه جمهورى‏خواهى و دین‏باورى بود، منجر شد.

    رویدادهاى پیش از انتخابات دوم خرداد 1376 بازتابی از مجموعه تحولات داخلى و خارجى در فاصله سال‌هاى 1368 تا 1376بود که موجب شکل‏گیرى یک جنبش دموکراسى‏خواهى جدید در چارچوب نظام حاکم شد و در انتخابات خرداد 1376 تبلور یافت. به نظر مى‏رسد علاوه بر عوامل داخلى، مجموعه تحولات جهانى شدن در پى فروپاشى نظام دوقطبى، اتمام جنگ سرد و گرایش به تعمیم جهانى ارزش‌ها افزایش تعاملات دیپلماتیک و... تأثیر بسزایى در شکل‏گیرى این جنبش داشته است. این جنبش در ادامه سومین موج جهانى دموکراسى جا مى‏گیرد که با گسترش پدیده جهانى شدن، گستره وسیعترى یافته است.

 

 وضعیت دموکراسى در ساختار نظام سیاسى ایران پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران

    براى فهم تأثیرات حاصل از جهانى شدن بر امواج دموکراسى در ایران، ابتدا باید وضعیت نظام سیاسى این کشور را پیش از بروز امواج جهانى شدن مورد توجه قرار داد تا بتوان تغییرات حاصل از جهانى شدن در شاخص‌هاى دموکراسى را مطالعه کرد. در صورتى که سال‌هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران را به چهار دوره تقسیم کنیم، شرایط بالنسبه متفاوتى را از لحاظ فرهنگ سیاسى، ساختار نظام سیاسى حاکم و میزان دموکراتیک بودن آن مشاهده مى‏کنیم:

    دوره نخست: فاصله بین پیروزى انقلاب تا مرداد 1360. در این فاصله به دلیل فضاى باز ایجاد شده بعد از انقلاب، شاهد فعالیت آزادانه احزاب، گروه‌ها و مطبوعات هستیم و نوعى دموکراسى غیر نهادینه حاکم است که با تشدید اختلافات برخى گروه‌ها با نظام سیاسى حاکم و آغاز مبارزه مسلحانه آن‌ها با رژیم، به تدریج دوره جدیدى به وجود آمد.

    دوره دوم: سال‌هاى بین مرداد 1360 تا ارتحال امام خمینى در خرداد 1368. در این دوره به دلیل شرایط خاص سیاسى، درگیر بودن کشور در جنگ هشت ساله با عراق، گرایش سیاسى نخبگان حاکم و تأثیر شخصیت کاریزماتیک امام خمینى در رأس نظام اسلامى، بخشى از مشروعیت نظام سیاسى، مشروعیت مبتنى بر آموزه‏هاى ایدئولوژیک و رهبرى کاریزماتیک امام خمینى و بخشى نیز متکى بر مشروعیت قانونى و رأى مردم بود(بشیریه،1381: 81-47). به همین دلیل، نظام سیاسى حاکم در این دوره را باید نظامى ایدئولوژیک که واجد برخى عناصر دموکراتیک و برخى عناصر دولت اقتدارگراست، دانست (انصاری،2000: 51-40).

    دوره سوم: فاصله زمانى بین ارتحال امام خمینى تا خردادماه سال 1376. در این دوره سیاست‌هاى بازسازى اقتصادى و توسعه اجتماعى بصورت محدود در اولویت قرار گرفت. سیاستهاى توسعه اقتصادى و سیاست تشنج‏زدایى در روابط خارجى در تقویت روابط با سایر کشورها و تاثیر از دستاوردهاى جهانى مؤثر واقع شد. تصدى‏گرى دولت در بخش اقتصاد شروع به کاهش نمود و فضا براى بازنگرى فعالیت گروه‌ها، احزاب و مطبوعات بازتر شد. مجموعه تحولات این دوره تأثیر فراوانى از پدیده جهانى شدن و تبعات آن پذیرفت.

    دوره چهارم: سالهاى پس از خرداد 1376 تاکنون. در این دوره به دلیل فضاى سیاسى ایجاد شده بعد از انتخابات دوم خرداد 76، توسعه سیاسى و تحکیم مبانى دموکراتیک نظام در زمره مطالبات جنبش اجتماعى دوم خرداد قرار گرفت و فضاى جدید براى توسعه شاخصهاى دموکراسى همچون رقابت آزادانه احزاب و گروه‌هاى سیاسى، گسترش آزادى مطبوعات و برخى اصول دموکراتیک فرومانده از قانون اساسى همچون انتخابات شوراها به وجود آمد. تقویت مبانى قانونى و دموکراتیک مشروعیت نظام و گسترش فرهنگ سیاسى مشارکتى باعث شده تا از این دوره به عنوان دوره حاکمیت «شبه دموکراسى» یاد کنند (بشیریه ،همان:57-53).

 زمینه‏ها و تحولات مؤثر در نضج جنبش دموکراسى‏خواهى در ایران عصر جهانى شدن

در سال‌هاى بعد از جنگ سرد یا دوره شکل‏گیرى شکل نوین پدیده جهانى شدن، برخى زمینه‏ها و تحولات سیاسى اجتماعى بستر مناسبى را براى تأثیرپذیرى از فرایند جهانى شدن در جهت رشد دموکراسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک به وجود آورد:

    1. تقویت طبقه متوسط اقتصادى که از زمان پهلوى دوم جایگاه محکم‏ترى یافته بودند به همراه رشد طبقه متوسط جدیدى که با گروه حاکم سنخیت ایدئولوژیک نداشتند و به دنبال آرمان‌هاى دموکراتیک بودند.

  2. شکل‏گیرى سازمان‌ها، احزاب و نیروهاى سیاسى جدید که داراى شعارها و اهداف دموکراتیک بودند (رزاقی،1378: 190-183).

     3. بروز شکاف‌هاى مختلف اجتماعى همچون شکاف  جنسیتى و دگرگونى جایگاه زنان در جامعه به دلیل افزایش میزان تحصیلات و اشتغال آنان، تأثیرى جدى بر مشارکت سیاسى آن‌ها گذاشت. تعداد زنان باسواد کشور 1/41% جمعیت باسوادان کشور در سال 1365 به9/45 % درصد در سال 1375 رسیده بود. این درحالی است که در آخرین سرشماری عمومی در سال 1390بیش از 40درصد عنوان گردیده است. تعداد دختران پذیرفته شده در مراکز آموزشى عالى از 9/28 % درصد در سال تحصیلى 1370-71 به 6/42 % درصد در سال تحصیلى76-1375 رسید و در سال 1390 به رقم 2955198 نفر رسیده که قریب به 45 درصد از تحصیلکرده‌های کشور را تشکیل می‌دهند  و تعداد زنان
 شاغل از 975 هزار نفر در سال 1365 به یک‏میلیون و 765 هزار نفر در سال 1375،و در حال حاضر نزدیک به دو میلیون و 382هزار نفر از زنان شاغل می­باشند (ر.ک. به www.sci.org.ir).

    4. شکاف سنى، تغییرات جمعیتى و جوان شدن جامعه که موجب تغییر تقاضاهاى جامعه به سمت تقاضاهاى سیاسى و جوان‏پسندتر شد(ر.ک. به  www.sci.org.ir ).

 

وضعیت جمعیت ایرانگسترش شهرنشینى و افزایش جمعیت شهرنشین از 47% در سال 1355 به 53.646.000  نفر و در سال 1390 افزایش یافته که قریب به 75 درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل می­دهند که به دلیل برخوردارى شهرنشینان از امکانات وسیع‏تر ارتباطى و آموزشى، در گرایش آن‌ها به فرهنگ دموکراتیک مؤثر بوده است (ر.ک.به www.sci.org.ir).

 

 

سال

کل جمعیت

جمعیت

جمعیت

جمعیت

جمعیت

جمعیت

   

0 تا 4 سال

5 تا 9 سال

10 تا 14 سال

15 تا 19 سال

20 تا 24 سال

1355

33708744

16.1%

15.65%

12.76%

10.73%

8.28%

1365

49455008

18.28%

15.21%

11.93%

10.49%

8.47%

1375

60055488

10.26%

14.12%

15.12%

11.84%

8.69%

1390

75149669

8.29%

7.52%

7.54%

8.79%

11.19%

 

    5. شکاف اقتصادى، افزایش فاصله طبقات بالا و پایین جامعه و وجود مشکلات شدید اقتصادى براى طبقات فقیر ( رفیع پور،1376: 177)،[20] سبب رشد نارضایتى آن‌ها و افزایش مطالبات سیاسى به منظور بهبود وضعیت اقتصادى و تلاش براى مشارکت در قدرت سیاسى همراه با طبقات ثروتمند شد.

      6. شکاف علمى- آموزشى به معناى افزایش میزان سواد و تحصیلات در جامعه، به نحوى که نرخ سواد در ایران از 8/41 درصد در 1359 به 1/57 درصد در سال 1367 و 5/79 درصد در سال 1375 افزایش داشته و تعداد دانشجویان از 154000 نفر در سال 1365 به 1.250.000 نفر در سال 1376 رسید. با افزایش دانشجویان در سال‌های اخیر این آمار در سال 1390 به تعداد 956/138/4  می­باشد (ر.ک. به www.sci.org.ir). این تحول سبب تغییر خواسته‏هاى افراد جامعه  به سمت مطالبات سیاسى شده است.

    7. شکاف سنت و مدرنیسم به رشد گفتمانهاى سیاسى و در نتیجه، قوام گروه‌هاى مختلف سیاسى و ایجاد رقابت میان آنها کمک کرده است.

    8. توسعه گفتمان مردم سالارى دینى و طرح راهکارهاى مختلف تألیف دین و دموکراسى به تحکیم مبانى جنبش دموکراسى‏خواهى کمک کرده است.

    9. تلاش براى استفاده از ظرفیتهاى نهفته قانون اساسى در بسترسازى براى استقرار دموکراسى مؤثر بوده است.

    10. تغییرات ارزشى منتج از تحولات سیاسى - اجتماعى داخلى و خارجى به دلیل افزایش گرایش مردم به اصول آزادى و دموکراسى در بسترسازى براى دموکراسى مؤثر بوده است.

 

تأثیر شاخص‌هاى جهانى شدن بر تقویت جنبش دموکراسى‏خواهى در ایران معاصر

علاوه بر بسترها و زمینه‏هاى داخلى فوق که بعضاً خود متأثر از فضاى بین‏الملل و محیط جهانى هستند، شاخصهاى مختلف جهانى شدن در تقویت دموکراسى در ایران، در سالهاى پس از ظهور پدیده جهانى شدن مؤثر بوده است.

    جهانى شدن در دو سطح بر دموکراتیزاسیون نظام سیاسى ایران مؤثر بوده است. سطح نخست، تأثیر آن بر فرهنگ سیاسى جنبش دموکراسى‏خواهى و سطح دوم، تأثیر آن بر ساختار نظام سیاسى است، که هر دو کاملاً مرتبط و وابسته به یکدیگرند. به بیان دیگر، توسعه دموکراسى را مى‏توان داراى دو مؤلفه سخت‏افزارى و نرم‏افزارى دانست که اولى نهادها و ساختارهاى سیاسى و دومى فرهنگ سیاسى دموکراتیک است که شامل نگرش‌ها، باورها، ارزش‌ها، شناخت، آگاهى سیاسى و قضاوت و احساس مردم نسبت به حکومت مى‏شود (استیل،1972: 218).[21] هر دو مؤلفه بر یکدیگر مؤثرند و رابطه‏اى دوسویه میان آن‌ها موجود است.

     با توجه به امواج مختلف دموکراسى در تاریخ معاصر ایران، مى‏توان دریافت هربار که شاهد رشد جنبش دموکراسى‏خواهى در فضاى سیاسى ایران بوده‏ایم، علاوه بر بسترها و زمینه‏هاى داخلى، عوامل تأثیرگذار خارجى همچون فضاى حاکم بر نظام بین‏الملل و روند دموکراتیزاسیون در دیگر کشورها نیز مؤثر بوده است.    

    براى درک تأثیر متغیر نخست پژوهش حاضر یعنى جهانى شدن بر دموکراسى در ایران، ابتدا باید میزان گسترش این پدیده و رشد شاخصهاى آن را در این کشور بررسى کرد، سپس تأثیر این تغییر را بر متغیر دوم یعنى دموکراسى در ایران سنجید.

    شواهد زیر نشان مى‏دهد همزمان با گسترش جهانى شدن در دنیاى معاصر، طى سالهاى پس از اتمام جنگ سرد، شاخص‌هاى این پدیده در ایران نیز در حال افزایش بوده است.

    1. تغییرات ایجاد شده در ساختارهاى اجتماعى ایران از قبیل افزایش جمعیت، جوان شدن جمعیت، توسعه جمعیت شهرنشین (در حال حاضر رقمی بیش از 75 درصد) (ر.ک. بهwww.sci.org.ir)، رشد نرخ باسوادى و افزایش تعداد فارغ‏التحصیلان دانشگاهى، موجب گسترش استفاده از فناوری‌هاى نوین ارتباطى و رسانه‏هاى جدید و در نتیجه رشد میزان آگاهى افراد جامعه از تحولات جهانى، اندیشه‏ها و آراى جدید درباره سیاست، حکومت و شرایط تحولات موجود در کشورهاى مختلف دموکرات یا غیردموکرات جهان شده که خود سبب رشد مطالبات آن‌ها براى آزادى و دموکراسى شده است.

    2. افزایش تعداد کتاب‌هاى منتشرشده، رشد مطبوعات، بالا رفتن میزان استفاده از رادیو، تلویزیون، ویدئو، شبکه‏هاى ماهواره‏اى، تلفن‌هاى ثابت و سیار، افزایش سفرها و گسترش نفوذ اینترنت و شبکه‏هاى رایانه‏اى نشانه‏هایى از گسترش پدیده جهانى شدن است که تأثیر بسزایى در رشد آگاهی‌هاى عمومى و تحول فرهنگ سیاسى مردم ایران داشته است. افزایش تعداد عناوین کتاب‌هاى منتشرشده از 3812 عنوان در 1365 به 12897 عنوان در 1375 و در دهه 80 از 53570 عنوان کتاب منتشر شده در سال 1384 به 64606 عنوان در سال 1389 رسیده است (ر.ک. به www.farhang.gov.ir). تعداد مطبوعات منتشر شده از 245 عنوان در 1365 به 485 عنوان در1375 (گزارش توسعه انسانی،1378: 79)، در سال 1385به 2140 و در سال 1389 به 4127 عنوان افزایش یافته است. گسترش چشمگیر تولید فیلم‌هاى سینمایى که تولید سالانه آن از 70 عنوان فیلم در سال 1384 به 96 عنوان در سال 1389 افزایش یافته که نمونه‏هایى از این موضوع است (ر.ک. www.farhang.gov.ir)

توسعه روزافزون رسانه‏هاى الکترونیکى جدید از نمابر و گیرنده‏هاى ماهواره‏اى تا رایانه، شبکه‏هاى رایانه‏اى و اینترنت که ماهیتاً کمتر از طرف دولت‌ها در معرض تحدید و سانسور قرار دارد، در ایران توانسته است به انتقال روزآمد اطلاعات، جابه‏جایى ارزش‌هاى فرهنگى و افزایش دانش و آگاهى شهروندان ایرانى کمک کند و به این ترتیب، در آشنایى بیش از پیش ایشان با ارزش‌هاى مشترک بشرى همچون دموکراسى و ایجاد تقاضا براى آن مؤثر واقع شود.

    3. امروزه براى مطالعه جایگاه هر کشور در عرصه ارتباطات نوین و میزان فاصله آن از سطح جهانى، از تعبیر «شکاف دیجیتال» استفاده مى‏کنند. این شکاف را با شاخصهاى متفاوتى مى‏سنجند که مشهورترین آن‌ها شاخص ISI به معنى شاخص جامعه اطلاعاتى[22] است که بانک جهانى ارائه کرده و شامل 24 متغیر در زیرساخت‌هاى چهارگانه رایانه، اینترنت، ارتباطات و زیرساخت اجتماعى است که هر یک، متغیرهاى مختلفى چون تعداد PC نصب یا حمل شده، مخارج نرم‏افزارى و سخت‏افزارى رایانه‏ها، تعداد کاربران اینترنتى، حجم تجارت الکترونیکى، تعداد خطوط تلفن، سرانه مالکیت گیرنده‏هاى رادیو، تلویزیون، نمابر و تلفن همراه، زیرساخت‌هاى اجتماعى همچون تعداد دانش‏آموز، نرخ مطالعه مطبوعات، آزادی‌هاى مدنى و... را شامل مى‏شود. بر این اساس، کشورهاى مختلف جهان بر مبناى وضعیت متغیرهاى فوق در سال 2001 مطالعه و به پنج گروه مختلف از «پیشتازان» عرصه ارتباطات تا «تازه‏واردان» به این عرصه تقسیم شده‏اند. و ایران جزو تازه واردها محسوب مى‏شود، یعنى هنوز از زیرساخت‌هاى لازم براى بهره‏بردارى از عصر دیجیتال برخوردار نشده است. با این حال تحت تأثیر جهانى شدن، در این عرصه پا نهاده است.

    4. بر اساس شاخص دیگرى به نام [23]HDI، در میان 173 کشور، ایران رتبه 89 را در سال 2011 اخذ کرده است. با وجود این، مقایسه وضعیت متغیرهاى مؤثر بر این شاخص در ایران از سال‌هاى 1975 تا 2011 رو به رشد بوده است (ر. ک. به  www.hdrstats.undp.org).

سال

شاخص  HDI

1980

437%

1990

534%

2000

636%

2005

671%

2011

707%

 

 

 

 

 

 

 

 

    در این شاخص، متغیرهایى چون تعداد تلفن ثابت و همراه در هر هزار نفر، نحوه توزیع مخارج عمومى براى بخشهاى مختلف و... سنجیده مى‏شود. در سال 1380 در ایران تعداد تلفن ثابت و همراه فعال به ترتیب، 10896572 و 2087353 دستگاه بوده است که در سال 1390 به 26362370  دستگاه ثابت و بیش از 4800000 دستگاه همراه رسیده است. یعنى در حوزه گسترش ارتباطات که شاخصى از جهانى شدن محسوب مى‏شود، شاهد پیشرفت ایران بوده‏ایم (ر.ک.به  www.amar.org.ir)

    5. ایران در میان کشورهاى جهان از نظر تعداد کاربران اینترنت در پایان سال 2012 به چهل و دو میلیون نفر رسیده است که3/53% از کل جمعیت ایران را تشکیل می­دهد، و در عین حال رتبه نخست کشورهای منطقة خاورمیانه را در دست دارد (ر.ک. بهwww.internetworldstats.com)، از نظر ارتباط تلفنى بین‏المللى در جاى 31 و از نظر جهانگردى در مقام 49 است (ر.ک. بهwww.atkeamey.com ). نکته قابل توجه در میزان دسترسی کاربران اینترنت  در سال 2000 فقط 8/3% از کل جمعیت ایران را تشکیل می­داد، و این نشان از گسترش روزافزون کاربران در کشور دارد. 

    6. تعداد فرستنده‏هاى تلویزیونى در ایران از 1263 دستگاه در سال 1372 به 8365 دستگاه در سال 1382 رسیده است. تعداد فرستنده‏هاى رادیویى نیز در همین دوره از 110 دستگاه به 1183 دستگاه رسیده است (گزارش صدا و سیما: همان). همچنین، بر اساس پژوهش‌هاى انجام شده در این سال، 88 درصد از مردم ایران بیننده اخبار تلویزیون ایران و 59 درصد خواننده روزنامه‏هاى ایرانى هستند. 17 درصد مردم از رسانه‏هاى بیگانه و 7 درصد از اینترنت در کسب اخبار و اطلاعات استفاده مى‏کنند (پیامگیران اخبار،1382 :110-104). این آمار و اطلاعات نشان دهنده افزایش استفاده از رسانه‏هاى جمعى در ایران است.

    7. افزایش ارتباطات جاده‏اى، توسعه راه‌ها، رشد مسافرت‌ها، گسترش حمل و نقل جاده‏اى و هوایى از دیگر شاخص‌هاى جهانى شدن است که در ایران نیز قابل ملاحظه است. طى دوره 1357 تا 1380 طول راه‌هاى ارتباطى 3 برابر شده، حجم جابه‌جایى کالا از 2217 هزار تن به 17876 هزار تن رسیده و مجموع بار ورودى و خروجى از 70 هزار تن به 106 هزار تن رسیده است. همچنین میزان جابه‌جاى مسافر از سال 1370 تا سال 1381 معادل 57 درصد رشد داشته است (روزنامه جام جم،1382: 12).

    8. از سال 1357 تا 1381 تعداد رادیوهاى خارجى فارسى‏زبان از 5 رادیو به بیش از 20 رادیو رسیده است که با احتساب بیش از 20 شبکه ماهواره‏اى فارسى‏زبان به حدود 40 شبکه بالغ مى‏شود که مخاطبان گسترده‏اى را به خود اختصاص داده‏اند. اگرچه آمار دقیقى از میزان نفوذ این شبکه‏ها در بین مردم در دسترس نیست ولى همه شواهد و آمارهاى موجود حکایت از گسترش روزافزون این شبکه‏ها دارد به نحوى که طبق آمار آژانس خبرى بی بی سی، 12 درصد از ایرانیان بالاتر از 18 سال بیننده این شبکه‏ها هستند (سمیعی،1382: 9).

   9. در برنامه‏ریزی‌هاى کلان کشور طى دوره مورد بررسى، نوعى گرایش به همگرایى با شاخص‌هاى جهانى شدن دیده مى‏شود. چنانکه در برنامه‏هاى پنج ساله توسعه نشانه‏هایى از رشد این شاخص‌ها محسوس است. در حالیکه در برنامه اول توسعه بیشتر به مباحثى چون توسعه کمّى، عدالت اجتماعى و فرهنگ عمومى توجه شده است، در برنامه دوم توجه بیشترى به مقوله ارتباطات، خصوصى‏سازى و واگذارى فعالیت‌هاى دولتى دیده مى‏شود و در برنامه سوم توسعه مواردى چون گسترش همکاری‌هاى دو جانبه، منطقه‏اى و بین‏المللى، کاهش تصدى‏گرى دولت، گسترش استفاده از فن‏آورى اطلاعات، ارتقاى کمى و کیفى فعالیت‌هاى رسانه‏اى و کلاً استفاده از معیارهاى رایج در اقتصاد بین‏الملل مورد توجه قرار گرفته است.[24]  اگرچه هنوز در عمل فاصله ایران با  اقتصاد جهانى بسیار زیاد است ولى توجه به برنامه‏هاى فوق نشانگر رشد شاخص‌هاى جهانى شدن در این کشور است (آخوندی،1380: 17-12).

    10. توجه به خصوصى‏سازى، گسترش تعامل با اقتصاد جهانى، توسعه صادرات و واردات کالا و خدمات، تلاش براى جذب سرمایه‏هاى خارجى، همکارى با نهادهاى اقتصادى بین‏المللى و تقاضا براى عضویت در سازمان تجارت جهانى (WTO) از ویژگی‌هاى بارز دولت ایران در سالهاى اخیر بوده که به عنوان ملاکى در رشد شاخص‏هاى جهانى شدن قلمداد مى‏شود (الیاسی،1381: 197-184).

    در مجموع، با وجود اینکه سرعت گسترش شاخص‌هاى جهانى شدن در ایران کم بوده است، توسعه ارتباطات به خوبى محسوس و تأثیر آن بر فرهنگ سیاسى ایرانیان قابل مشاهده است. تأثیرپذیرى از شاخص‌هاى جهانى شدن در سال‌هاى اولیه مقطع مورد بررسى بیشتر بر مطبوعات، کتاب و رادیوهاى خارجى متمرکز بود، در حالى که گسترش شبکه‏هاى ماهواره‏اى و افزایش میزان دسترسى ایرانیان به آن‌ها، توسعه اینترنت و رشد کاربران سرویس دهندگان ایرانى اینترنت، به تدریج باعث شد شهروندان بیش از پیش در معرض آرا و دیدگاه‌هاى مختلف قرار گیرند. تأثیرگذارى اخبار، موضع‌گیری‌هاى سیاسى برخى شبکه‏هاى ماهواره‏اى و ایجاد سایت‌هاى خبرى فارسى با مخاطبان گسترده از جمله نشانه‏هاى تأثیر این رسانه‏ها بر فرهنگ سیاسى جامعه است.

 دموکراسی در سه سطح سیاسی- امنیتی اجتماعی و اقتصادی نیز در ایران قابل بررسی است در سطح سیاسی و امنیتی دموکراسی هدفش آن است که هر فشار و ستمی که بر اراده فردی تحمیل می­شود را از بین ببرد و نظامی برقرار کند که تاحد امکان این اراده شکوفا گردد و به عبارتی زوال خودکامگی است تا قانون (اراده اکثریت) جایگزین شود در طول دهه‌های اخیر به صورت روزافزون ایران شاهد افزایش قدرت عمومی در دست شهروندانش بوده است و اراده اکثریت بر اداره فردی غالب گشته است. در بعد اجتماعی نیز جامعه‌ای که در آن آزادی بیان مطبوعات و... وجود دارد جامعه ای است که بسترساز وجود جامعه مدنی می­شود که آن هم بسترهای دموکراسی را هموارتر می­کند. در حال حاضر ایران با توجه به آمار ارائه شده در بالا روند بسیار سریع و صعودی داشته است که خود بر امر تبادل اطلاعات افزایش آگاهی سیاسی شهروندان تبادل اندیشه‌ها و افزایش حضور مردم در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی اثرگذار بوده است. در بعد اقتصادی دموکراسی بیشتر در کشورهایی وجود داشته که اقتصاد سرمایه‌داری بازار در آن غالب بوده است. البته لازم به ذکر است که این رابطه دو سویه بوده است یعنی هم سرمایه داری با ازبین بردن فقر و بهبود شرایط زندگی به رشد مشارکت سیاسی شهروندان و اعتماد به نفس و جهت دادن و ابراز عقاید و ارزش‌های افراد منجر شده  و هم دموکراسی به رشد بیشتر سرمایه داری کمک کرده است. در این حوزه ایران با توجه به این‌که در طول قرون گذشته اقتصادی وابستگی به دولت داشته و در طول دهه‌های گذشته وابستگی اقتصادی به نفت و اقتصاد کاملا دولتی در حکومت پهلوی مانع از رشد دموکراسی در ایران بوده است با این حال بعد از انقلاب اسلامی و افزایش روند تجارت خارجی به صورت خصوصی و به‌خصوص در دهه اخیر افزایش روند سرمایه گذاری خارجی در ایران و تبادل نیروی کار و افزایش مهاجرت‌ها و حضور سرمایه گذارن گام‌های مثبتی در جهت بهبود وضعیت معیشتی مردم برداشته شده است. از سوی دیگر دولت ایران که به ناچار باید موانع حضور خود را در عرصه اقتصاد جهانی هموار می­کرد
می­بایست برخی قوانین داخلی خود را همسان با برخی سازمان‌های بین المللی تغییر
می­داد تغییر قوانین گمرکی و افزایش استاندارها و... از جمله این تطابق بوده است. در مجموع مى‏توان گفت:

    1. توسعه فناوری‌هاى ارتباطى، تسهیل ارتباطات میان افراد و جوامع، افزایش آمار کتب منتشره، رشد مطبوعات، توسعه شبکه‏هاى مختلف رادیویى و تلویزیونى داخلى و خارجى، اینترنت، شبکه‏هاى رایانه‏اى و... به تغییر نگرش عمومى مردم به ویژه افراد تحصیل کرده و توجه آنها به مفاهیمى چون مردم سالارى، قانون‏خواهى مشارکت سیاسى و آزادی‌هاى سیاسى به عنوان شاخصى براى دموکراسى کمک کرده است.افزایش فناوری موجب تغییر نگرش و اندیشه درایران شده است و به نوعی تبادل اطلاعات موجب برخورد آراء و به نحوی ایجاد افکار جدید در کشور شده است در قبل از این مجال رشد
نمی­یافتند.

    2. اقتصاد بازار آزاد جهانى و تأثیر گسترده آن بر اقتصاد کشور، از حوزه‏هاى مهم تأثیر جهانى شدن بر دموکراسى در ایران محسوب مى‏شود. سیاست‌هاى جدید اقتصادى و آغاز خصوصى‏سازى که در سال‌هاى بعد از جنگ در ایران اجرا شد، حلقه‏هاى ارتباطى اقتصاد و تجارت ایران را با اقتصاد جهانى بیش از پیش محکم کرد. در سال‌های اخیر سیر خصوصی­سازی سرعت چشمگیری داشته است و در این راه گام‌های بلندی برداشته شده است، صرف‌نظر از بعد اقصادی و نحوة خارج کردن شرکت‌ها از مالکیت دولت، شکل­گیری تفکر بازار آزاد و غیردولتی و روند خصوصی سازی که متأثر از اقصاد جهانی می­باشد حائز اهمیت است. ارتباط با نظام اقتصاد جهانى،کوچک‏کردن حجم فعالیت‌هاى دولتى، همکارى با نهادهاى اقتصادى بین‏المللى و... از دیگر مصادیق می­باشند. با وجود سهم اندک ایران در اقتصاد جهانى و وجود موانع مختلف بر سر راه عضویت ایران در سازمان تجارت جهانى (بشیریه، همان:172)، تأثیر واگذارى فعالیت‏هاى اقتصادى به مردم و خصوصى‏سازى بر تحکیم شاخص‌هاى دموکراسى در ایران انکارناپذیر است.

    3. علاوه بر این، درهم تنیدگى اقتصاد جهانى سبب شده است تا دولت‌ها نتوانند فارغ از داورى و قضاوت نظام بین‏الملل رفتار کنند، چرا که استفاده از اعمال تحریم‌هاى مختلف اقتصادى، کاهش یا افزایش حجم روابط اقتصادى، دخالت در اعطاى وام و... ابزارى براى اعمال فشار کشورهاى ثروتمند به کشورهاى جهان سوم شده است.

    4. حضور یا عضویت در سازمان‌ها، مجامع و نهادهاى فراملى و بین‏المللى در سال‌هاى اخیر، تأثیر مهمى بر دموکراتیزاسیون کشورها داشته است. در ایران نیز عضویت در سازمان ملل و سازمان‌هاى مختلف وابسته به آن، در موارد مختلف تأثیرات مهمى بر دموکراسی‌سازی ساختار نظام سیاسى داشته است. اقدامات قوه قضاییه  جمهورى اسلامى در اصلاح پاره‏اى مقررات حقوقى و شیوه‏هاى مجازات، آزادى برخى زندانیان سیاسى  یا تساهل در برخورد با بعضى گروه‌ها و افراد سیاسى مخالف در سال‌هاى اخیر، نمونه‏هایى از این موضوع است،[25] که مى‏توان آن را به عنوان رشدى درشاخص‌هاى دموکراسى در ایران قلمداد کرد.

    4. طرح بحث گفتگوى تمدن‌ها به ابتکار جمهورى اسلامى ایران را نیز مى‏توان نمونه‏اى از تأثیر جهانى شدن بر فضاى اندیشه سیاسى در ایران دانست که بخشى از شعارهاى مطرح در چارچوب توسعه سیاسى و جنبش دموکراتیک در فضاى پس از انتخابات خرداد 1376 محسوب مى‏شود، متأثر از فضاى به وجود آمده در پى بروز پدیده جهانى شدن است.

    5. ضرورت پیوستن به اقتصاد جهانى و عضویت در سازمان تجارت جهانى که امروزه به رویدادى اجتناب‏ناپذیر براى اقتصادهاى ملى تبدیل شده است، تأثیر بسزایى در پذیرش سیاست‌هاى اقتصادى نظیر خصوصى سازى، تلاش براى جذب سرمایه‏هاى خارجى و اخذ وام‌هاى خارجى داشته که خود در بسترسازى براى کوچک کردن دولت و کمک به دموکراتیزاسیون نظام سیاسى مؤثر بوده است.[26]

    6. حضور قدرتمند رسانه‏هاى نوین همچون شبکه‏هاى ماهواره‏اى و اینترنت و امکان عرضه آراء و دیدگاه‌هاى مختلف رقیب از این طریق در آزادسازى فضاى نقد سیاسى و طرح دیدگاه‌ها و رویکردهاى مختلف فکرى سیاسى در ایران مؤثر بوده است.

    7. برگزارى انتخابات شوراى شهر و تشکیل این شوراها به عنوان یکى از نهادهاى مدنى مؤثر در افزایش میزان مشارکت سیاسى مردم همچنین مشارکت وسیع در انتخابات مجلس و ریاست جمهورى که نمونه‏اى از رشد شاخص‌هاى دموکراسى در دوره معاصر است را با توجه به همگرایى آن با رشد شاخص‌هاى جهانى شدن و تأثیرى که رشد این شاخص‌ها در افزایش مشارکت سیاسى داشته است، مى‏توان نمادى از تأثیر جهانى شدن بر رشد شاخص‌هاى دموکراسى دانست. روند مشارکت شهروندان در دوره­های مختلف انتخابات ریاست جمهوری در نوسان بوده است و بسته به شرایط محیط داخلی و بین‌المللی تفاوت داشته است. آمار زیر نشان‌دهندة این مطلب می­باشد.

 

 

نسبت مشارکت کنندگان به واجدان شرایط در دوره‏هاى مختلف انتخابات ریاست جمهورى (برگرفته از سایت آمار ایران amar.sci.org.ir)

    8. ازسوى دیگر، توجه به نتایج انتخابات هفتمین و هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهورى، ششمین دوره مجلس شوراى اسلامى و اولین دوره شوراى شهر و درصد آراى مأخوذه به نسبت واجدان شرایط و شعارهاى احزاب و گروه‌هایى که توانسته‏اند بیشترین درصد آراء را به خود اختصاص دهند، نشان مى‏دهد بیشترین موفقیت در انتخابات نصیب احزابى شده است که محور شعارهاى آن‌ها اصلاحات سیاسى و دموکراتیک بوده است و مردم همراهى بیشترى با این گروه‌ها نشان داده‏اند (محسنیان راد،1379).

 9. طرح شعارها و آرمان‌هاى دموکراتیک در گفتمان سیاسى موجود در ایران طى سال‌هاى اخیر و فاصله گرفتن از گفتمان ایدئولوژیک قبلى را هم باید شاخصى براى رشد دموکراسى در ایران قلمداد کرد. توجه به عناوین کتب منتشره، مطبوعات، سخنرانی‌ها، سایت‌ها و وبلاگ‌هاى اینترنتى که با حجمى روزافزون به طرح مباحث دموکراسى مى‏پردازند، شاهدى بر این مدعاست.

 10. رشد تعداد احزاب، تشکل‌هاى صنفى و گروه‌هاى سیاسى، NGOها و... طى سال‌هاى 1367 تا به زمان فعلی یکى دیگر از شاخص‌هاى دموکراسى است که تا حد زیادى از جهانى شدن تأثیرپذیرفته است (ونهانن،1997: 117).

 11. توجه بیشتر به مقوله حقوق بشر و اصلاح پاره‏اى اشکالات وارده از سوى سازمان‌هاى بین‏المللى که در مقایسه گزارش‌هاى مختلف بازرسان حقوق بشر سازمان ملل متحد درباره ایران مشهود است (شریفیان،1380: 330-213) شاخص دیگرى از دموکراسى است که رشد یافته است.

12. در مورد ایران باید به یک نکته اساسی هم توجه کرد. در قرن اخیر و به‌ویژه اواخر دولت پهلوی و بعد از ظهور دولت جمهوری اسلامی جهانی شدن به دو صورت نرم افزاری و سخت افزاری بر ایران اثر گذاشته است. به عبارت دیگر تأثیر بر فرهنگ سیاسی و بر ساختار سیاسی دو حوزه جدایی ناپذیر از یکدیگر می­باشند که تحت تأثیر جهانی شدن سیاست و فرهنگ سیاسی و تغییر الگوها و ارزش‌های فرهنگ سیاسی و آمیخته شدن با افکار و اندیشه‌های شهروندان موجب فروژاشی نظام پادشاهی و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی بر پایه حقوق شهروندی و قانون شده است.      

 

نتیجه‏گیرى

 در مجموع با توجه به آن‌چه گفته شد پدیده جهانى شدن در شکل نوین آن داراى ابعاد مختلف فنى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى است که هر یک از این ابعاد تأثیرات متنوعى بر حیات بشر امروز بر جاى گذاشته است. این پدیده در عرصه اندیشه و عمل سیاسى بر تقویت امواج دموکراسى، گسترش فرهنگ دموکراتیک و تحکیم ساختارهاى دموکراتیک مؤثر بوده است. این تأثیر به واسطه توسعه ارتباطات، گسترش رسانه‏هاى جمعى همچون تلویزیون، رادیو، ماهواره، اینترنت و ایجاد فضاى سیبرنتیک در رشد آگاهى عمومى افراد جامعه، افزایش تقاضاى آن‌ها براى مشارکت سیاسى و ایجاد فضاى آزاد گفتگو و رقابت سیاسى میسر شده است. علاوه بر این توسعه بازارها و تبادلات آزاد اقتصادى نظیر افزایش تجارت جهانى و مبادله کالا، خدمات و سرمایه سبب رشد اقتصادى کشورها، تقویت جامعه مدنى و در نتیجه مؤثر بر دموکراتیک کردن ساختار نظام‏هاى سیاسى بوده است. ایجاد فرهنگ سیاسى نوین، تلاش براى یافتن راهکارهاى مشترک جهت حل مسائل مشترک بشرى و تشکیل سازمان‌هاى غیر دولتى فعال در مشارکت امور از دیگر راهکارهاى تأثیر جهانى شدن بر روند دموکراسى است. بنابرین جهانى شدن در دنیاى امروز به تقویت دموکراسى و جنبش‌هاى دموکراتیک کمک کرده است.

   در ایران نیز طى سال‌هاى نضج جهانى شدن، شاخص‌هاى مختلف آن همچون توسعه ارتباطات، گسترش رسانه‏هاى جمعى، حضور فعالانه‏تر در بازار اقتصاد جهانى، عضویت در سازمان‌ها و مجامع بین‏المللى و تقویت روابط خارجى با دیگر کشورها گسترش‏یافته و با توجه به آنچه گفته شد شاخص‌هاى این پدیده به عنوان متغیر نخست پژوهش حاضر در سال‌هاى اخیر رشد داشته است. از سوى دیگر با توجه به شواهد موجود، رشد شاخص‌هاى جهانى شدن در ایران، به سبب تاثیر آن بر گسترش فرهنگ دموکراتیک و تحکیم جنبش دموکراسى‏خواهى از یک سو و اعمال پاره‏اى اصلاحات دموکراتیک در ساختار نظام سیاسى از دیگر سو، در تقویت دموکراسی سازی و رشد شاخص‌های دموکراسى مؤثر بوده است که هر دو کاملاً مرتبط و وابسته به یکدیگرند. اگرچه نمى‏توان جهانى شدن را تنها عامل و علت رشد دموکراسى و گسترش جنبش‌هاى دموکراتیک در ایران دانست و احتمالاً عوامل دیگرى نیز در این رشد مؤثر بوده است، شواهد مورد اشاره نشان مى‏دهد رشد شاخص هاى جهانى شدن هم در افزایش دموکراسى و تقویت جنبش‌هاى دموکراتیک در کنار دیگر عوامل مؤثر بوده است. افزایش مشارکت سیاسى مردم در انتخابات، افزایش آگاهی­های سیاسی و تغییر فرهنگ سیاسی مردم،تغییر و دگرگونی ارزش های سیاسی مردم، توسعه خصوصی و تقویت بازار آزاد اقتصادی، رشد تعداد مطبوعات، سایت‌هاى خبرى و سایر رسانه‏هاى جمعى، افزایش تعداد احزاب، گروه‌هاى سیاسى و سازمان‌هاى غیردولتی مختلف، اصلاح پاره‏اى قوانین و مقررات حقوقى و مدنى،[27] افزایش همکاری‌های بین‌المللی در حوزه­های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی اجتماعی و مصادیقى از اصلاحات تدریجى در ساختار نظام سیاسى و جنبش دموکراتیک در ایران است. به عبارت دیگر جهانی شدن در وهله اول بر فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران و در مرحلة بعد بر ساختارها و نهادهای سیاسی موجود در جامعه مؤثر بوده است. به این ترتیب ابتدا بر جنبة نرم افزاری توسعة دموکراتیک تأثیرگذاشته است، سپس بر جنبة سخت­افزاری آن. با وجود این‌که در ایران روند دموکراسی سیر تدریجی و رو به تکاملی داشته رشد فرهنگ دموکراتیک و تقویت نسبی نهادها و ساختارهای دموکراسی با وجود توقف‌های متعدد موانع و چالش‌های متنوعی که در طول تاریخ معاصر ایران در مسیر آن قرار گرفته است قابل درک است. اگرچه جنبش دموکراسى‏خواهى و روند دموکراتیزاسیون در ایران هنوز نوپاست و راه نرفته بسیار و چالش‌ها و موانع فراوانى پیش رو دارد، تأثیر پدیده جهانى شدن در تقویت این روند محسوس و انکارناپذیر است. چرا که با وجود شاخص‌ها و آمار ارائه شده باید بر این امر صحه گذاشت که با این که ایران همانند کشورهایی چون کره ژاپن مالزی و یا برخی کشورهای اروپایی چون رومانی اسپانیا که در طول 50سال اخیر روند دموکراسی سازی سریع و صعودی داشته اند از قافله عقب مانده و به نحوی اثرپذیری جهانی شدن در ایران کمتر از این کشورها بوده است اما نباید رشد ایران در مقایسه با اکثریت کشورهای خاورمیانه و برخی کشورهای آسیای شرقی و آسیای میانه را از نظر دور داشت. مسائل ملی و بین المللی ایران در سال‌های اخیر و فراز و فرودهای آن همگی نشان‌دهنده تأثیر پذیری ایران از جهانی شدن و تنش‌های ایجاد شده در سطح بین المللی که متأثر از جهانی شدن می‌باشد داشته است. کما این‌که لغزش‌های ایران و برخی تصمیمات داخلی و بین المللی در انزوا و یا به عبارتی رکود و عدم پیشرفت در سازمان‌های غیر دولتی در ایران کم تأثیر نبوده است. با این حال، پاسخ به این سوال که چرا روند تغییرات دموکراتیک در جامعه ما با کندى و موانع روبه‌روست، همچنان باقى است.



 
آخوندی، عباس (1380)، جهانى شدن و برنامه سوم توسعه، مجله بورس، شماره 25.
الیاسی، حمید (1381)، ایران و عضویت در سازمان جهانى بازرگانى، ترجمه جعفر خیرخواهان، مجله اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 177-178.
مرکز پژوهش‌هاى مجلس شوراى اسلامى(1379)، بررسى عوامل مؤثر بر افزایش میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهورى.
بشیریه، حسین (1381)، دیباچه‏اى بر جامعه‏شناسى سیاسى ایران دوره جمهورى اسلامى، تهران: انتشارت نگاه معاصر.
پیامگیران اخبار در 30 شهر کشور (1382)، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه‏اى صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران.
 تافلر، الوین و تافلر، هایدى (1374)، به سوى تمدن جدید، ترجمه محمدرضا جعفرى، تهران: انتشارات سیمرغ.
جهانبگلو، رامین (1382)، جهانی بودن، پانزده گفتگو با اندیشمندان جهان امروز، تهران: نشر مرکز.
رابرتسون، رونالد (1380)، جهانى شدن، ترجمه کمال پولادى، تهران: نشر ثالث.
رجایی، فرهنگ (1381)، «نظریه روابط بین‏الملل در دنیاى جهانى شدن»، در جهانى شدن، برداشت‌ها و پیامدها، گردآورى محمدکاظم سجادپور، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
رجایی، فرهنگ (1379)، «نظریه روابط بین‏الملل در دنیاى جهانى شد»، فصلنامه سیاست خارجى، فصل تابستان.
رجایی، فرهنگ (1380)، پدیده جهانى شدن، وضعیت بشرى و تمدن اطلاعاتى، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران: انتشارات آگاه.
رزاقی، سهراب (1378)،«چشم‏انداز تحزب و توسعه سیاسى در ایران اسلامى» در تحزب و توسعه سیاسى، کتاب دوم: تحزب در ایران، تهران: انتشارات همشهرى.
رفیع­پور، فرامرز(1376)، توسعه و تضاد، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتى.
نقل از روزنامه همشهری )21/7/1381(،  Cambridge Book Review
زایتس، جان (1380)، مسائل جهانى، ترجمه عشرت فرودى، تهران: نشر فرهنگ و اندیشه.
سالنامه مرکز آمار ایران، ( 1375)، مرکز آمار ایران.
سلیمی، حسین (1380)، «جهانی شدن، برداشت‌ها و مصداق‌ها»، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم،شماره10.
سمعی، بیل (1382)، دنیاى رسانه‏هاى ایرانى، ترجمه مرضیه سلیمانى، روزنامه شرق، شماره 149.
شریفیان، جمشید (1380)، راهبرد جمهورى اسلامى ایران در زمینه حقوق بشر در سازمان ملل متحد، تهران: دفتر مطالعات وزارت خارجه.
کاتوزیان، محمدعلى همایون (1375)، استبداد، دموکراسى و نهضت ملى، تهران: نشر مرکز.
کاکو، پیچیو (1381)، چشم‏اندازها: انقلاب‏هاى علم در قرن بیست و یکم، ترجمه یوسف اردبیلى، تهران: انتشارات ققنوس.
کومسا، آس فا (1378)، «جهانى شدن و منطقه‏گرایى و تأثیر آن بر کشورهاى در حال توسعه»، ترجمه اسماعیل مردانى گیوی،  اطلاعات سیاسى- اقتصادى، شماره 148-147.
گزارش رشد و توسعه کمّى حوزه بهره‏بردارى فنى سازمان صدا و سیما (1382).
گزارش ملى توسعه انسانى (1378)، سازمان برنامه و بودجه.
گنو، ژان مارى (1380)، آینده آزادى: چالش‌هاى جهانى شدن دموکراسى، ترجمه عبدالحسین نیک‏گهر، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
لیتل، دانیل (1381)، تبیین در علوم اجتماعى، ترجمه عبدالکریم سروش، تهران: نشر صراط.
مجموعه آمارى (1376)، «سرى زمانى آمارهاى اقتصادى- اجتماعى تا سال 1375»، معاونت امور اقتصادى و هماهنگى، دفتر اقتصاد کلان.
محسنیان راد، مهدى (1379)، بررسى آمارى نتایج انتخابات مجلس ششم در تهران، مرکز پژوهش‌هاى مجلس شوراى اسلامى.
مدیسون، جى. بى (1380)، «جهانى شدن، چالش‌ها و فرصت‌ها»، ترجمه محمود سلیمى، فصلنامه راهبرد، ش 22.
معتمدنژاد، محمد کاظم (1380)، «جهانى شدن یا جهانى سازى»، سنجش و پژوهش، ش 25.
نش،کیت (1380)، جامعه­شناسی سیاسی معاصر، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران: نشر کویر.
نگاهى به کارآمدى بخش‌هاى مهم اقتصاد کشور در ربع قرن انقلاب اسلامى (1382)، مصاحبه با وزیر راه و ترابرى، روزنامه جام جم، شماره 1082.
واترز، مالکوم (1379)، جهانى شدن، ترجمه اسماعیل مردانى گیوى، تهران: سازمان مدیریت صنعتى.
والرشتاین، امانوئل (1377)،  سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانى (ژئوپولتیک و ژئوکالچر)، تهران: نشر نى.
هابرماس، یورگن (1382)، جهانی شدن وآینده دموکراسی منظومه پساملی، ترجمه کمال پولادی، تهران: انتشارات مرکز.
هانتینگتون، ساموئل (1373)، موج سوم دموکراسى در پایان سده بیستم، ترجمه احمد شهسا، تهران: انتشارات روزنه.
 هلد، دیوید و مک گرو، آنتونى (1382)، جهانى شدن و مخالفان آن، ترجمه مسعود کرباسیان، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
 هلد، دیوید (1369)، مدلهاى دموکراسى، ترجمه عباس مخبر، تهران: انتشارات روشنگران.
A. Medison. (1995), Monitoring the World Econom: 1820-1992, OECD.
A. Wilhelm.A. (2001), Democracy in the Digital Age, London: Routledge.
A.McGrew.(1997),"Globalization and Territorial Democracy: An Introduction".
Albrow .M.(1996), The Global Age, Cambridge: PolityPress, 1996.
Amir. A. (1997), Placing Globalization, Theory, Culture & Sociology.
Ansari.A. (2000),Iran, Islam and Democracy: The Politics of Managing Change, London: Royal Institution of International affairs.
Blumer.H.(1969)."Social Movements" in A. M. Les, Principles of Sociology, London, Barnes & Noble.
Cunningham.F.(2002), Theories of Democracy: A Critical Introduction, London: Rouledge.
D. Held and A. McGrew (eds) (2000), The Global Transformation Reader, Cambridge: PolityPress.
David.S.(1972), “International Encyclopedia of Social Science”, Vol. 2, USA: McMillan.
 F. Fukuyama (1992),The End History and The Last Man, London: Hamish   Hamilton.
F.Zakaria (1997),"The Rise of lliberal Democracy", Foreign Affairs, Vol. 76, No.
Giddens. A. (1991), Modernity and Self Identity, Cambridge: PolityPress.
Gilpin.R. (1987), The Political Economy of International Relations, Princeton: Princeton University Press.
Gourevitch.P. (1986), Politics in Hard Times, New York: Cornell University Press.
Grugel.J(2002), Democratization: A Critical Introduction, London: Palgrave.
Harvey.D. (1989), The Condition of Postmodernity, Oxford: Blackwell.
Hayek. F.A. (1976), The Road to Serfdom, London: Routledge,
Held.D. (1995), Democracy and Global Order, From the Modern State to Cosmopolitan Governance, Cambridge: PolityPress.
Held.D.(1999), et al., Global Tranformation: Politics, Economics and Culture, Cambridge: PolityPress, 1999, Chapters 1, 2, 9.
Hirst. P & Thompson.G. (1996), Globalization in Question: The International Economy and  Possibility of Governmance, Cambridge: PolityPress.
Holton. R. (1998), Globalization and the Nation State, London: Mcmilan.
Hoogvelt.A. (2001), Globalization and the Postcolonial World, Basingstoke: palgrave.
Kleingberg.A. (1982), Cultural pluralism in a Changing World, The UNESCO Courier.
Lipset.S.M. (1996), ááSome social requisites of democracy'''':Economic development and Scott  Burchil , Liberal Internationalism, Theories of International Relations, New York: StMartin.
McGrew (ed), The Transformation of Democracy: Globalization and Teritorial Deomocracy, Cambridge: PolityPress
O'Brein. R.J.(2000), Et at, Contesting Global Governance: Multilateral Econimic Institutions and Global Social Movements, Cacbridge, Cambridge University Press.
Petri. R. (1999), "Globalization, Connection and Dialogues, European Journal of Cultural Studies, Vol. 2, p. 251
Richard. K. Moore.R.K. (1997), "Democracy and Cyberspace" Presented at International Conference Discource and Decision-making in the Information Age, University of Teesside, (WWW. Iol. Ie/ - rkmoore/ cyberjourna).
Robert Nozik.R. (1970), Anarchy, State and Utopia, Oxford: Black Well.
Robertson.R. (1992), Globalization: Social Theory and Global Culture, London: Sage.
Rupert.M. (2000), Ideologies of Globalization: Contending Visions of a NewWorld Order, London: Routledge, 2000
Scholte.J.A. (2000), Globalization, A Critical Introduction, New York: Palgrave.
Taylor.P.J. (2000), "Ization of the World: Americanization, Modernization and Globalization", in C. Hay & D. Marsh (eds), Demystifying of Globalization, London: Mcmilan.
The 2003 A. T. Kearney / Foreign Policy Magazine Globalization Index (www.atkeamey.com)