انجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201Masculinity in Frame:
Social Semiotics of Masculinity in Photojournalism in the 1960s
and 1970sمردانگی در قاب نشانهشناسیِ اجتماعی مردانگی در عکاسی مطبوعاتی دهههای 50 و 60 خورشیدی33421078FAمحسن حسن پور اسلانیکارشناس ارشد مطالعات فرهنگی، دانشگاه علم و فرهنگبهرنگ صدیقیاستادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد رودهنJournal Article20160805In the last decades, masculinity has become an important
issue in gender studies. Being a constructive, plural and historical
phenomenon, it is experienced differently in various cultures and
societies. This survey concentrates on photojournalism of the 1960s and
1970s, trying to study hegemonic masculinity in these decades.
Hegemonic Masculinity is a kind of masculinity which is constructed by
dominant discourse as a natural and non-historical masculinity and force
men to define themselves based on masculinity.
To do this, we used the social semiotics method. The results show
that in pre-revolution era, given the domination of modernity discourse,
citizen-villager masculinity became the most important duality of
gender. But when the revolution broke out, revolutionary masculinity
emerged as a resistant masculinity. In post revolution era, with the
formation of new order, oppressed – affluent masculinity dominated on
photojournalism.مردانگی، چند سالی است که به مسألهای در خور توجه در مطالعات جنسیت تبدیل شده است. با توجه به اینکه این پدیده، امری متکثر، برساختی و تاریخی است، در فرهنگها و گفتمانهای گوناگون، به شکلها و شیوههای متفاوتی تجربه میشود. پژوهش حاضر با مطالعه عکسهای مطبوعاتیِ دهههای 50 و 60 خورشیدی، تلاش دارد تا به بررسی مردانگی هژمونیک در این دو دهه بپردازد. مردانگی هژمونیک، نوعی از مردانگی است که توسط گفتمانهای مسلط به عنوان مردانگی طبیعی و غیرتاریخی برساخته میشود و به تمام مردان نیرو وارد میکند تا نسبت خود را با آن تعریف کنند.
یافتههای این پژوهش که به روش نشانهشناسی اجتماعی انجام شده است، نشان میدهد که در پیش از انقلاب با توجه به سلطه گفتمان مدرنیته، مردانگی شهری – دهاتی به عنوان مهمترین تقابل جنسیتی شکل گرفته بود. اما با نزدیکشدن به سال 57، مردانگی انقلابی به عنوان یک نوع مردانگی مقاومت در برابر مردانگی شهری ابراز وجود کرد و در نهایت توانست جایگاه مسلط آن را از بین ببرد. پس از پیروزی انقلاب، با مهار مردانگی انقلابی و شکلگیری نظم جدید، مردانگی مستضعف – اشرافی بر عکاسی مطبوعاتی مسلط گشت. http://www.jsi-isa.ir/article_21078_85aa1ee635180e37f63b3bc40436f3a5.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201The Study of Some Effective Factors on Appearance of Student
Resistance Against School Norms, In Tehran High Schoolsمطالعه برخی عوامل موثر بر بروز مقاومت دانشآموزان در برابر هنجارهای مدرسه بررسی دبیرستانهای شهر تهران356221079FAعلی محمد حاضریهیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرساسماعیل رضاپورکارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20160805The study examines the effect of teacher - student
relationship and rate of student cultural capital on appearance of student
resistance against school norms. According to Althusser's view,
education system is considered as an ideological apparatus of state that
reproduces ruling system. But critical thinkers of pedagogy believe that
there is student resistance against ruling system agenda that emancipates
them. This study claims that the type of student-teacher relationship and
rate of student's cultural capital is more likely effective in the emergence
of resistance. The study is done based on sample of 310 male high
school students in Tehran. We did a survey and findings show that the
relationship between the two variables, type of teacher-student
relationship and resistance is significant, so the first hypothesis is
confirmed. The results of the bivariate analysis revealed that there is a
significant correlation between cultural capital and student resistance.
Beta coefficient in regression analysis for teacher-student relationship
showed that it has a stronger impact on the dependent variable among
other independent variables.پژوهش حاضر به بررسی تأثیر نوع رابطه معلم- دانشآموز و میزان سرمایه فرهنگی بر بروز مقاومت دانشآموزان در برابر هنجارهای رسمی مدرسه میپردازد. بر اساس دیدگاه چپ گرایانی چون آلتوسر نظام آموزش و پرورش ابزار ایدئولوژیکی دولت به حساب میآید و ساختارهای نظام حاکم را بازتولید میکند، اما به عقیده متفکران انتقادی تعلیم و تربیت، اغلب در برابر برنامههای ارائه شده از سوی نظام، مقاومت دانشآموزان بروز میکند و در همین نظام امکان رهایی نیز فراهم میشود. در این میان نوع تعامل بین معلم و دانشآموز و میزان برخورداری از سرمایه فرهنگی میتواند در بروز مقاومت دانشآموزان در برابر هنجارهای مدرسه تأثیرگذار باشد. این مطالعه به صورت پیمایش انجام گردید و جامعه آماری پژوهش حاضر دانشآموزان پسر دبیرستانی شهر تهران بودند که با حجم نمونه 310 نفر انتخاب شدند. یافتههای این تحقیق نشان داد که رابطه بین دو متغیر نوع رابطه معلم- دانشآموز و بروز مقاومت معنی دار میباشد، بر این اساس فرضیه اول تحقیق تیید گردید. در رابطه با فرضیه دوم، نتایج به دست آمده از تحلیل دو متغیره حاکی از آن است که بین دو متغیر سرمایه فرهنگی دانشآموز و بروز مقاومت رابطه معناداری برقرار است. تحلیل رگرسیونی نشان داد که نوع رابطه معلم- دانشآموز از بین متغیرهای مستقل پژوهش تأثیر قوی تری را بر متغیر وابسته داشته است.http://www.jsi-isa.ir/article_21079_1917b5212ba4d230c5475a95ab8e5c63.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201The problematization of historical gap in Iranian Kurdestan
(reflection on pre-modern/modern gap)پرابلماتیزه کردن گسست تاریخی کردستان ایران (تأملی بر شکاف پیشامدرن/ مدرن)639621080FAمراد روحیکارشناس ارشد دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20160805If we forget about some serious works on the history of Iran,
we will notice that most of the theories in this field are highly
influenced by orientalism. These paradigms which are in the tradition of
history of philosophy, inevitably, see Iran's history in the mirror of state
and therefore, pay no attention to local and non-governmental
phenomena. It generally assumed that the history of Persian kings is the
history of Iran and consequently, our history is analysed based on the
events that occurred in the palaces.
In the article, I attempt to put those approaches away and use new
ones that stress the local and non-governmental events, especially in
Kurdestan of Iran. In other words, I try to deconstruct the formal history
writing and re-read the history of "the moment". Given that it is a first
step in this field, it is going to be hard work. In this paper, it is assumed
that there is a gap between pre-modern and modern eras in Iran. To
gather the data, I used the documentary method.اگر از چند مورد کار جدی صرفنظر کرده باشیم غالب نظریاتی که تاکنون به تاریخ ایران پرداختهاند، چه در سطحی ساده و چه در سطحی پیچیدهتر، در لابیرنتی تودرتو از کشوقوسهای شرقشناسانه سیر کردهاند. پارادایمهایی از این دست که در سنت <em>فلسفه تاریخ</em> قرار میگیرند بهناچار تاریخ ایران را در آئینة دولت/ مرکز نگریستهاند و سکوتی تاریخی به غیردولت/ غیرمرکز تحمیل کردهاند، برههای خاص از تاریخ را بهتمامی <em>زمان</em> و <em>مکان</em> آن فرافکندهاند و با غیرتاریخی کردن «لحظة حال» به آنچنان ازلیتی بخشیدهاند که بهناچار مفهوم «زمان» را از آن ساقط میکند. تاریخ پادشاهان همان تاریخ ایران میشود و منطق پیچیدة حیات اجتماعیِ تمامیت محدودة پهناور ایران و بافتهای نامتجانس آن، که هرکدام خود منطق درونی ویژة خود را دارد، از دل وقایع دربار استنتاج [1]میشود و به گسترة تاریخ و جغرافیای ایران تعمیم داده میشود. این نوشته سعی بر این دارد که رویکردهایی از این دست را وانهاده و غیردولت/غیرمرکز (در این مورد کردستان) را به سخن گفتن وادارد و سعی میکند قدمی مختصر باشد در راه صعب «نوشتن از پایین» تاریخ ایران؛ پرواضح است که هَمّی اینچنین "رنج سال سی" میخواهد، و صد البته از آن واضحتر اینکه این امر در قالب این نوشتار به تحقق نخواهد رسید، اما سعی میشود که قدم آغازین این نوع بازخوانی تاریخ، در حد توان نگارنده به گونهای اساسی برداشته شود. <em>شرط امکان</em> تاریخنگاری از پایین و شنیدن صدای <em>سکوتِ</em> تحمیلیِ پیرامون، بهزعم این نوشتار، واسازی تاریخنگاری رسمی مرکز و بازخوانی <em>تاریخ لحظة حال</em> ایران، از منظر این پیرامونهای ساکت میباشد. در این نوشتار، وقایع پیشامدرن کردستان بازاندیشی میشوند؛ یک <em>گسست</em> بین دورة پیشامدرن (دوران شاهزادهنشینی) و دورة مدرن (از اصلاحات امیرکبیر به بعد) فرض نهاده میشود، تداوم دورة پیشامدرن و نیز وقایع آغازین تجربة مدرنیته در این میدان بازنموده میشود و منطق خاص وقایع مشروطه تا برآمدن ملت- دولت مدرن، در مناطق کردنشین ایران مورد بحث قرار میگیرد. روش این پژوهش مطالعة اسنادی است
<br clear="all" />
http://www.jsi-isa.ir/article_21080_beab42356adf22c135f526233bf720f7.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201Explaining Gender Differences in Deviant Behaviors with
General Strain Theoryتبیین تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای انحرافی بر اساس نظریه فشار عمومی9713021081FAاکبر علیوردی نیادانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه مازندرانزینب خاکزادکارشناس ارشد جامعه شناسی، دانشگاه مازندرانJournal Article20160805In the past decades, because of the importance of gender
concept, Agnew's general strain theory (GST) has received a significant
validity. According to this theory, the cause of gender differences in
deviant behaviors is the strains that people experience in their lives.
Besides, the cause of different behaviors between males and females
drives from negative emotions such as anger and depression. This study
aims to assess GST's ability in explaining deviant behaviors of students
at Mazandaran University. With the use of stratified random sampling,
426 students are selected as the sample population and data is collected
by using a questionnaire. The results of using of statistical tests, show
that there is a significant difference in deviant behaviors (vandalism,
theft, drug use, aggression and fraud) rate between males and females,
but in experiencing negative emotions, there is not any significant
difference between those two.
The findings does not confirm hypotheses of Agnew's strain theory,
however, they roughly confirm the hypotheses derived from strain on
negative emotions. The reason why strain theory is not successful in
explaining deviant behaviors is that there are some other factors such as
strain and population characteristics and different social context that
influence the behavior.نظریه فشار عمومی رابرت اگنیو طی دو دهه گذشته به دلیل توجه به جنسیت از اعتبار قابل توجهی برخوردار شده است. بر اساس این نظریه علت تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای انحرافی را باید به فشارهایی مربوط دانست که زنان و مردان در زندگی با آن مواجه هستند. همچنین علت تفاوت نرخ رفتارهای انحرافی زنان و مردان به احساسات منفی مانند افسردگی و خشم نیز بر میگردد. در تحقیق حاضر، هدف این است که توانایی نظریه فشار اگنیو در تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان دانشگاه مازندران به بوته آزمون گذارده شود. با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای تعداد 426 نفر به عنوان جمعیت نمونه انتخاب شدند. روش تحقیق بهصورت پیمایشی بوده و دادهها با استفاده از پرسشنامه گرد آوری شدند. نتایج حاصل از کاربست آزمونهای آماری نشان میدهد که بین دختران و پسران از لحاظ میزان رفتار انحرافی (وندالیسم، سرقت، مصرف مواد، پرخاشگری و تقلب) تفاوت معنادار وجود دارد. اما در تجربه احساسات منفی تفاوت معناداری بین آنها وجود ندارد. نتایج تحقیق شواهد اندکی را در تأیید فرضیات نظریه اگنیو نشان میدهد، اما فرضیات مبتنی بر اثر فشار بر احساسات منفی را تا حدودی تأیید نموده است. در رابطه با کم اثر بودن نظریه فشار در تبیین رفتارهای انحرافی باید به مجموعهای از عوامل از جمله ویژگی فشار، ویژگی جامعه آماری، زمینه اجتماعی متفاوت اشاره داشت.http://www.jsi-isa.ir/article_21081_0429b37df94183a8bd700e9be0e4d630.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201The Effect of Life Style on Social Identity
) An empirical study of Sanandaji youths(تأثیر سبک زندگی بر هویت اجتماعی (مطالعه تجربی جوانان شهر سنندج)13115220958FAهوشنگ نایبیعضو هیئت علمی دانشگاه تهرانستار محمدیتلورکارشناس ارشد جامعه شناسی گرایش مطالعات جوانانJournal Article20160728The paper tries to show the effect of life style on social identity. On the base of Pierre Bourdieu's theory about distinction ,we suppose that cultural consumption and body management as the dimensions of life style affect ethical, religious and cosmopolitan identity. Having used probability sample, we chose 323 Sanandaji youths as the target population. Results from the SEM method demonstrate that empirical data does not support our own model. In other words, cultural consumption and the management of body have no significant correlations with ethical, religious and cosmopolitan identity. این مقاله در پی نشان دادن تأثیر سبک زندگی در هویت اجتماعی است. چارچوب نظری آن استدلال نظری پیر بوردیو مبنی بر تعیینکنندگی سبک زندگی در ایجاد تمایز اجتماعی است. سبک زندگی شامل دو بعد مصرف فرهنگی و مدیریت بدن و بهصورت تیپولوژی دو وجهی جهانی محلی در نظر گرفته شده و هویت اجتماعی بهصورت سه هویت قومی و مذهبی و جهانوطنی در پیمایشی از نمونهای احتمالی از جوانان سنندج سنجیده شده است. نتایج بهدست آمده از روش مدل سازی معادلات ساختاری نشان میدهد که دادههای تجربی مدل نظری مورد نظر را حمایت نمیکنند. بهعبارت دیگر بررسی تجربی انجام شده روابط مفروض بین مصرف فرهنگی و مدیریت بدن بهعنوان ابعاد سبکزندگی و هویت قومی، هویت مذهبی و هویت جهانوطنی بهعنوان ابعاد هویتاجتماعی را تأیید نمیکند. هرچند ارتباطی ضعیف بین متغیرهای مذکور برقرار است.http://www.jsi-isa.ir/article_20958_a358d439b4c5cd10aec806af5e41d720.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201Facebook Using and Social Capital
Comparing Users and Non-users Students in Tehran Universityکاربری فیسبوک و سرمایة اجتماعی مقایسه دانشجویان کاربر و غیرکاربر در دانشگاه تهران15317921082FAمرضیه موسویاستادیار دانشگاه الزهرا. (س )محمدتقی شیخیاستاد دانشگاه الزهرا. (س)نجمه عطائی نژادکارشناس ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا. (س)Journal Article20160805The present study attempts to analyse the relationship
between using virtual social network of facebook and social capital. The
development of social interaction in virtual spaces by youths and
concerns of decreasing of social participation and interaction in real
world has raised various arguments. Many studies have examined the
effects of using these social networks on social capital all over the
world. Therefore, in this article we try to compare social capital between
user and non-user students and examine the relationship among using
facebook and structural and cognitive dimensions of social capital.
In the current research, we carried out a survey method and its
population which was selected with cluster proportionate to size
sampling, is 336 students of Tehran University. Finally, with the use of
a questionnaire, data was collected and analysed.
The findings reveal that in comparison with non-user students, the
users of facebook have more social capital, though the effect of using
facebook on various dimensions of this sort of capital are different. In
other words, based on the findings, using facebook and some parameters
of social capital including the extent of real network, cooperation norms
and social consciousness are positively correlated, but there is a
negative link between using facebook and social support.پژوهش حاضر به بررسی رابطه کاربری شبکه اجتماعی مجازی فیس بوک و سرمایة اجتماعی میپردازد. گسترش تعاملات اجتماعی درفضاهای مجازی از سوی جوانان و دغدغه کاهش روابط و تعاملات و مشارکت اجتماعی آنان در دنیای واقعی مباحث گستردهای را در زمینه چگونگی تأثیر پذیری سرمایه اجتماعی جوانان از کاربری شبکههای اجتماعی مجازی موجب گردیده است و اثرات کاهنده و یا فزاینده کاربری این شبکههای اجتماعی برسرمایه اجتماعی در پژوهشهایی متعددی درجهان مورد بررسی قرارگرفته است.
به همین منظور درمقاله حاضر با بررسی و مقایسه سرمایه اجتماعی دانشجویان کاربر و غیرکاربر کم وکیف کاربری فیس بوک و رابطه آن با ابعاد ساختی و شناختی سرمایه اجتماعی و مؤلفههای آن مورد بررسی قرار گرفته است.
این پژوهش با روش پیمایش انجام شده است و جمعیت آماری آن را 336 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران تشکیل میدهند که با روش نمونهگیری خوشهای متناسب با حجم انتخاب شده و سپس با استفاده از ابزار پرسشنامه، اطلاعات جمعآوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
نتایج تحقیق میزان بالاتر سرمایه اجتماعی را در نزد دانشجویان کاربر در مقایسه بادانشجویان غیر کاربر نشان میدهد. هرچند تأثیر کم و کیف کاربری فیس بوک بر ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی یکسان نبوده و بر اساس یافتههای پژوهش، تنوع استفاده از فیس بوک با سرمایه اجتماعی و برخی مؤلفههای آن نظیر اندازه شبکه واقعی، انواع هنجارهای همیاری و آگاهی اجتماعی ارتباط مثبت دارد در حالی که میزان استفاده از فیس بوک با مؤلفه حمایت اجتماعی و سرمایه اجتماعی در کل ارتباط منفی را نشان داده است. http://www.jsi-isa.ir/article_21082_30513ad372da3950fa176d178ff29d98.pdfانجمن جامعه شناسی ایرانمجله جامعه شناسی ایران1735-190114420131201Book Review: Understanding Social Policyمعرفی کتاب: فهم سیاستگذاری اجتماعی18018421895FAزهرا فرضیزادهاستادیار گروه برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهرانJournal Article20160920مایکل هیل استاد سیاستگذاری اجتماعی در دانشگاه نیوکاسل ، دانشگاه لندن و دانشگاه برایتون است. وی نویسنده کتابهای فراوانی درباره سیاستگذاری اجتماعی و بررسی فرایندهای سیاستگذاری است. کتاب فهم سیاستگذاری اجتماعی، یکی از آثار اوست که اولین بار در سال 1982 منتشر شده و در سال 2009 با تجدید نظر به چاپ هشتم رسیده است. وی در پیشگفتار، کتاب فوق را مقدمهای بر مطالعه سیاستگذاری اجتماعی دانسته است. هیل کتاب را برای اشخاصی تألیف کرده است که از آموزشهای قبلی درباره علوم اجتماعی برخوردار نیستند و مطالب آن را برای فعالان اجتماعی، پرستارها، مسئولان حوزه سلامت، سایر فعالان حوزه سیاستگذاری اجتماعی و نیز دانشجویان دوره کارشناسی سودمند دانسته است. هیل بعد از درخواست مدیر انتشارات برای ویرایپ چاپ هشتم کتاب، در جستجوی فردی بود که اشتغال بیشتری به تدریس سیاستگذاری اجتماعی داشته باشد و با همکاری وی، نسخه جدید کتاب را تهیه کند. تا اینکه سرانجام با زو اروینگ آشنا شد. اروینگ سیاستگذاری اجتماعی تطبیقی را در دانشگاه شفیلد تدریس میکند. وی آثاری درباره جنسیت و اشتغال، یادگیری و تدریس سیاستگذاری اجتماعی دارد. اروینگ که در نقش دانشجو و نیز معلم، از نسخههای قبلی کتاب مذکور استفاده کرده بود، از همکاری با هیل در ویرایش نسخه هشتم کتاب بسیار استقبال کرد.http://www.jsi-isa.ir/article_21895_d04340e752493bfaea46c5cb34493959.pdf