مقاله حاضر با ملحوظداشتن واحد تحلیل «کشور» از جبر بولى استفاده نموده است تا به این پرسش پاسخ گوید که چه ترکیبهایى از معرّفهاى محرومیت نسبى موجب تکوین خشونت سیاسى مىشوند؟ رویکرد نظرى محرومیت نسبى براساس استدلالهایى پیشبینى مىنماید که احتمال وقوع خشونت سیاسى در جوامعى که بهطور همزمان واجد محرومیت طولى و عرضىاند ...
بیشتر
مقاله حاضر با ملحوظداشتن واحد تحلیل «کشور» از جبر بولى استفاده نموده است تا به این پرسش پاسخ گوید که چه ترکیبهایى از معرّفهاى محرومیت نسبى موجب تکوین خشونت سیاسى مىشوند؟ رویکرد نظرى محرومیت نسبى براساس استدلالهایى پیشبینى مىنماید که احتمال وقوع خشونت سیاسى در جوامعى که بهطور همزمان واجد محرومیت طولى و عرضىاند بسیار بیش از سایر جوامع است. در پژوهش حاضر، این فرضیه منبعث از تئورىهاى محرومیت نسبى در میان کشورهاى مسلمان خاورمیانه در یک دوره زمانى بیستساله بهوسیله تکنیک تحلیل بولى مورد وارسى تجربى قرار گرفت.
نتایج تحلیل بولى نشان داد که در دوره مورد مطالعه، دو الگوى علّى متفاوت از محرومیت نسبى موجب خشونت سیاسى در کشورهاى مسلمان شدهاند. اول، ترکیبى از تبعیض گروهى قوى با نابرابرى اقتصادى پایین؛ و دیگرى، جوامعى که در آنها تبعیض گروهى قوى با توسعه شتابان ترکیب شده است.
از سویى دیگر، دستاورد نظرى ناشى از کمینهسازى بولى نیز نشان داد که در میان کشورهاى تحت مطالعه، وقوع خشونت سیاسى ارتباطى به نابرابرى اقتصادى نداشته است. همچنین، تبعیض گروهى علتِ لازم خشونت سیاسى بوده است؛ یعنى، کلیه کشورهایى که خشونت سیاسى را تجربه کردهاند واجد تبعیض گروهى بودهاند.