سیاوش قلی پور؛ نادر امیری؛ مهسا تیزچنگ
دوره 15، شماره 4 ، دی 1393، ، صفحه 111-152
چکیده
مقاله حاضر در نظر دارد نحوة مواجهة زنان شهر کرمانشاه با نظام پدرسالاری را در بستر حوزة خصوصی مورد بررسی قرار دهد. بهاین منظور سِیر زندگی آنان متاثر از آموزههای نخستین خانواده تا تثبیت نقشهای آنان در قالب همسر-مادر، در پنج مرحلهی کلیشههای جنسیتی، ازدواج، زنانگی ایدهآل، حوزة زناشویی و حوزة خصوصی پیگیری میشود. رویکرد ...
بیشتر
مقاله حاضر در نظر دارد نحوة مواجهة زنان شهر کرمانشاه با نظام پدرسالاری را در بستر حوزة خصوصی مورد بررسی قرار دهد. بهاین منظور سِیر زندگی آنان متاثر از آموزههای نخستین خانواده تا تثبیت نقشهای آنان در قالب همسر-مادر، در پنج مرحلهی کلیشههای جنسیتی، ازدواج، زنانگی ایدهآل، حوزة زناشویی و حوزة خصوصی پیگیری میشود. رویکرد نظری مقاله مبتنی بر آراء پیر بوردیو است. روش بررسی مقاله کیفی است. تکنیک گردآوری دادهها بر اساس مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته صورت گرفته است. پاسخگویان بر حسب شاخصهای سرمایة فرهنگی به سه گروه سنتی، مدرن و فرهیخته تقسیم شدند. شاخصهای پدرسالاری شامل هویت مردانه، مردمحوری، سلطة مردانه و نقطة ثقل کنترل در میان گروهها با هم مقایسه و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل دربردارندة تناوبی در کنشهای بازتولیدی و مقاومتی است که بستگی زیادی به سرمایة فرهنگی زنان و تجارب میدانی آنها در گروههای مذکور دارد. اهمیت تمامی عوامل فوق یکسان نبوده و در مواردی فشار ساختاری ناشی از آن موجب نزدیکی دیدگاههای زنان علیرغم تفاوتهایشان بود.
حمید عباداللهی چنذانق؛ زهرا خستو
دوره 13، شماره 4 ، دی 1391، ، صفحه 24-59
چکیده
کم رشدی علوم اجتماعی در ایران عمدتاً با رویکردهای کلان، بهویژه کارکردگرایی ساختاری و کمتر با رویکردهای خرد مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله با الهام از الگوی نظری کالینز، حلقههای فکری اعضا هیأت علمی دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبائی و تهران را مورد شناسایی قرار میدهد. از نظر کالینز رشد علم ...
بیشتر
کم رشدی علوم اجتماعی در ایران عمدتاً با رویکردهای کلان، بهویژه کارکردگرایی ساختاری و کمتر با رویکردهای خرد مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله با الهام از الگوی نظری کالینز، حلقههای فکری اعضا هیأت علمی دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبائی و تهران را مورد شناسایی قرار میدهد. از نظر کالینز رشد علم در گرو ظهور و تداوم حلقههای فکری بهمثابه «اجتماعهای علمی» است. هسته محوری حلقههای فکری، «زنجیره مناسک تعامل[1]» است. فعالان فضای علم در درون حلقههای فکری، با «انرژی عاطفی[2]» بالا درگیر مباحث نظری میشوند که نتیجه آن رشد و پویایی علم در درون حلقههای فکری بهمثابه اجتماعات علمی است. نتایج این مطالعه که با رویکردی کیفی و از طریق مصاحبههای غیر ساختمند با اعضاء هیأت علمی گروه علوم اجتماعی صورت گرفته، نشان میدهد با وجود مقولات و موضوعات مشترک در بین اساتید هر دانشکده، آنها فاقد «فضای توجه نمادین مشترک[3]»، «تمرکز موضوعی مشترک[4]» و «مناسک تعامل» به عنوان شاخصههای انجمن علمی به مفهوم کالینزی هستند. «فضای گفتوگویی[5]» اساتید بهجای تعامل مولد و پویا با همکاران، محدود به تعامل موقت با دانشجویان است. اساتید بدون وجود حلقه فکری در داخل دانشکدهها، از انرژی عاطفی و سرمایههای فرهنگی بالا برخوردار هستند.