امید جهانگیری؛ یونس نوربخش
چکیده
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. ...
بیشتر
این پژوهش بهمیانجیِ نقدی هستیشناسانه، برآنست تا رهاییِ دیگری (بهمثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، بهبیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در اینجا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش میکشد. مفاهیمی که از دل صورتبندیِ نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمدهاند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژهای در درون تکثری از ابژههای شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگیِ خود (سوژه شناسنده) است که هر دَم بهمیانجیِ وضعیتهای اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگیِ خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفتوگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یکسو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا میتوان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری بهمثابه میانجیای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی میتواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس بهتعبیری رانسیری) مجالی برای سیاستِ (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاستِ دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسمهایی میتواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهرهگیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگیِ توصیف و تحلیل برآمده از صورتبندیِ بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینیِ سوژهها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهة آنها با اغیار را نه بهگونهای یکسویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفتوگو و گفتوگومندی میسازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانههایی قرار میدهد که او را بهساخت صورتبندیهایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامیخواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی مییابند. سلسلهمراتبی که دیگری را، بهمثابة ابژة فاقد خودآگاهی، بر میسازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژههای متکثری میگردد (سیاستِ رانسیری) که در این بازار عرضه میگردد.
غلامعباس توسلی؛ ابوعلی ودادهیر
دوره 10، شماره 4 ، دی 1388، ، صفحه 1-35
چکیده
نظریه جامعه ریسک یا بیمزده یکی از با نفوذترین نظریههای جامعهشناسی معاصر است که اصول و شاکله شمار زیادی از تبیینها، مدلها و تحلیلهای علمی را از رخدادهای محیطی و بوم شناختی گرفته تا وقایع و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دو دهه گذشته یا بیشتر فراهم کرده است. این نظریه و مفاهیم مرتبط با آن هر چند که در اوان نضج خود بیشتر به ...
بیشتر
نظریه جامعه ریسک یا بیمزده یکی از با نفوذترین نظریههای جامعهشناسی معاصر است که اصول و شاکله شمار زیادی از تبیینها، مدلها و تحلیلهای علمی را از رخدادهای محیطی و بوم شناختی گرفته تا وقایع و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دو دهه گذشته یا بیشتر فراهم کرده است. این نظریه و مفاهیم مرتبط با آن هر چند که در اوان نضج خود بیشتر به یک مانیفیست اکولوژیکی و محیطزیستگرایانه شبیه بود، معالوصف به دلیل همنوایی با مفاهیم و یا نظریات مرتبطی مانند جهانیشدن، مدرنیتة متأخر یا باز اندیشانه یا مدرنیته به مثابه پروژهای ناتمام و جز آنها، تدریجاً توجه بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران علوم سیاسی، جامعهشناسی، بومشناسی، اقتصاد و حتی مطالعات علم و تکنولوژی(STS) را به خود جلب کرد. این مقاله تلاش میکند ضمن بازنگری کلی در نظریه جامعة و فرهنگ بیمزده، دلالتها و کاربردهای خاص آن را در مناسبات دانش و سیاست به تفکیک زمانی قبل و بعد از حادثه تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 مورد توجه قرار دهد. فرض بر این است که پس از حادثه 11/9 و به نوعی گسترش حملات تروریستی در جهان و با تبدیل زیستمحیط به مثابه مسأله اجتماعی جهانی، مفهوم بیمزدگی یا ریسک و به تبع آن نظریه جامعه و فرهنگ بیمزده بیش از پیش جهانی شده است، بطوریکه اولریش بِک، در حد مقام یک پیامآور یا پیشگوی نهیبزننده ارتقاء یافته است. به تصوّر ما، جامعه جهانی پس از 11/9 دیگر صرفاً جامعهای با فرهنگ بیمزده و یا در معرض بیم (Risky) نیست، بلکه به یک جامعة بیمزده نظارتی یا حراستی(Surveillance-risk Society) بدل شده است که در آن میتوان از جهانیشدن جدّی و چندلایة بیم سخن به میان آورد. بیشک اِعمال قدرت، حاکمیت و نظارت در یک جامعه و فرهنگ بیمزدة نظارتی، حتی در منزویترین و سنتیترین کشورهای دنیا، متفاوت از شرایط قبل از حادثه 11/9 خواهد بود؛ دنیایی که به شکل منحصر به فردی از حیث تاریخی شاهد تلفیق پیچیده جامعه جهانی بیمزده با جامعه جهانی نظارتی (تحت دیدهبانی) و بسط ابزارهای مراقبت و رصد درونی بر شهروندان است.